۴- اخلاق اجتماعی امام از نگاه روایات
۱-۴- انفاق و بخشش
ائمه در زندگی فردی خویش به حداقل قناعت مینمودند اما در زندگی اجتماعی و مراجعات مردم دست و دل باز بوده و بخششهای شگفت آور و انفاقهای فوق العاده در صفحات زندگی ایشان میدرخشید این خصیصه اخلاقی در زندگی امام رضا ع السلام نیز به روشنی قابل لمس میباشد که روایات ذکر شده در ذیل روشنگر این مدعا میباشد.
امام رضا السلام در گفت و گوی خود با بزنطی میفرماید: دارنده نعمت در آزمون بزرگی است؛ زیرا خداوند حقوق خود را در نعمتی که به او داده واجب ساخته است؛
به خدا سوگند نعمتهایی از خداوند عزوجل نزد من است و من پیوسته از این بابت بیمناک تا آن گاه که حقوقی را که خداوند بر من واجب ساخته است ادا کرده باشم بزنطی گفت: فدایت شوم تو با این جلالت از این بیم داری؟ امام فرمود: بلی ستایش میکنم پروردگارم را بر آنچه که بر من منت نهاده است.» (کلینی، ۵۰۲٫۳؛ مجلسی، ۱۰۵٫۴۹)
امام علی بن موسی السلام در این حدیث ما را متوجه به حقیقتی والا و انسانی می کند و آن این است آنچه که ما از اموال خود انفاق میکنیم شکر نعمتی است که خداوند به ما تفضیل نموده است.
در نامه ای که امام رضا سلام به فرزندش امام جواد الائمه نوشته است روح سخا و بخشش که در نفوس اهل بیت راسخ و ریشه دار است برای ما مجسم میشود.
بزنطی میگوید نامه امام رضا السلام را به امام جواد السلام که به این شرح بود خواندم ای ابا جعفر به من خبر رسیده که هنگامی که بر مرکب سوار میشوی غلامان تو را از در کوچک میبرند و این از بخل آن هاست تا خیری از تو به کسی نرسد به حقی که بر گردن تو دارم از تو میخواهم که ورود و خروج تو از در بزرگ باشد و زمانی که سوار میشوی با خود درهم و دینار بردار و باید به هر کسی از تو خواهد بده.... پس بخشش کن و از تنگدستی بیمناک نباش » (شیخ صدوق، ۲۶۴ انصاریان، (۴۵۸)
از جمله دلایل اهمیت انفاق در سیره امام رضا السلام را می توان این دانست که ایشان اموال را امانت خداوند دانسته و بر اساس بینش قرآنی و مطابق فرموده خداوند که می فرمایند: «وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَيْءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَهُوَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ» (سبا، ۳۹) «و هرچه مرا اتفاق کردید عوضش را او میدهد و او از بهترین روزی دهندگان است بخشش و انفاق مال را ضرر و کاهش را در آن نمیدانستند بلکه غنیمت و فراوانی می دانستند.
33
-۲-۱۲- اصل تربیت: پدرم و استادم ابن ولید به سند معتبر از احمد بن محمد بزنطی روایت کرده اند گفت در نامه ای از امام هشتم به فرزندش ابوجعفر دیدم مرقوم فرموده بود:
ای فرزند شنیده ام هنگامی که سوار میشوی و قصد بیرون رفتن داری غلامان از روی بخل تو را از باب صغیر بیرون میبرند که مبادا کسی که از تو خیری ببیند. به حقی که من بر تو دارم میخواهم که رفت و آمدت جز از باب کبیر نباشد و هرگاه قصد سوار شدن و بیرون رفتن داری با تو کیسه های در هم و دینار باشد که کسی چیزی از تو نخواهد مگر این که بدو عطا کنی و اگر از خودی هایت کسی از تو طلب و درخواست کمکی کرد مبادا از پنجاه دینار کم تر بدو ببخشی و افزون بر پنجاه را خود میدانی و اگر از عمه زادگان زنی از تو مالی طلبید، مبادا از بیست و پنج دینار به او کم تر ببخشی و افزون بر آن را خود دانی من میخواهم که خداوند به تو برتری دهد پس انفاق کن و از خدا مترس که بر تو تنگ گیرد یا تهیدست شوی.» (صدوق (۶۵۹٫۱)
116