امامت آن حضرت
امام رضا(ع) بعد از شهادت پدر بزرگوارش و بنابر تأکید و تصریح ایشان(برخی روایات که بیانگر تصریح امام موسی بن جعفر (ع) بر امامت فرزند بزرگوارش حضرت امام رضا (ع) می باشد. عبارتند از: الف) داود رقی می گوید: به حضرت موسی کاظم (ع) عرض کردم قربانت گردم... امام و صاحب اختیار ما پس از شما چه کسی است؟ آن حضرت به پسرش ابوالحسن الرضا (ع) اشاره کرد و فرمود: امام شما پس از من او است. ب) محمد بن اسحاق بن عمار می گوید به حضرت کاظم (ع) عرض کردم: آیا مرا به کسی که دین خود را از او یاد بگیرم و از او متابعت کنم راهنمایی نمیکنید؟ فرمود: این پسرم علی است. ج) حسين بن بشیر میگوید: حضرت موسیب بن جعفر (ع) فرزند خود علی (ع) را بر ما امام قرار داد همچنان که رسول خدا (ص) در غدیر خم علی بن ابی طالب (ع) را امام قرار داد. آنگاه فرمود: ای اهل مدینه یا اینکه فرمود: ای اهل محل، این وصی من است بعد از من گفتنی است که نصوص وارده در مورد امامت حضرت رضا(ع) بسیار بیشتر از اینتعداد است برای گاهی بیشتر به کتاب شریف اصول کافی جلد ۱، کتاب الحجه و سایر کتابهای روایی مانند ارشاد شیخ مفید (ره) و کتب دیگر مراجعه نمایید. ) در سال ۱۸۳هـ. ق در سن ۳۰ یا ۳۵ سالگی عهده دار زعامت و امامت شیعیان شد و مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال بوده است. آغاز امامت حضرت رضا(ع) با حکومت هارون الرشيد و سپس با حکومت پسرش امین و سرانجام با حکومت مأمون همزمان بود.
به عبارت دیگر ده سال اول از دوران امامت آن حضرت با خلافت هارون و ۵ سال با خلافت امین و ۵ سال آخر با دوران حکومت مأمون مقارن بود. زیرا پس از مرگ هارون میان دو پسرش امین و مأمون اختلافات شدیدی بروز کرد که سرانجام با جنگهای خونین و کشته شدن ،امین مأمون زمام حکومت را بدست گرفت.
از خصوصیات بارز خلفای عباسی دشمنی و خصومت زیاد آنان با آل علی (ع) یعنی سادات علوی و عموم شیعیان امیرالمؤمنین (ع) بود. شاهد بر این مدعی، قتل و کشتار بیرحمانه سادات و شیعیان بدست آنان بود که تواریخ معتبر گواه این موضوع
هستند.(اگر چه در ابتدا گمان می رفت که عباسیان در ترویج اسلام و محبت و دوستی پیامبر (ص) و علی (ع) که بین اعمام و خویشان آنها بودند، کوشش کنند ولی متأسفانه حب جاه و مقام و مال و ثروت روحیات انسانی و اسلامی را در آنان دستخوش فراموشی کرد و بتدریج آنان را به وادی توحش کشاند و همان اعتقادات زمان جاهلی و اشراف منشی های دوران جاهلیت در زیر نقاب مسلمان نمایی دوباره زنده شد و بابی جدید در تخریب دین و تضعیف مسلمین باز گردید.)