نخستین نکته : مأمون کیست ؟
مأمون عباسی در سال ۱۷۰ هجری به دنیا آمد؛ یعنی در همان سالی که هارون عباسی به خلافت رسید چون این مژده خوب به هارون داده شد، نوزاد را «مأمون» یعنی فال نیک نامید. مادر مأمون کنیزی ایرانی از خدمت کاران قصر هارون به نام مراجل » بود که در آشپزخانه کار می کرد.
دمیری شافعی به نقل از مورخین میگوید
مادر مأمون از زشت ترین کنیزان بود روزی زبیده خاتون همسر هارون با هارون به بازی شطرنج مشغول بود و از قضا زبیده هارون را شکست داد و از او خواست تا با مراجل زشت ترین کنیز مطبخ همبستر شود. هارون قبول نکرد و مالیات مصر و عراق را به زبیده پیشنهاد کرد، بلکه از تصمیمش برگردد ولی او نپذیرفت. سپس با اصرار زبیده هارون با «مراجل» هم بستر شد و از او مأمون متولد گشت. ما در مأمون در زمان نفاس، از دنیا رفت و وی در دامان یحیی بن جعفر برمکی پرورش یافت. (حياة الحيوان الكبرى ، ج ۱، ص ۱۱۰)
ویژگی های مأمون در کلمات اهل سنت
دمیری شافعی :
لم يكن في بني العباس أعلم من المأمون ... عارفاً بالعلم فيه دهاء وسياسة ؛ ( همان، ص ۱۱۱.)
در میان عباسیان کسی داناتر از مأمون نبود.... دانشمندی که در وی زیرکی و سیاست بود.
ابن ندیم
إنه أعلم الخلفاء بالفقه والكلام ؛ (الفهرست، ص ۱۶۸)
او داناترین خلیفه به فقه و کلام بود.
ابو حنيفه احمد بن داود دینوری
كان نجم بنى العباس في العلم والحكمة وكان قد أَخَذَ من العلوم بقسط وضرب فيها بسهم " ؛ (أخبار الطوال، ص ۴۴۲)
ستاره عباسیان در آسمان دانش و حکمت بود و از علوم بهره ای نبرده و در آنها سهیم بود.
سیوطی شافعی :
كان أفضل رجال بني العباس حزماً وعزماً وعلماً ورأياً ودهاء وهيبة وشجاعة ....(تاريخ الخلفاء، ص ۳۲۶)
برترین فرد عباسیان از نظر دوراندیشی و استواری اراده و عزم و دانش و رای و زیرکی و هیبت و شجاعت .... بود.
در پیشگویی امیر مؤمنان آمده است:
ويل لهذه الأمة من رجالهم ! الشجرة الملعونة التي ذكرها ربكم تعالى. أولهم خضراء وآخرهم هزماء، ثم يلي بعدهم أمر امة محمد رجال أولهم ... سابعهم أعلمهم .... (مناقب آل ابی طالب ، ج ۲، ص ۲۷۶)
وای بر این امت از مردانشان درخت ملعونی که پروردگارتان یاد کرده است. ابتدایش سبز و آخرش بیبر و خشک است، آنگاه گروهی دیگر امور امت محمد را بعد از ایشان بر عهده میگیرند اولشان ... هفتمین آنان داناترین ایشان است.
البته در روایات امامیه، مأمون شدیداً مورد نکوهش و مذمت قرار گرفته و قاتل امام رضا معرفی و از او به عفریت مستکبر(كمال الدين وتمام النعمة ، باب ۲۸، ص ۳۰۸ - ۳۱۱، ح ۱ و عيون أخبار الرضا ، ج ۱، باب ۶، ص ۴۱-۴۵ ر.ک : بحار الأنوار ، ج ۳۶، ص ۱۹۵ - ۱۹۷.) و عفریت کافر (شیخ طوسى ، الأمالي، مجلس یازدهم، ص ۲۹۱ - ۲۹۲، ج ۵۶۶. ر.ک : بحار الأنوار ، ج ۳۶، ص ۲۰۲-۲۰۳) یاد شده است. (برای آگاهی بیشتر از روایات و دیدگاههای علمای امامیه درباره مأمون ر.ک : سفينة البحار، ج ۱، ص ۱۱۲ - ۱۱۵، مادة «أمن»: مستدركات سفينة البحار، ج ۱، ص ۲۲۴ مادة «أمن » : منتهى الآمال ، ج ۲. ص ۵۱۲؛ تتمة المنتهى ، ص ۳۵۰ : قاموس الرجال، ج ۱۲، ص ۱۴۴ شماره ۳۸۸ و مستدرکات علم رجال الحديث ، ج ۶، ص ۳۴۰، شماره ۱۲۱۳۲)
دومین نکته جایگاه متزلزل مأمون نزد بنی عباس
چنان که گذشت، مأمون از هم بستر شدن هارون با مراجل ، به دنیا آمده بود و این کار دست آویزی برای بنی عباس بود تا مأمون را تحقیر کنند، چنان که خنجی حنفی میگوید: «بنی عباس، مأمون را حرام زاده خواندند». (وسيلة الخادم إلى المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم ، ص ۲۳۵ در بعضی از کتب آمده، هارون مأمون را « يابن الزانية » خطاب میکرد. ر.ک : قاموس الرجال، ج ۱۲، ص ۱۶۶)
از سویی مادر «امین» زبیده عرب بوده و مراجل مادر مأمون، کنیزی فارسی بود و به دلیل این دو کنیز بودن و عرب نبودن عامل همواره امین، مادر مأمون را وسیله ای برای هجو و تحقیر و عدم لیاقت مأمون برای خلافت قرار می داد.
سیوطی شافعی می نویسد:
ومن شعر الأمين يخاطب أخاه المأمون ويعيره بأمه لما بلغه عنه أنه يعدد مثالبه ويفضل نفسه عليه ، أنشده الصولي :
لا تفخرن عليك بعد بقية / والفخر يكمل للفتى المتكامل
وإذا تطاولت الرجال بفضلها / فارْبَع فإنَّكَ لَسْتَ بالمتطاول
أعطاك ربك ما هويت ، و إنما / تلقي خلاف هواك عند مراجل
تعلو المنابر كــل يــوم آمــلاً / من بعدي إليه بواصل
فتعيب من يعلو عليك بفضله / وتعيد في حقي مقال الباطل (تاريخ الخلفاء، ص ۳۲۳ - ۳۲۴ و ر.ک: التنبيه والأشراف، ص ۳۰۲؛ كتاب الثقات ، ج ۲، ص ۳۲۸؛ تاريخ بغداد، ج ۱۰، ص ۱۸۲)
وقتی به امین خبر رسید که مأمون بدیهای او را بر می شمرد و خود را از او برتر می انگارد شعری در خطاب به برادرش مأمون سرود و او را به وجود مادرش سرزنش کرد صولی آن را چنین نقل و انشاد کرده است: دیگران نباید به واسطه تو فخر کنند چرا که افتخار، جوانمرد با کمال را می زیبد.
آن هنگام که مردان به فضل و برتری هایشان با هم به نزاع می پردازند تو بر جایت بنشین که تو مرد این میدان نیستی پروردگارت آن چه را خواستی به تو داد و تنها تو مخالف خواسته ات را نزد مراجل (مادرت می یابی بر منابر هر روز بالا می روی آرزو داری چیزی را که بعد از من بدان نمی رسی بر آن کس که به سبب فضل و کمالش بر تو برتری دارد عیب میکنی و در مورد من گفتار باطلی را تکرار میکنی.
از این رو بنی عباس نخست با امین بیعت کردند ولی پس از شکست امین و کشته شدن وی مجبور به پذیرش خلافت مأمون گشتند اما با این همه، در انتظار فرصتی بودند تا با شخص دیگری از بنی عباس بیعت کنند و جریان ولایت عهدی امام رضا بهانه ای شد تا بنی عباس در بغداد، مخفیانه با ابراهیم بن مهدی، عموی مأمون بیعت کنند.(وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ، ج ۱، ص ٣٩.)
تمام این گزارشهای تاریخی دال بر پایگاه متزلزل مأمون در میان بنی عباس است.