ولی حضرت رضا بر خلاف انتظار مأمون و فضل بن سهل از پذیرفتن این پیشنهاد امتناع فرمود.
حضرت رضا از دستگاه فاسد و نابسامان خلفای عباسی و از بخششهای فراوان و افراطهایی که از نیم قرن پیش در دستگاه اشرافی عباسیان آغاز شده بود و به عنوان حق السکوت به این و آن داده می شد و انحراف محور حکومت از مسیر حق و حقیقت در زیر نقاب مسلمان نمایی و دینداری و سپردن کارهای مهم اسلامی و حکومتی به دست افراد فاسد و زراندوز و ریاکار کاملاً آگاه بود. چنین وضع نابسامانی را چگونه ولی حق و امام معصوم می توانست تحمل کند.
وقتی مأمون از پذیرفتن خلافت بوسیله امام ناامید شد با مشاوران خود طرح دیگری مطرح کرد تا بتواند کارهای خوب و بدش را با رضایت ضمنی امام جنبه اسلامی و بر حق بدهد و مردم را اغفال نماید چه کند؟ خوب است از امام بخواهد که ولایت عهدی مأمون را بپذیرد مأمون با اصرار زیاد، حضرت رضا را به قبول ولایت عهدی وادار میکند. حضرت رضا با این شرط که در عزل و نصب و دیگر کارهای حکومتی دخالتی نداشته و این قبیل امور را به حاکمان و زمامداران حکومتی واگذار نماید ولایت عهدی را می پذیرند.