آیا مأمون در پیشنهاد خلافت و ولایت عهدی صادق بوده یا خیر؟
گفته شد پیشنهاد خلافت و ولایت عهدی از جانب مأمون بوده است، اما پرسش دیگری مطرح می شود که آیا مأمون واقعاً قصد بازگرداندن خلافت به خاندان علی را داشته و یا اهداف دیگری را دنبال می کرده است؟
در پاسخ به این پرسش مهم باید به انگیزه و اهداف مأمون از این پیشنهاد پی برد که در این صورت می توان به پرسش مزبور پاسخ دقیق و صحیح و جامع داد. در این دفتر نخست دیدگاه علما و دانشمندان را درباره انگیزه مأمون یادآور می شویم و در نقد و بررسی نظر نهایی را اعلام خواهیم داشت:
دیدگاه علما در مورد انگیزه مأمون
در نگاهی کلی به آرا و دیدگاههای علما میتوان آنها را به سه دیدگاه تقسیم کرد:
الف) کسانی که مأمون را در این کار صادق میدانستند و می گفتند هیچ گونه سیاست و حیله ای در کار نبوده است.
ب ) مأمون در این کار صادق نبوده و اهداف دیگری را دنبال می کرده است.
ج ) مأمون از آغاز صادق بوده ولی بعداً منحرف گشته و امام را به شهادت رسانده است.
الف ) کسانی که مأمون را در این کار صادق میدانستند، انگیزه هایی را دال بر صدق نيت مأمون نقل میکنند که ذیلاً به آنها اشاره می شود:
۱. طبری شافعی ، ابن اثیر شافعی و دیگران
ان المأمون نظر في بني العباس وبني علي فلم يجد أحداً هو أفضل ولا أورع ولا أعلم منه ؛ (تاريخ الأمم والملوک، ج ۵، ص ۱۳۸؛ مروج الذهب و معادن الجوهر ، ج ۶، ص ۳۳؛ تجارب الأمم وتعاقب الهمم ، ج ۳، ص ۳۶۶؛ الكامل في التاريخ، ج ۴، ص ۱۶۲ . ر.ک: تاریخ مختصر الدول ، ص ۱۳۴؛ مرآة الجنان وعبرة اليقظان في معرفة ما يعتبر من حوادث الزمان ، ج ۲، ص ۱۰؛ البداية والنهاية ، ج ۱۰، ص ۲۵۸؛ مآثر الإنافة في معالم الخلافة ، ص ۳۰۴ و صبحى الأعشى في صناعة الإنشاء ، ج ۹، ص ۳۶۶.)
مأمون در میان فرزندان عباس و علی نگریست پس هیچ کس را با فضیلت تر و با ورع تر و عالم تر از او نیافت.
۲. ابوالفرج اصفهانی :
إن المأمون كان خلال صراعه مع أخيه الأمين قد عاهد الله أن ينقل الخلافة إلى أفضل آل ابي طالب وأن على الرضا هو أفضل العلويين إن
ظفر بالمخلوع ؛ (مقاتل الطالبيين ، ص ۳۷۵)
مأمون به هنگام درگیری اش با برادر خویش امین، با خدا پیمان بسته بود که اگر بر مخلوع (امین) پیروز شود خلافت را به برترین فرد خاندان ابوطالب تحویل دهد و علی ملقب به رضا برترین فرد علویان بود.
۳. سیوطی شافعی:
ان المأمون قد حمله على ذلك إفراطه في التشيع حتى قيل : إنه هم أن يخلع نفسه ويفوض الأمر اليه ؛ (تاريخ الخلفاء، ص ۳۲۷)
مأمون به جهت شیعه گری افراطی اش (مقصود از تشیع شیعه بمعنای خاص آن نزد اهل سنت است. ر.ک: دفتر روایت، ص ۱۷۳ - ۱۷۴) او (امام رضا ) را بدین کار واداشت حتی گفته شده او می خواست از سلطنت کناره گیرد و آن را به او بسپارد.
۴. ابن طقطقی :
إن المأمون فكر في حال الخلافة بعده وأراد أن يجعلها في رجل يصلح لها لتبرأ ذمته ، فنظر في بني العباس وبني علي فلم يجد أحداً هو أفضل ولا أورع ولا أعلم منه " ؛ (الفخري في الآداب السلطانية والدول الاسلامية ، ص ۲۱۴.)
مأمون در مورد خلافت بعد از خویش اندیشید و خواست که برای آن کار کسی را قرار دهد که صلاحیتش را داشته باشد تا ذمه اش بری شود بنابراین در میان فرزندان عباس و علی نگریست پس کسی را برتر و باورع تر و داناتر از او ( امام را علیه السلام ) نیافت.
۵. دکتر احمد امین مصری شافعی
إن المأمون قد أراد بذلك أن يصلح بين البيتين العلوي والعباسي ويجمع شملهما ليتعاونوا على ما فيه خير الأمة وصلاحها وتنقطع الفتن وتصفو القلوب ، وإنه كان معتزلياً ويرى أحقية علي وذريته بالخلافة وكذلك أنه وقع تحت تأثير الفضل والحسن ابني سهل الفارسيين .... وأنه رأى أن عدم تولّي العلويين للخلافة يكسب أئمتهم شيئاً من التقديس فإذا ولوا الحكم ظهروا للناس وبان خطؤهم وصوابهم فزال عنهم التقديس .... وأغلب ظنّي أن المأمون كان مُخْلِصاً في عمله صادقاً في تصرفه .... ( ضحى الإسلام، ج ۳، ص ۲۹۵ اگر بگوییم مأمون تحت تأثیر فضل بن سهل و حسن بن سهل بوده است.لازمه این سخن، نفی خصوصیات فردی مأمون از جمله دور اندیشی صاحب رأی بودن و قاطعیت در تصمیم گیری است.)
مأمون با این کار خواسته بود که بین دو خاندان علوی و عباسی آشتی برقرار کند و پراکندگی آنان را به یگانگی تبدیل گرداند تا در آن چه خیر و صلاح امت است یاری کنند و فتنه ها بخوابد و دلها از کینه ها پاک شود. او معتزلی بود و حقیت و شایسته تر بودن علی و فرزندانش را برای خلافت می دانست و هم چنین او تحت تأثیر فضل و حسن دو فرزند سهل فارسی بود ... و او دید که اگر علویان خلافت را برنگزینند امامانشان از هاله ای از قداست برخوردار خواهند شد پس وقتی حکومت را به دست بگیرند در معرض دید مردم قرار خواهند گرفت و خطا و صوابشان آشکار و آن قداست از ایشان برداشته خواهد شد .... من بیشتر گمان میکنم که مأمون از سر دلسوزی و صداقت بدین کار دست زد.
ب) کسانی که معتقدند مأمون در پیشنهاد خلافت و ولایت عهدی به امام رضا الله صادق نبوده و در پی اهداف دیگری بوده است انگیزه های مأمون را این گونه بر می شمرند.
۱. دکتر علی سامی بشار
إن المأمون أدرك خطورة الدعوة الإسماعيلية فأراد أن يقضي عليها وكان الإمام عبد الله الرضي بدأ نشاطاً واسعاً ولذا قرب المأمون إليه
علي الرضا وبايعه بولاية العهد ؛ ( نشأة الفكر الفلسفي في الإسلام، ج ۲، ص ۳۹۱)
مأمون خطر دعوت اسماعیلیان را دریافته بود از این رو میخواست به کارشان را پایان دهد و امام عبدالله فعالیت گسترده ای را آغاز کرده بود از این رو مأمون علی ملقب به رضا را به او نزدیک گرداند و با او به ولایت عهدی بیعت کرد.
۲ دکتر کامل مصطفی شیبی
إن المأمون جعله ولي عهده لمحاولة تألّف قلوب الناس ضد قومه العباسيين الذين حاربوه ونصروا أخاه ؛ (الصلة بين التصوف والتشيع، ج ۱، ص ۲۳۶)
مأمون او را ولی عهد خویش قرار داد چون میخواست مردم را بر ضد طایفه اش عباسیان که با او جنگیدند و برادرش را یاری کردند، هم داستان گرداند و دل آنان را به دست آورد.
۳. سید هاشم معروف حسنی
إن المأمون وضع الإمام الرضا تحت رقابة الخليفة ومنعه من القيام بحركة علوية جديدة ... كانت ولاية العهد على كرة الإمام ؛ (عقيدة الشيعة الإمامية ، ص ۱۶۱.)
مأمون امام رضا علیه السلام را زیر نظر خویش قرار داد و او را از قیام با حرکت علوی جدیدی بازداشت .... امام از ولایت عهدی ناخشنود بود.
۴. شیخ محمد حسین مظفر :
إن المأمون كان مدفوعاً في البيعة لعلي الرضا بولاية العهد بدافع سياسي، هو حماية مصالح الدولة العباسية، ولأن المأمون من رجال
الدهاء والسياسة : (تاريخ الشيعة ، ص ۵۹ و ۶۰)
انگیزه مأمون در بیعت با علی ملقب به رضا به ولایت عهدی، سیاسی و آن حفظ مصالح دولت عباسی بود و چون مأمون از مردان زیرک و سیاستمدار بود.
۵ سید جعفر مرتضی عاملی
فإننا مهما شككنا في شيء فلسنا نشك في أن المأمون كان قد درس الوضع دراسة دقيقة قبل أن يقدم على ما أقدم عليه وأخذ في اعتباره كافة الاحتمالات ومختلف النتائج ... مما أخفته عنا الأيدي الأثيمة والأهواء الرخيصة وإن كانت لعبة تلك لم تؤت كل ثمارها التي كان يرجوها منها وذلك بسبب الخطة الحكيمة التي كان الإمام الله قد أتبعها (الحياة السياسية للإمام الرضا ، ص ۲۵۳)
ما در هر چه شک کنیم در این نمیتوانیم شک کنیم که مأمون شرایط زمان خویش را پیش از هر اقدامی و تمام جوانب محتمل و بازتاب های مختلف را به خوبی بر رسیده بود.... از آن اموری که دستهای نا به کار و هواهای پست بر ما مخفی کرده اند و اگرچه این دست آویزش همه نتایجی را که انتظار داشت نداد و این به سبب نقشه حکیمانه ای بود که امام آن را پی گرفته بود.
ج) کسانی که معتقدند مأمون از آغاز در نیت خود راست گو بوده، ولی در ادامه منحرف گشته و همین موضوع سبب شد امام را به شهادت برساند:
خنجی اصفهانی حنفی این احتمال را نیز ذکر میکند و میگوید
برخی می گویند مأمون خلیفه مردی دانا بود و خود در واقع می خواست خلافت را از عباسیان به فرزندان علی بازگرداند نه آن که در آن امر به مکر و حيله بپردازد بلکه هدف او باز پس گیری حق بود تا امانت را به اهل خود بسپارد ولی بعد از پایان یافتن امر ولایت عهدی عباسیان بدان راضی نشدند و مأمون را حرام زاده خواندند و بر او شوریدند ... و مأمون که کار را مختل دید ملک فانی را بر آخرت اختیار کرد و امام را با زهر مسموم ساخت... ( وسيلة الخادم إلى المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم ، ص ۲۳۴ و ۲۳۵ و ر.ک: شهید مطهری مجموعه آثار، ج ۱۸، ص ۱۱۹)
نقد و بررسی
در این نوشتار ادعای ما این است که تمام اهداف یاد شده به یک معنا صحیح است، ولی جامع نبوده و به تنهایی نمیتواند بیانگر حقیقت باشد؛ به دیگر سخن پاسخ صحیح و جامع همان دیدگاه دوم است یعنی مأمون عباسی از آغاز امر در پیشنهاد خلافت و ولایت عهدی صادق نبود و اهداف خصمانه ای را بر ضد امام رضا دنبال میکرد چنان که خود مأمون و اطرافیان وی نیز به این مسئله اذعان کرده اند که این ادعا را میتوان از منابع معتبر اهل سنت ثابت کرد.
آنچه مسلم است و منابع اهل سنت و بزرگان آنان به آن اشاره و تصریح کرده اند موضوعی است که اولاً نمی توان مأمون عباسی را به عنوان خلیفه ای سیاستمدار در پیشنهاد خلافت و ولایت عهدی به امام رضا صادق و راستگو دانست و صادق پنداشتن وی، عین ساده لوحی است. ثانياً، هدف اصلی مأمون، حذف سیاسی و اجتماعی امام رضا الله از صحنه جامعه اسلامی بود.
ثالثاً، اهداف فرعی دیگری نیز مطرح بود که بعضاً در جهت فریب و انحراف افکار عمومی مطرح شده بود.
رابعاً در همان دوران نیز بنی عباس و بنی علی با شک و تردید به این مسئله می نگریستند.
ص ۲۱۲-۲۱۸