۱۰-۲- اخلاق امام در ارتباط با طاغوت زمان
چنان که میدانیم ائمه له هیچ کدام و در هیچ موقع حکومت های همزمان خود را صحیح ندانسته و مشروع تلقی نکرده اند خواه حکومت از نوع اموی بوده یا عباسی زیرا این رژیم ها همواره از طریق اصیل حکومت در اسلام دور و به سبب انحرافات روحی و اخلاقی از ساده ترین قواعد عدل و نظم انسانی بی بهره بوده اند. کشتار آوارگی و اخذ اموال و .....
حدیثی است که کلینی(ره) به سندش از حسن انباری روایت کرده است که گوید: چهارده سال به امام نامه نوشتم که اجازه فرماید در کار سلطان وارد شوم در آخرین نامه متذکر شدم که بر جان خویش بیم دارم زیرا سلطان میگوید تو رافضی . هستی و شک نیست که به همین سبب خدمت در دستگاه دولت را ترک کرده ای ابو الحسن الرضاء السلام در پاسخ نوشت نامه ات را خواندم و آنچه را درباره بیم بر جان خویش نوشته بودی دریافتم اگر میدانی که در صورت ورود به دستگاه حکومت آنچه را پیامبر خدا فرموده به کار میبندی و یاران و منشیانت با تو هم کیش می شوند و از مالی که از آن راه به دست تو میرسد به بینوایان و تهیدستان مومن کمک و با آنان مواسات میکنی چنان که خود را یکی از آنان به شمار آوری در این صورت این کفاره آن خواهد بود و گرنه نه.»
واقعاً چگونه ممکن است امام سلام اجازه دهد با کسانی که جامه خلافت به تن کرده و بر مسند جانشینی پیامبر خدا نشسته و با ارتکاب انواع تجاوزات اخلاقی و انحرافات عملی محتوای قدسی رسالت الهی را به تباهی میکشانند همکاری شود؟ و با جباران و سرکشانی که با اعمال خلاف دین و تبهکاریهای هولناک خویش پرده حیا را پاره کرده و سر عفت و پاکی را شکسته و فاصله بین مردم و این تجاوزات و تباهی ها را از میان برداشته اند اشتراک مساعی به عمل آید؟