پنجره ای به آسمان تحلیلی از زندگی علی بن موسی الرضا  ( صص 20-24 ) شماره‌ی 2937

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > دوران امين

خلاصه

ناظر

متن

امام رضا در عصر امین

هارون در زمان خلافت خود فرزندش محمدامین را که از زبیده متولد شده بود ولیعهد خود قرار داد و از مردم برای او بیعت گرفت و عبدالله المأمون را نیز ولیعهد دوم قرار داد.

در سال ۱۹۳ هجری به هارون گزارش رسید که انقلاب و شورشی در شهرهای خراسان بالا گرفته است و فرماندهان ارتش با همه بی رحمی و درندگی که از خود نشان می دهند از خاموش ساختن فریاد انقلاب عاجز مانده اند.

هارون پس از مشاوره با وزیران و مشاوران خود صلاح دید که شخصاً به آن سامان سفر کند و قدرت خلافت را یک جا برای سرکوب انقلابها و نهضت های خراسانیان به کار گیرد. وی پسرش محمد امین را در بغداد گذاشت و مأمون را که از طرف پدر والی خراسان بود همراه خود به خراسان برد.

هارون توانست اوضاع آشفته خراسان را آرام و به اصطلاح - فتنه ها را خاموش سازد، اما دیگر نتوانست به بغداد - مرکز خلافت - برگردد. او در سوم جمادی الاخری سال ۱۹۳ هجری قمری در طوس درگذشت و دو برادر را در صحنه رقابت بر جای گذاشت(1).(زندگانی پیشوای هشتم امام علی بن موسی الرضا ع ، ص ۵۹-۵۸)

هارون پیش از مرگش در صدد برآمد تا ریشه های اختلاف و درگیری را در میان پسرانش، امین مأمون و قاسم از میان بردارد از این رو قدرت را در میان آنها تقسیم کرد و حوزه ی حکومت هر یک از آنها را مشخص کرد تدبیر هارون آن شد که فرمانداری و حکومت عراق و شامات تا منتهی الیه غرب سرزمین زیر نفوذ خود را به امین واگذار کرد و از همدان تا منتهی الیه شرق را به مأمون بخشید و اداره ی بخش های مرکزی سر  حدات میان دجله و فرات را که در گذشته جزیره نامیده می شد به قاسم سپرد(۲).(الكامل، ابن اثیر، ج ۶، ص ۲۳ و نیز بنگرید به تاریخ الطبری، ج ۶، ص 470) 

هارون در سال ۱۷۵ هجری قمری برای فرزندش امین بیعت گرفت و او را به ولیعهدی برگزید(3).(تاريخ الطبری، ج ۶، ص ۴۴۸ و ۵۴۳ - التنبيه و الاشراف، ج ۱۰، ص ۲۴۱)

پس از مرگ هارون در سال ۱۹۳ هجری امین به خلافت رسید و مأمون در خراسان با برادرش امین بیعت کرد و به او نامه نوشت که از دستورات و فرامین او اطاعت خواهد کرد(1).(التنبيه و الاشراف، ص ۲۹۹)

از خلافت امین بیش از ۱۸ روز نگذشته بود که در صدد برآمد برادرش، مأمون را از ولایت عهدی خلع کرده و آن را به فرزند خود؛ موسی واگذار کند. 

او در این باره با وزرای خود مشاوره نمود و آنان این کار را مصلحت ندیدند، مگر یک نفر به نام علی بن عیسی بن ماهان که اصرار بر خلع مأمون داشت. سرانجام امین، تصمیم خود را مبنی بر خلع برادر اعلام کرد. مأمون نیز در واکنش نسبت به این عمل، امین را از خلافت خلع کرد و پس از یک سلسله درگیریهای نظامی و قتل و کشتار، سرانجام امین در سال ۱۹۸ هجری قمری کشته شد(2).(الكامل في التاريخ، ج ۶، ص ۲۸۷ - البداية والنهاية، ج ۱۰، ص ۲۵۶)

طاهر بن حسین فرمانده ی سپاه مأمون توانست سپاه علی بن عیسی فرمانده سپاه امین را شکست دهد و در تعقیب او راه بغداد را پیش گرفت و مرکز حکومت امین را به مدت یکسال و نیم محاصره کرده و سرانجام مرکز حکومت امین پس از چهار سال و چند ماه به سر آمد(3).(نگاه کنید به البدایة و النهاية، ج ۱۰، ص ۲۶۳)

مادر امین، زبیده نام داشت و مأمون نیز از زنی به نام مراجل تولد یافت. (۴)(البداية والنهاية، ج ۱۰، ص ۲۴۱ - كتاب المحبر، ص ۳۹ و ۴۰)

ابن کثیر معتقد است وقتی اوضاع حکومت امین سامان یافت، مأمون بر برادرش امین حسد ورزید از این رو میان آنها اختلاف و جنگ رخ داد. البته ما در صدد کنکاش علل اختلاف میان آن دو نیستیم با اینکه علل دیگری نیز مطرح است و به نظر می رسد در این گونه حکومتهای جابرانه خودخواهی غرور نخوت و صفات رذیله در میان سران وجود دارد و همین مسأله زمینه های جنگ و اختلاف را فراهم می سازد(5).(البداية والنهاية، ج ۱۰، ص ۲۴۲ تاريخ الطبری، ج ۶، ص ۵۴)

نگاهی به شخصیت امین

اکنون میخواهیم با شخصیت امین آشنا بشویم مورخان او را این چنین معرفی کرده اند: امین بد سیرت سست رأی و خون آشام بود از تمایلات و هوسهای خود پیروی می کرد و کار خود را مهمل میگذاشت و همیشه در امور بسیار مهم بر دیگری تکیه میداشت و به افرادی که خیر خواهش نبودند، اعتماد میکرد(1).(التنبيه و الاشراف، ص ۳۰۲) 

امین از نزدیکی با زنان خودداری میکرد و با خواجگان خود را سرگرم می ساخت. او عده ای را برای یافتن بولهوسان در سراسر کشور مأمور کرده بود، او همه ی مردم حتی وزراء و خانواده ی خود را نیز خوار می شمرد. (۲)(تاريخ الخلفاء، ص ۲۰۱ - الكامل، ج ۵، ص ۱۷۰ - البداية والنهاية، ج ۱۰، ص ۲۶۳)

در دوران حکومت ،امین دستگاه خلافت بنی عباس گرفتار اختلافات داخلی و مناقشات امین و مأمون و خلع مأمون از ولایت عهدی و واگذاری آن به موسی فرزند امین بود از این رو امین فرصتی برای ایذا و آزار علویان به ویژه امام رضا نیافت لذا می توان سالهای ۱۹۳ - ۱۹۸ هجری را عصر آزادی نسبی امام برشمرد که فرصت خوبی برای فعالیتهای فرهنگی آن حضرت پیش آمد. 

با گسترش آگاهیهای مردم از ستمگری های بنی عباس و تراکم این ظلم ها، قیام ها و جنبشهای انقلابی گسترش یافت و در محور سرنگونی حکومت ستمگرانه بنی عباس متمرکز شد.

یکی از برجسته ترین این حرکتهای انقلابی در عصر امام رضا، انقلاب ابن طباطبا است این انقلاب در سال ۱۹۹ هجری رخ داد.

ابن طباطبا، محمد بن ابراهيم بن اسماعيل بن ابراهيم بن الحسن بن الحسين بن على بن ابی طالب است انقلاب وی در روز دهم سال ۱۹۹ هجری از شهر کوفه در عراق آغاز شد زیرا عمده هواداران این طباطبا در آنجا بودند. فرمانده ی سپاه او، شخصی به نام ابوالسرايا بود(1).(الكامل، ج ۶، ص ۳۰۲) 

وقتی انقلاب علنی ،گشت مردم کوفه و اطراف آن به انقلاب پیوستند و به این ترتیب کوفه، مرکز انقلاب شد و سرانجام این طباطبا در نبرد با لشکر انبوه بنی عباس که به سوی کوفه روان شده بود کشته شد و پس از او محمد بن زید جانشین او گردید، این انقلاب توانست در مدت کوتاهی حمایتهای مردمی را به خود جلب کند و از این رو انقلابیون توانستند شهرهای بصره واسط مکه ایمن و اهواز و مداین را به کنترل خود درآورند اما سرانجام پس از شکستها و سستیهایی که رخ داد با گذشت ده ماه انقلاب به خاموشی گرایید و ابوالسرایا در سال ۲۰۰ هجری کشته شد(2).(بنگريد به: البدایة و النهاية، ج ۱۰، ص ۲۶۶ و ۲۶۷ - الكامل، ج ۶، ص ۳۰۲ و ۳۰۵- مقاتل الطالبيين، ص ۳۵۳) 

در یمن ابراهيم بن موسى بن جعفر انقلاب کرد و مردم آنجا نیز با او بیعت کردند(3)( الكامل، ج ۶، ص ۳۱۰ - مقاتل الطالبيين، ص ۳۵۵ البداية والنهاية، ج ۱۰، ص ۲۶۸) و محمد بن امام جعفر الصادق نیز در مدینه قیام کرد(4).(مقاتل الطالبيين، ص ۳۵۸) 

مجموعه این قیام هایی که در گوشه و کنار حکومت بنی عباس اتفاق افتاد، وضعیت ملتهب و مخاطره آمیزی را برای حکومت عباسی به وجود آورد که منجر به ضعف و ناتوانی حکومت مرکزی بنی عباس گردید و پایگاههای رهبری شیعی را استوار ساخت و مسأله موجبات نگرانی شدید سران بنی عباس را فراهم کرد. 

بدون تردید حضور نیرومند معنوی امام رضا همچو پدران گرامی اش ، پناهگاه امن مؤمنان صادق بود که هدایت و رهبری مؤمنان را بر عهده داشت و همین جهت گیریها رفتار و سیره و منش ایشان اساس و بنیان تعالیم اسلام را نگه داری می کرد و رمز بقای تعالیم شیعی نیز در همین تدبیر الهی ائمه السلام نهفته است. 

بزرگترین هنر امام معصوم و بزرگوار ما آن بود که توانست درخت تشیع را از گزند طوفان حادثه به سلامت بدارد و از پراکندگی و دلسردی یاران پدر بزرگوارش مانع شود(1).(حساس ترین دورانهای تاریخ مقام معظم رهبری، ص ۸)

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی