فضائل و مناقب آن حضرت
كتب عامه و خاصه مشحون به فضایل و مناقب آن حضرت است،و در این مختصر به چند نمونه اکتفا می شود
هر یک از مناقب آن حضرت جلوه یکی از القاب آن امام والا مقام است و در این جزوه به منقبت یک لقب اشاره می شود و آن لقب سراج الله است، یعنی چراغ خدا.
در چراغ دو جهت جمع است یکی نور و دیگری حرارت در
6
قرآن مجید از خورشید تعبیر به نور شده است، چون دارای نور و حرارت است و به این دو استعدادها و قابلیتها در منظومه شمسی به فعلیت می رسد و معادن و نباتات به ثمر میرسند و مشعل حیات جانداران روشن می گردد.
چنان که از خورشید منظومه ملک تعبیر به سراج می شود، از خورشید منظومه ملکوت و آفتاب عالمتاب انسانیت نیز تعبیر به سراج فرموده است: ﴿ يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِداً وَمُبَشِّراً وَنَذِيراً وَدَاعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِراجاً منيراً (1)(سوره احزاب، آیه ۴۵ و ۴۶)
همان طور که اشعه خورشید جواهر معادن را می پروراند، به مقتضای الناس معادن كمعادن الذهب والفضة تابش نور علم و حرارت ایمان خورشید خاتمیت ، گوهر عقل نظری و عملی را که در زمینه فطرت انسانیت همچون بذری آفریده شده است به تلاوت آیات خدا و تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت به بالاترین ثمر علم و کمال بارور می نماید و گرانبهاترین جواهر مکارم اخلاق را از معدن فطرت انسان استخراج می کند. لقب سراج الله برای امام هشتم و حديث شريف ( ستدفن بضعة منى بأرض خراسان یادآور این مطلب است که نور علم و حرارت ایمانی که در خورشید وجود خاتم بود از نفس نفیس على بن موسى الرضا می تابد.
7
اضافه سراج به اسم مقدس الله که اسم ذات مستجمع جميع اسمای حسنی است ، مبین آن است که وجود ذی جود او ، مقام جمع الجمع امثال علیا و اسم اعظم و آیت عظمی و حجت کبرای خداوند سبحان است.
در حدیثی که کلینی در کافی و صدوق در عيون اخبار الرضا آورده است، امام هفتم فرمود: رسول خدا را خواب دیدم که امیرالمؤمنین با آن حضرت بود و در قسمتی از آن حدیث است که رسول الله ﷺ در وصف على بن موسى فرمود: « على ابنك الذي ينظر بنور الله ويسمع بتفهيمه وينطق بحكمته يصيب ولا يخطى ، ويعلم ولا يجهل ، قد ملأ حلماً وعلماً »(1).(. عيون أخبار الرضا ل ، ج ۲، ص ۳۵، باب ۴، حدیث ۹.)
علی بن موسی در بیان خاتم انبیاء ﷺ کسی است که به نور خدا می بیند و به تفهیم و تعلیم خدا میشنود و به حکمت خدا سخن میگوید، نظر صائب او خطا ندارد در علم و دانش او جهل راه ندارد ظرفیت وجود او از حلم و علم پر شده است.
هر بیننده ای به نور میبیند دیدن بدون نور ممکن نیست، اما این بیننده به نور خدا میبیند این چشم و نظر امام هشتم است.
او کسی است که به فهماندن خدا میفهمد و به حکمت خدا سخن می گوید ، در نظر صائب او خطا نیست ، در علم او جهل راه ندارد.
کمال خلقی انسان در حلم است و به هر مرتبه ای از حلم برسد و در
8
مقابل هر شدتی بردبار و در برابر هر اضطرابی آرامش روح داشته باشد، حلم او در برابر ما فوق آن شدت و اضطراب در می ماند ، و از این جهت خلاء علم و حلم آدمی پر شدنی نیست.
سخن رسول خدا به امام هفتم در منقبت امام هشتم این است : « قد ملأ حلماً و علماً ) علی بن موسی از علم و حلم پر شده است. او کسی است که در اثر کمال عبودیت و تقدیر خدا حق قدره(1)(. اشاره به آیه ﴿ وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ سوره انعام، آیه ۹۱.) و تقوای خدا حق تقاته ، (۲)(. اشاره به آیه ( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ ) سورة آل عمران، آیه ۱۰۲) چون به وجدان خدا فقدانی نداشت و به رسیدن به کمال مطلق به مطلق الکمال رسید، شایسته لقب سراج الله شد.
به مقتضاى ﴿ وَأَنَّ إِلَى رَبِّكِ الْمُنْتَهى ) (3)(سوره نجم، آیه ۴۲.) منتهای مدح مدح خداوند متعال است. در حدیث لوح که ثقة الاسلام کلینی در کافی و شیخ مفید در اختصاص ، و شيخ الطائفة در كتاب غيبة ، و شيخ المحدثین صدوق در كمال الدين و عیون الاخبار و غیر از آنان از بزرگان اهل علم و حدیث نقل کرده اند در وصف آن حضرت آمده است و علی وليي وناصرى ومن اضع عليه أعباء النبوة وامتحنه بالاضطلاع بها يقتله عفريت مستكبر يدفن بالمدينة التي بناها العبد الصالح إلى جنب شر خلقى » . (۴)(الکافی ج ۱، ص ۵۲۸ ؛ الاختصاص ص ۲۱۲ ؛ الغيبة ص ۱۴۳ ؛ كمال الدين وتمام النعمة ص ٣٠٨ ؛ عيون أخبار الرضا ال ، ج ۲، ص ۴۸، باب ۶، حدیث ۱.)
9
امام هشتم کسی است که در این حدیث خداوند عزوجل او را ولی و یاور خود خوانده و تمام مقامات و مسئولیتهای نبوت انبیا را بر دوش او نهاده است.
امام ششم به فرزندش موسی بن جعفر فرمود : « عالم آل محمد در صلب توست ای کاش من او را درک میکردم.(. إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ۲، ص ۶۴.)»
آن کسی که رئیس مذهب ، صادق آل محمد ﷺ آرزوی دیدار او را دارد، و تماشای جمال او را تمنی میکند و خداوند سبحان ، و خاتم پیغمبران مداح کمال او هستند عقل از ادراک مقام او عاجز، و بیان از شمارش فضائل او قاصر است.
احمد بن علی انصاری گفت: از رجاء بن ابی ضحاک شنیدم که مأمون مرا فرستاد تا علی بن موسی الرضا را از مدینه بیاورم و با او بودم از مدینه تا مرو به خدا قسم ندیدم به مانند او مردی را در تقوی و ترس از خدا و یاد خدا هنگام صبح بعد از نماز در محراب عبادت به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل و صلوات بر پیغمبر و آلش مشغول بود تا طلوع آفتاب، بعد سر به سجده میگذاشت و تا بلندی آفتاب در سجود بود بعد تا نزدیک ظهر به موعظه و حدیث با مردم می پرداخت ، بعد از تجدید وضو به مصلایش بر می گشت و بعد از زوال شش رکعت نماز می خواند ،
10
در رکعت اول حمد و ﴿ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ ) ، و در رکعت دوم حمد و قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ میخواند و در چهار رکعت ، در هر رکعتی حمد و قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ میخواند و به هر دو رکعت سلام می داد و در رکعت دوم قبل از رکوع قنوت به جا می آورد و بعد اذان میگفت، و دو رکعت نماز میخواند و بعد اقامه میگفت و فریضه ظهر را بجا می آورد و بعد از سلام آنچه خدا میخواست تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل میگفت، بعد سجده شکر بجا می آورد و در سجده صد مرتبه شكراً الله » می گفت و چون سر از سجده بر می داشت شش رکعت نماز می خواند در هر ركعت حمد و ﴿ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ ، و به هر دو رکعت سلام می داد و در رکعت دوم قبل از رکوع قنوت بجا می آورد ، سپس اذان می گفت، و بعد دو رکعت نماز میخواند و در رکعت دوم قنوت بجا می آورد ، و بعد به نماز عصر می ایستاد و چون سلام می داد در مصلایش می نشست و تا آنچه خدا میخواست به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مشغول بود بعد به سجده می رفت و صد مرتبه در سجود میگفت: «حمداً لله » .
چون آفتاب غروب میکرد وضو میگرفت و نماز مغرب را با اذان و اقامه می خواند، بعد تا آنچه خدا میخواست به تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مشغول بود، بعد سجده شکر بجا می آورد، بعد از سجود بدون این که تکلم کند چهار رکعت نماز به دو سلام بجا می آورد، در هر دو
11
رکعت، در رکعت دوم قبل از رکوع قنوت میکرد، و در رکعت اول حمد و قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ ، و در رکعت دوم حمد و ﴿ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) می خواند، بعد از سلام تا آنچه خدا میخواست به تعقیب نماز مشغول میشد ، بعد افطار میکرد و بعد از گذشت قریب ثلث شب نماز عشا را بجا می آورد و چون سلام میداد تا آنچه خدا می خواست به ذکر و تسبیح و حمد و تکبیر و تهلیل مشغول بود بعد از تعقیب نماز سجده شکر بجا می آورد، بعد در بستر خواب می رفت.
ثلث آخر شب بر میخاست به تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و استغفار و مسواک میکرد و وضو میگرفت، بعد به نماز شب می ایستاد هشت رکعت نماز میخواند، در دو رکعت اول ، در هر رکعتی یک مرتبه حمد و سی مرتبه سوره ﴿ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ می خواند، بعد چهار رکعت نماز جعفر را میخواند و از نماز شب حساب می کرد. بعد دو رکعت نماز باقیمانده از نماز شب را میخواند در رکعت اول حمد و سورة ( تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ ) را می خواند، و در رکعت دوم حمد و سورة ﴿ هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنْسَانِ ) را می خواند .
بعد دو رکعت شفع را میخواند در هر رکعت حمد و سه مرتبه سورة ﴿ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ) و در رکعت دوم قنوت می آورد، سپس می ایستاد و یک رکعت نماز وتر میخواند و در آن یک مرتبه سوره حمد و سه مرتبه سوره ﴿ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ) و یک مرتبه سوره ﴿ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ
12
الْفَلَقِ ) و یک مرتبه سوره ﴿ قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ ) را می خواند، و در قنوتش می گفت: «اللهم صل على محمد و آل محمد اللهم اهدنا فيمن هديت ، وعافنا فيمن عافيت، وتولنا فيمن توليت وبارك لنا فيمن اعطيت ، وقنا شرّ ما قضيت، فإنك تقضى ولا يقضى عليك إنه لا يذل من واليت ولا يعزّ من عاديت تباركت ربنا وتعاليت » .
بعد هفتاد مرتبه میگفت: «استغفر الله وأسأله التوبة » و چون سلام می داد تا آنچه خدا میخواست به تعقیب مشغول بود.
چون نزدیک طلوع فجر میشد دو رکعت نافله صبح می خواند، در رکعت اول سوره حمد و ﴿ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ) و در رکعت دوم سوره حمد و قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ و چون فجر طلوع می کرد اذان و اقامه می گفت و دو رکعت نماز صبح میخواند و چون سلام می داد مشغول به تعقیب می شد تا طلوع آفتاب، بعد تا بلندی آفتاب سجده شکر بجا می آورد. در تمام نمازهای واجب در رکعت اول سوره حمد و ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ) و در رکعت دوم سوره حمد و ﴿ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را می خواند. مگر در نماز صبح و ظهر و عصر روز جمعه که در آنها سوره حمد و سوره جمعه و منافقین را تلاوت میکرد و در نماز عشای شب جمعه، در رکعت اول سوره حمد و سوره جمعه و در رکعت دوم سوره حمد و سوره سبح را قرائت می کرد.
در نماز صبح روز دوشنبه و پنج شنبه در رکعت اول سوره حمد
13
و سورة ﴿ هَلْ أَتى ) و در رکعت دوم سوره حمد و سوره ﴿ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْغَاشِيَةِ ﴾ را می خواند و در مغرب و عشا و نماز شب و شفع و وتر و نماز صبح سوره ها را بلند و در ظهر و عصر آهسته قرائت میکرد.
در دو رکعت آخر سه مرتبه میگفت: «سُبْحَانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلَا إِلَهَ إلا الله والله أكبر ، و دعای قنوتش در تمام نمازها این بود: « رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الأَعَزُّ الأَجَلُّ الأَكْرَم»، و چون در شهری ده روز اقامت میکرد تمام ایام را روزه می گرفت، و چون شب می شد اوّل نماز میخواند و بعد افطار میکرد و در سفر نافله روز را نمی خواند و بعد از هر نماز در سفر سی مرتبه می گفت : « سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ وَلا إله إلا الله والله أكبر ، و در سفر روزه نمی گرفت.
اول هر دعایی صلوات بر محمد و آل محمد می فرستاد و در نماز و غیر نماز بسیار صلوات میفرستاد و شب در بستر خواب تلاوت قرآن بسیار میکرد و چون به آیه ای میرسید که در آن آیه سخن از بهشت و جهنم بود گریه می کرد و از خدا بهشت را مسألت می نمود، و از آتش به خدا پناه می آورد.
در تمام نمازها «بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت می کرد و چون ﴿ قُلْ هُوَ اللهُ أَحَدٌ را میخواند آهسته می گفت : «الله احد » ، بعد از قرائت سوره سه مرتبه میگفت : «كذلك الله ربنا » .
چون سوره ﴿ قُلْ يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ ) را می خواند ، آهسته می گفت :
14
يَا أَيُّهَا الْكَافِرُونَ ، و چون سوره تمام می شد، می گفت : «ربی الله و دینی الاسلام»، و چون سوره وَ التِّينِ وَالزَّيْتُونِ را می خواند می گفت : « وإنا على ذلك من الشاهدين » .
چون سورة ( لا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ ) را می خواند، می گفت : سبحانك اللهم بلى ) .
چون سوره حمد را میخواند میگفت: «الحمد لله رب العالمين » .
چون سورة ﴿ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَی ) را می خواند، آهسته می گفت : « سبحان ربي الأعلى » .
چون يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا را قرائت می کرد، آهسته می گفت : لبيك اللهم لبيك . .
در هیچ شهری وارد نمیشد مگر این که مردم آن شهر معالم دین خود را از او سؤال میکردند و جواب آنان را می داد، و احادیث بسیار از پدرانش از رسول خدا برای آنان می گفت .
رجاء بن ابی ضحاک میگوید چون بر مأمون وارد شدم و از حال آن حضرت پرسید ، آنچه را در شب و روز و در سفر و حضر از آن حضرت مشاهده کرده بودم به او گفتم گفت: یابن ابی الضحاك! او در علم و عبادت سرآمد تمام اهل زمین است احدی را به آنچه از او دیدی خبر نده(1).(. عيون أخبار الرضا علي ، ج ۲، ص ۱۴۹.)
قاتل او که مدعی خلافت و امامت است، شهادت می دهد که آن
15
حضرت اعلم و اعبد اهل زمین است، غافل از آن که اعلم و اعبد از تمام اهل زمین ، افضل از تمام اهل زمین بوده و به حکم عقل و فطرت و کتاب و سنت ، افضل از کل ، امام الکل است.
هروی میگوید: در زمانی که آن حضرت در سرخس محبوس بود، نزد زندانبان رفتم و از او خواستم که آن را حضرت را ببینم. گفت : میسر نیست. گفتم: چرا ؟ گفت: بسی از اوقات شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند و ساعتی قبل از ظهر و عصر هنگام زردی آفتاب در مصلایش که مشغول نماز نیست به مناجات پروردگار مشغول است .....(1).(. عيون أخبار الرضا ل ، ج ۱، ص ۱۹۷.)
این نمونه ای از عبادت آن حضرت است که کمیت و کیفیت آن مظهر علم و عرفانی است که ادراک آن شایسته مقربین درگاه خداست.
نمونه ای از رفتار آن حضرت با بندگان خدا این است: مردی بر آن حضرت وارد شد و گفت به قدر مروّتت به من عطا کن فرمود: به آن مقدار ندارم گفت به قدر مروّتم به من عطا کن فرمود: به او دویست دینار بدهید . (۲)(مناقب آل ابی طالب ، ج ۳، ص ۴۷۰)
يسع بن حمزه گفت: من در مجلس آن حضرت بودم که مردی وارد شد و گفت : السلام عليك يابن رسول الله سپس گفت : از حج برگشته و اندوخته ام را گم کرده ام مرا به وطنم برسان چون رسیدم آنچه به من
16
دادی برایت صدقه میدهم. فرمود بنشین خدا تو را بیامرزد. چون مردم متفرق شدند، من و دو نفر دیگر ماندیم فرمود: آیا اذن میدهید به اندرون بروم؟ آن گاه برخاست و داخل حجره شد، بعد از ساعتی بیرون آمد و در را بست و از بالای در دستش را بیرون آورد، فرمود: کجاست آن مرد خراسانی ؟ گفت منم فرمود این دویست دینار را بگیر و در حوائج خود خرج کن و از طرف من هم صدقه نده، برو که من تو را نبینم و تو مرا نبینی . بعد بیرون آمد.
سلیمان جعفری گفت: فدایت شوم چرا صورت خود را از آن مرد پوشیدی؟ فرمود: از ترس آن که با قضای حاجتش دلت سؤال را در صورت او ببینم(1).(. الکافی ، ج ۴، ص ۲۳ .)
کسی که رفتارش با خالق در عبادت و با خلق در محبت و رحمت و حفظ کرامت انسانیت این است اگر بر مسند خلافت می نشست ، که به حکم عقل و شرع شایسته چنین انسان کاملی است ، بشریت را در معرفت خدا به آنجا می رساند که خدا فرمود: ﴿ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تقاته ) (۲)(سوره آل عمران ، آیه ۱۰۲) و مدینه فاضله انسانیت را چنان می ساخت که الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الأُمُورِ (3).(سوره حج ، آیه ۴۱.)