حل مشکل با دعا
امام رضا که نیک به نقش دعا در سازندگی انسان آگاه بود، همواره ذکر خدا را بر لب داشت(1. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۹۲ و ۹۸ ) و بسیاری از مشکلات خویش را با دعا حل می کرد. آنگاه که خشک سالی میشد به صحرا می رفت و دعا میکرد تا باران بیاید.(2. ابن بابویه قمی، محمد بن على (شيخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۱۷۲) مجلسی در بحار الانوار آورده است. آنگاه که امام رضا با خشم و غضب مأمون مواجه میشد با خواندن دعای زیر خشم او را از خود دور میکرد
بالله أستفتح و بالله أستنجح، وبمحمد - صلى الله عليه وآله - أتوجه، اللهم سهل لي حزونة أمري كله، ويسر لي صعوبته، إنك تمحو ما تشاء وتثبت و عندك أم الكتاب: (3. مجلسی محمد باقر، بحار الانوار، ج ۹۱، ص ۳۱۵) از خدا فتح و پیروزی میخواهم از خدا رستگاری میطلبم، به وسیله حضرت محمد به خدا روی می آورم بار خدایا تمام دشواریهای کارم را هموار فرما و سختی های آن را آسان گردان تو هر آنچه که بخواهی نابود می کنی و هر آنچه که بخواهی استوار میسازی و لوح محفوظ در نزد توست.
دعا برای دفع سوء قصد
در سالهایی که امام رضا در ایران حضور داشت و در ظاهر، به دستگاه خلافت مأمون راه یافته بود چند بار مورد سوء قصد واقع گردید، اما خوشبختانه آن سوء قصدها با دعای امام خنثی گردید موارد زیر از آن جمله است.
در برخی منابع آمده است که مأمون در یک نوبت به برخی غلامان خود مأموریت داد تا شبانه بر امام رضا الله حمله آورده وی را به شهادت برسانند. آنها مأموریت خود را انجام دادند و نتیجه کار را به مأمون گزارش کردند. مأمون پس از اطلاع از این گزارش جامه مشکی بر تن کرد و به عنوان سوگوار، سر و صورت خویش را آشفته ساخت و در میان مردم ظاهر شد، اما مدتی نگذشت که خبر سلامتی و زنده بودن امام به مأمون رسید او که سخت از این خبر ناراحت شده بود، بی درنگ دستور داد تا در میان مردم شایعه کنند که آن حضرت بی هوش شده بود و اکنون بهبود یافته است.(1. ابن بابویه قمی، محمد بن علی شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۱۵)
دومین سوء قصدی که خنثی شد جریانی مرموز و بسیار پیچیده است که کلینی در کافی به این مضمون نقل کرده می گوید
زمانی که فضل بن سهل اداره حکومت مأمون را در اختیار داشت، روزی از سوی برادرش حسن بن فضل نامه ای دریافت کرد که نوشته بود من امسال در طالعتان دیدم که در روز چهارشنبه گرمی آهن و آتش را خواهید چشید. اما من پیشنهاد میدهم برای اینکه نحوست این روز را از خود دور کرده باشید به همراه امام رضا الله و مأمون در همان روز وارد حمام شوید و حجامت کنید. او همین که نامه را دریافت کرد مأمون را در جریان گذاشت و او هم نامه ای به امام رضا نوشت تا در آن روز به همراه او و فضل وارد حمام شود، اما امام از درخواست وی سرباز زد. مأمون چون دید امام از آمدن به حمام خودداری کرد او نیز به حمام نرفت و تنها فضل بود که به حمام رفت و در همان جا کشته شد. (2. کلینی، محمد بن يعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۴۹۰)
حرز امام رضا
در آن زمان که امام رضا در خراسان در منزل حمید بن قحطبه منزل کرده بود لباسهای خود را برای شستشو به حمید داد اما بعد از دقایقی کنیزی که لباس های آن حضرت را میشست نزد حمید آمد و نوشته ای را به وی نشان داد و گفت: آن را در جیب امام رضا یافتم، حمید آن را به امام تحویل داد و گفت این نوشته چیست که کنیزم در جیب شما یافته است؟ آن حضرت فرمود: این حرزی است که هر کس همراه خود داشته باشد بلا از او دور خواهد شد. حمید که سخت شیفته آن دعا بود از آن حضرت درخواست کرد تا آن را به وی نیز تعلیم دهد. این جا بود که امام آن را املا فرمود و حمید(1. بر اساس سند یاد شده باید حمید بن قحطبه در زمان حضور امام رضا ای در ایران زنده باشد و حال آنکه او مطابق با نقل طبری در سال ۱۵۹ فوت کرده است (تاریخ طبری ج ۶، ص۲۵۲) و دیگر آنکه بر اساس سند شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا و سند مجلسی در بحار الانوار باید حمید بن قحطبه از شخصیتی مثبت برخوردار باشد در صورتی که برابر تاریخ او شخصی خشن ،سفاک زیاده خواه و قلدر بوده و در طول حکومت عباسیان از فرماندهان و امرا بوده است او بود که در دوره منصور عباسی، «نفس زکیه را به شهادت رسانيد الکامل فی التاریخ، ج ۵، ص ۵۴۹) به همین دلیل آنگاه که ابو الفرج اصفهانی نام او را میبرد او را لعن میکند. (مقاتل الطالبیین، ص ۱۸۲) و نیز او بود که به فرمان هارون الرشید شصت تن از سادات و علویان را در زندان هارون به شهادت رسانید. (عیون اخبار الرضا، ج ۲، ۱۰۰). با توجه به منابع یاد شده آنچه صحیح به نظر میرسد این است که منظور از حمید که در سند پیشین یعنى عيون اخبار الرضا و بحار الانوار آمده است حمید بن قحطبه نباشد. بلکه «عبد الحمید» از نوادگان حمید بوده است او بود که به عنوان حاجب عباسی امام را همراهی می کرد.) نیز آن را به این صورت نوشت
بسم الله الرحمن الرحيم بسم الله، إني أعوذ بالرحمن منك إن كُنتَ تَقياً أو غير تقى أخذتُ بالله السميع البصير على سمعك و بَصَركَ، لا سلطان لَكَ عَلَيَّ وَلَا عَلَى سَمعي، ولا على بصري ولا على شعري ولا على بشري ولا على لحمي ولا على دمي ولا على مخي ولا على عصبي ولا على عظامي ولا على مالي ولا على أهلي ولا على ما رزقني ربي، سترت بيني وبينك بستر النبوة الذي استتر به أنبياء الله من سلطان الفراعنة، جبرئيل عن يميني، وميكائيل عن يساري، وإسرافيل من ورائي، ومحمد - صلى الله عليه وآله - أمامي، والله مطلع على ما يمنعُكَ مِنِّي، وَيَمْنَعُ الشيطانَ مِنِّي، اللهُمَّ لَا يَغْلِبُ جَهله أناتك أن يَسْتَفِزَّني وَيَسْتَخفَّني، اللهم إليك إلتجأت اللهم إليك التجأت، اللهم إليك التجأت.
به نام خداوند بخشایشگر و مهربان به نام خدا ، من از تو چه پرهیزگاری باشی و چه نباشی به خدای رحمان پناه میبرم از خدای سمیع و بصیر، بر شنوایی تو و بینایی تو کمک میگیرم تو هیچ سلطه و قدرتی بر من نداری، نه بر شنوایی من نه بر بینایی من نه بر موی من نه بر پوست من نه بر گوشت من نه بر خون من نه بر مخ من نه بر عصب من نه بر استخوانهای من نه بر مال من نه بر وابستگان من و نه بر آنچه که خدای من مرا روزی کرده است سلطه ندارید. من با ستر نبوت میان خود و تو پوشش ایجاد کردم، پوششی که پیامبران الهی از سلطه فرعونیان ایجاد میکردند؛ جبرئیل را از سمت راستم به کمک می گیرم میکائیل را از سمت چپم اسرافیل را از پشت سرم و محمد که درود خدا بر او و آلش باد از پیش رویم خدا بر آنچه که تو از من دریغ میکنی و بر آنچه که شیطان از من منع میکند آگاه است. بار خدایا نادانی او بر حلم تو فائق نمی آید تا مرا به هلاکت رساند و خوارم گرداند؛ بار خدایا به تو پناه آورده ام، بار خدایا به تو پناه آورده ام، بار خدایا به تو پناه آورده ام.(1. ابن بابویه قمی، محمد بن علی شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۴۷؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۹۱، ص ۱۹۲)
ص74