توصیف امام رضا (ع) از امامت و مقام والای امام
وصفه عليه السلام الامامة و الامام و منزلته:
قالَ عَبْدُ العزيز بن مُسلم: كُنَّا مَعَ الرّضا (ع) بِمَرَةٍ فَاجْتَمَعْنَا فِي الْمَسْجِدِ الجَامِعِ بها، فَأَدارَ النَّاسُ بَيْنَهُمْ أَمْرَ الْإِمَامَةِ، فَذَكَرُوا كَثْرَةَ الْأُخْتِلافِ فيها. فَدَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي وَ مَولايَ الرِّضا (ع) فَأَعْلَمْتُهُ بِما خَاضَ النَّاسُ فِيهِ. فَتَبَسَّمَ (ع )، ثُمَّ قَالَ (ع ) يا عَبْدُ الْعَزِيزِ جَهِلَ الْقَوْمُ وَ خَدَعُوا عَنْ أَدْيَا نِهِمْ.... إلى آخر.
تحف العقول، باب کلمات امام رضا (ع)، و عيون اخبار الرضا (ع)، ج ۲۱۶٫۱
حضرت علی بن موسى الرضا (ع) تعریف بسیار جامع و کاملی در مورد امامت و مقام برجسته امام ارایه نمودند که متن فوق آغاز و مطلع روایتی است که در آن روایت، سخنان گهربار امام (ع) در این زمینه مورد توجه عموم حق جویان قرار گرفته است.
این روایت مهم را عبدالعزیز بن مسلم که از شیعان امام (ع) و از محبان اهل بیت عصمت است نقل میکند و مرحوم حرانی در کتاب شریف تحف العقول، متن كامل آن را درج کرد و روایت از اهمیت فراوانی برخوردار میباشد. این روایت در عیون و کتب روایی دیگر نیز نقل شده است. بنابراین در این مجمل به مناسبت موضوع امامت به ذکر آن می پردازیم. اما بخاطر طولانی بودن روایت از ذکر متن عربی آن خودداری شده و به ترجمه فارسی آن اکتفا میگردد ]
عبدالعزیز بن مسلم میگوید ما در مرو به همراه امام رضا (ع) بودیم و توفیق زیارت آن بزرگوار را پیدا میکردیم روزی در مسجد جامع مرو گرد آمدیم و مردم درباره امامت گفتگو و صحبت میکردند و اختلاف نظر فراوانی که در آن وجود دارد را یادآور شدند.
لذا من خدمت آقا و مولایم حضرت رضا (ع) رسیدم و مباحثی که میان مردم در مورد امامت مطرح شد را به اطلاع آن بزرگوار رساندم. حضرت با شنیدن این مطالب، لبخندی زد سپس فرمود:
ای عبدالعزیز اینان نادان هستند و در دین خود فریب خوردند بدرستی که خداوند متعال پیغمبر خود را قبض روح نکرد مگر آن هنگام که دین خود را کامل کرد و قرآن را به او نازل فرمود که بیان هر چیزی در آن است و حلال و حرام و حدود و احکام و هر آنچه مردم بدان نیازمند هستند را به طور کامل در آن بیان کرد و فرمود: «ما فرطنا في الكتاب مِنْ شَيْءٍ» (انعام38) یعنی ما چیزی را در قرآن کم نگذاردیم .
و در حجة الوداع که پایان عمر پیامبر (ص) بود این آیه را خداوند به او نازل کرد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسلام ديناً .. (مائده ۵) یعنی امروز دین خود را برای شما کامل کردم و نعمت خویش را بر شما تمام کردم و بهترین دین را که دین اسلام است برایتان برگزیدم.
امر امامت از کمال دین است و پیامبر (ص) از دنیا نرفت تا آنکه همه معالم دین را برای امت خود بیان کرد و روشهای خویش را توضیح داد و آنها را به راه راست هدایت کرد و علی (ع) را سرور و امام آنها نمود و چیزی که امت به آن نیازمند باشند بجا نگذارد جز اینکه بیان کرد.
هر کس که می پندارد خدا دین خود را کامل نکرد کتاب خدا را رد کرده و هر کس که کتاب خدا را رد کرد کافر شد. آیا (مردم) مقام امامت و جایگاه آن را در میان امت درک کردند و شناختند تا انتخاب امام بوسیله آنها روا و شایسته باشد. (یعنی آنان که میگویند مردم میتوانند امام را خودشان انتخاب کنند، امامت را درک نکردند و جایگاه رفیع آن را نشناختند امامت مقامی است که فقط خداوند باید در مورد آن مردم را راهنمایی کند و امام بر حق را به آنان معرفی نماید. امامت مقامی است که خداوند آن را مخصوص ابراهیم(ع) کرد پس از آنکه درک مقام نبوت و خلت را به او اعطا کرد آنگاه مقام امامت را درجه سوم او نمود و وی را به آن مقام شرافتمند کرد و نامش را بلند آوازه ساخت. آنجا که حضرت حق جَلَّ و عز فرمود:
و إذا ابتلى إبراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِلمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إماماً (بقره 124) يعنى بیاد آور هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند (مانند اعمال حج قربانی کردن فرزند و افتادن در آتش نمرود و غیره امتحان کرد و او همه را به جای آورد خداوند به او فرمود من ترا به پیشوایی و امامت خلق برگزیدم. حضرت ابراهیم خلیل (ع) از شادمانی به این مقام عرض کرد:
وَمِنْ ذُرِّيَّنِي؟ قَالَ لا يَنالُ عَهدِى الظَّالِمِينَ»
پروردگارا آیا این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟ خدا فرمود: آری اگر عادل، صالح و شایسته آن باشند زیرا عهد من هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید. این آیه امامت هر ظالمی را تا روز قیامت باطل کرد و آن را مخصوص برگزیده ها نمود. سپس خداوند ابراهیم (ع) را گرامی و ارجمند داشت و این مقام را در نژاد برگزیده های پاک او گذاشت و فرمود:
وَ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلاً جَعَلْنَا صَالِحِينَ، وَ جَعَلْنَا هُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَ ابْنَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عابدین (انبیاء٫ ۷۲) یعنی و به او اسحاق و فرزندزاده اش) یعقوب را عطا کردم و همه را صالح و شایسته (مقام نبوت و امامت گردانیدیم و آنان را امام و پیشوای مردم ساختیم تا خلق را به امر ما هدایت کنند و هر کار نیکو بخصوص نماز و زکات را به آنها وحی کردیم و آنها هم به عبادت ما پرداختند و پیوسته نژاد آنها (این مقام را) از یکدیگر، قرن به قرن ارث بردند تا به پیغمبر اسلام(ص) رسید و خدا فرمود:
«إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِابْراهيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هَذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا»( آل عمران٫ ۶۸) يعنى: نزدیک ترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که از او پیروی کنند و این پیغمبر و امتش که اهل ایمان هستند.
امامت مخصوص آنها بود و پیغمبرش به عهده علی (ع) گذاشت و به نژاد برگزیده اش رسید. هم آنان که خدا علم و ایمان به آنها داد و این فرموده اوست: «و قالَ الَّذِينَ أُوتُو الْعِلْمَ وَ الأيمانَ لَقَدْ لَبِثْتُمْ فِي كِتَابِ اللَّهِ إِلَى يَوْمِ الْبَعْثِ فَهَذَا يَوْمُ الْبَعْثِ وَ لَكِنَّكُمْ كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»(روم ۵۶) یعنی: و آنان که به مقام علم و ایمان رسیده اند به آن فرقه بدکار میگویند: شما تا روز قیامت که امروز باشد در عالم علم خدا مهلت یافتید ولی از جهل و نادانی بر آن آگاه نبودید.
به همان روشی که خداوند آن را جاری کرد و مقرر داشت در فرزندان او تا روز قیامت، زیرا پس از محمد (ص) پیغمبری نیست آری حقیقت این است و خداوند بعد از پیامبر اسلام (ص) مقام امامت را در میان خاندان پاک او قرار داد پس از کجا این مردم نادان به نظر خود قادر هستند تا امام و امامت را انتخاب کنند؟!
براستی امامت مقام پیغمبران و ارث اوصیاء است.
براستی امامت خلافت از خدا و خلافت رسول خدا(ص) و مقام امیرالمؤمنین علی (ع) و خلافت حسن (ع) و حسین (ع) است.
براستی امامت، زمام دین و نظام مسلمین و صلاح دنیا و عزت مؤمنین است. امام، بنیاد اسلام نامی(نامی نموکننده افزون شونده، رشد کرده و بالنده ) و فرع برازنده آن است. امام ريشه بالنده اسلام و شاخه بلند آن است بوسیله امام نماز و زکات و روزه و حج و جهاد درست و تمام می شوند و خراج(خراج يا في ماليات.) و صدقات فراوان میگردند و حدود و احکام اجراء می شوند و مرز و نواحی مسلمین محفوظ می ماند.
امام است که حلال خدا را حلال و حرامش را حرام میداند و علم حلال و حرام الهی نزد او قرار دارد حدود را اقامه میکند و از دین خدا دفاع میکند و مردم را به راه خدا دعوت میکند دعوتی که همراه با حکمت و پند نیک و حجت رسا است. امام، خورشید تابانی است که نورش جهان را فراگیرد و از نظر مقام و درجه) در افقی است که دیده و دستها به آن نرسند.
امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور طلوع کننده و اختر راهنما در تاریکی شب و دلیل هدایت و نجات بخش از هلاکت است.
امام شعله ای است بر بالای تپه و گرم میکند هر پناهنده را در مهلکه ها دلیل است و هر کس از او جدا شود نابود خواهد شد.
امام ابری است بارنده و بارانی است تند و آسمانی است سایه بخش و زمینی است هموار و چشمه ای است جوشان و حوض و بوستان است.
امام امینی رفیق و پدری مهربان و برادری همزاد و چون مادری برای فرزندش دلسوز و پناه بنده های خداست.
امام امین خدا در زمین و میان مخلوق او و حجت او بر بنده هایش و خلیفه او در بلادش و دعوت کننده به خدا و دفاع کننده از حریم خداوند است.
امام از گناهان، پاک و از عیوب میر است.
به علم مخصوص و به بردباری موسوم است.
مایه نظام دین و عزت مسلمین و خشم بر منافقین و نابودی کافران است.
امام، یگانه روزگار خود است.
احدی همپایه او نیست و دانشمندی برابر او نیست.
برای امام همتا مانند و نظیری وجود ندارد هر فضلی نطلبیده و کسب نکرده خاص اوست که خداوندِ مُفَضَّل (مفضل: افزون کرده شده برتر آنکه به فضل و برتری و فزونی او بر دیگری اعتراف کرده باشند.)و وهاب (وهاب بسیار بخشنده از صفات خداوند سبحان است) به وی اختصاص داد.
کیست که به معرفت امام برسد و کنه وصفش را بفهمد؟
هیهات، هیهات که خردها و اندیشه گم و خاطرها سرگردان و فکرها حیران هستند.
سخنرانان زبان گرفته و شاعران دل خسته و ادیبان درمانده و بلیغان، لال و دانشمندان خاموش و سرافکنده از وصف یک مقام یا یک فضیلت او می باشند.
همه به عجز و تقصیر از آن اعتراف دارند یعنی همه به عجز خود از توصیف یک مقام یا یک فضیلت امام اعتراف میکنند تا چه رسد به همه مقام و فضیلت او یا بتوانند کیفیت آن را بیان کنند یا کسی باشد که جای او را بگیرد یا فایده او را داشته باشد از کجا؟ با اینکه امام در آن مرتبه ای قرار دارد که اختران قرار دارند، که از دسترس دست یازان و شرح وصف کننده ها بدور هستند.
آیا مردم گمان میکنند که امام جز در خاندان رسول خدا (ص) یافت شود؟! بخدا که نفسها و وجدانهای مردمی که چنین پندارند آنان را دروغگو می شمارند. آنان بیهوده ها را آرمان خود قرار دادند تا به خیال باطل خود به پله بلندی و سختی پای نهند در حالیکه به منزل لغزنده ای پا نهاده اند که آنان را به پرتگاه می اندازد. برای اینکه میخواهند به رأی ناقص و فکر محدود خود امامی بسازند و معرفی کنند. چگونه میتوانند برای خود با عیوب و قصورهایی که دارند) امام انتخاب کنند؟ با اینکه امام دانایی است که جهلی ندارد.
و سرپرستی است که نیرنگ و فریب در او نیست.
معدن نبوت است.
نسبش آلودگی و ناپاکی ندارد و دیگران در حسب به او نمی رسند. خاندانش از قریش است و از برجستگان بنی هاشم و از خاندان پیامبر (ص) میباشد. شرف أشراف است و فرع و شاخه عبد مناف(مرحوم محدث قمی (ره) در منتهی الآمال می نویسد علامه مجلسی (ره) فرمودند: «بدانکه اجماع علمای امامیه منعقد گردیده است بر آن که پدر و مادر حضرت رسول (ص) و جميع اجداد آن حضرت تا آدم (ع) همه مسلمان او موحد بوده اند و نور آن حضرت در طلب و رحم مشرکی قرار نگرفته است و شبهه ای در نسب آن حضرت و آبا و أمهات آن حضرت نبوده است و احادیث متواتر از طرق خاصه و عامه بر این مضامین دلالت دارد. بلکه از احادیث متواتره ظاهر میشود که اجداد آن حضرت همه انبیاء و اوصیاء و حاملان دین خدا بوده اند و فرزندان اسماعیل (ع) که اجداد آن حضرت هستند اوصیای حضرت ابراهیم (ع) بوده اند و همیشه پادشاهی و اداره) مکه و حجابت و پرده داری خانه کعبه و تعمیرات با ایشان بوده است و مرجع عامه خلق بوده اند و ملت ابراهیم (ع) در میان ایشان بوده است و ایشان حافظان آن شریعت بوده اند و به یکدیگر وصیت میکردند و آثار انبیاء را به یکدیگر می سپردند تا به عبد المطلب رسید و عبدالمطلب ابو طالب را وصی خود گردانید و ابو طالب کتب و آثار انبیا (ع) و ودایع ایشان را بعد از بعثت تسلیم حضرت رسالت پناه (ص) نمود. انتهی.) آن شخصیت خداشناس و موحد بشمار می رود.
(امام) دانش افزون و تمام بردبار است.
در کار امامت نیرومند و در سیاست دانشمند میباشد.
سزاوار ریاست است و اطاعت از او واجب میباشد.
قائم به امر خداوند و خیرخواه بندگان خداست.
پیغمبران و اوصیاء را خدا توفیق دهد و کمک کند و از مخزن علم و حکمت
خویش که به دیگری نمی دهد، به آنها عنایت فرماید.
دانش امام برتر از دانش همه اهل زمان اوست و خداوند عز و جل فرمود: أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبِعُ أَمَّنْ لا يَهدى إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ(یونس ۳۵)
یعنی آیا آنکه خلق را به راه حق رهبری میکند سزاوار به پیروی است یا آنکه نمی کند؟ مگر آنکه خود به هدایت خدا هدایت شود پس شما مشرکان را چه شده که آنقدر بی خرد و نادانید که بتها و یا انسانهای گمراه و سرکش را راهنما میدانید و چگونه چنین قضاوت باطلی میکنید؟!
و خداوند در داستان طالوت می فرماید:
إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ "( بقره ٫ ۲۴۷)
یعنی او (طالوت) از این رو به رهبری و پادشاهی شایسته تر است که خداوند او را بر شما برگزید و او را در بسط دانش و توانایی جسم افزونی بخشید و خدا ملک خود را به هر کس که بخواهد میبخشد.
و در داستان داود(ع) فرمود:
وَقَتَلَ داود جالُوتَ وَ أَتَاهُ اللهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ .(بقره٫ ۲۵۱)
یعنی: و داود، جالوت را که سردمدار کفر بود کشت و خدا به داود ملک و حکمت عطا کرد و به او آموخت آنچه را که میخواست.
و برای پیغمبرش (ص) فرمود:
وَ أَنْزَلَ اللهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ مَالَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عظيماً(نساء٫ ۱۱۳)یعنی: و خداوند این کتاب الهی قرآن با عظمت و مقام حکمت و نبوت را به تو عطا کرد و آنچه ر که نمیدانستی به تو آموخت که خدا نسبت به تو لطف عظیم و
عنایت فراوان دارد.
و درباره امامان از خاندان و عترت او فرمود:
أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا أَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ - إلى قوله - سعيراً »(نساء٫ ۵۴)
یعنی آیا حسد می ورزند به مردم بر آنچه خدا از فضل خود به آنها داده؟! [ تا قول خداوند که میفرماید سعیرا (یعنی تا آخر آیه ۵۵)] . و راستی که وقتی خداوند بنده ای را برای تصدی امور بندگانش برگزیند سینه او را برای این کار وسعت میدهد و به او شرح صدر عنایت میکند و سرچشمه های حکمت خود را در دلش قرار میدهد و زبانش را گویا می سازد که در پی آن (پرسشهایی که از او میشود در جواب در نمیماند و جز درست نگوید و موفق و مسدد(مسدد راست درست.) و مؤید باشد.
از خطا و لغزش در امان است.
این خصوصیت را خدا به او داد تا حجت بر خلقش و گواه بر بندگانش باشد. آیا آنان یعنی آن مردمی که گمان میکنند که خود میتوانند امام برگزینند قادر خواهند بود که چنین ویژگیهایی را در کسی ایجاد کنند؟ تا بتوانند امام را انتخاب نمایند و منتخب آنها دارای این صفات باشد؟
صص140-147
اعتقاد به امامت شرط خدا پرستی
در کتاب فقه الرضا (ع) آمده است که مردی به خدمت امام باقر(ع) رسید و درباره حدیثی که از رسول خدا (ص) روایت شده که فرمود هر کس لا إله الا الله بگوید، وارد بهشت میشود. حضرت فرمود: الْخَيْرُ حَق این خبر حق است. آن مرد برخاست و رفت.
امام (ع) امر فرمود تا برگردد تا مطلبی را برای او در مورد این خبر توضیح بدهد) وقتی آن مرد نزد امام آمد، امام به او فرمود:
يا هذا إِنَّ لِلا إِلَهَ إِلَّا اللهُ شُروطاً، ألا و اني مِنْ شُروطها اى فلانی، براى لا اله الا الله شروطی است و همانا من از شروط آن هستم یعنی اعتقاد به امامت و ولایت علی (ع) و ذریه پاک آن حضرت از شروط اعتقاد به توحید است که بدون آن انسان از طریق صحیح توحیدی فاصله میگیرد.
بحار الانوار، ج ۳، ص ۱۳، چاپ ۳، بیروت
اعتقاد به امامت شرط قبولی اعمال
عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضا (ع) أَنَّهُ قَالَ:
لا يَقْبَلُ اللَّهُ عَمَلاً لِعَبْدِ إِلَّا بِوَلا يَتِنَا ، فَمَنْ لَمْ يُوالِنا كَانَ مِنْ أَهْلِ هَذِهِ الْآيَةِ: «وَ قَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْشُوراً )
جامع احاديث الشيعه، ج ۱، ص ۴۳۴
از امام رضا (ع) روایت است که فرمود:
خداوند هیچ عملی را از به بنده نمی پذیرد مگر به ولایت ما پس هر کس که ما را دوست نداشته باشد و به امامت و ولایت ما معتقد نباشد مصداق این آیه قرآن است که می فرماید: «و ما توجه به اعمال فاسد و بی خلوص و بی حقیقت آنها کرده و همه را باطل و نابود و مردود میگردانیم».
صص179-180