نماز عید به شیوه ی رسول الله ﷺ
همان طور که گفتیم؛ ولیعهدی امام در ماه رمضان رخ داد و در همین ماه نیز مراسم بیعت با آن حضرت برگزار گردید یکی از حوادث بسیار مهم در تاریخ زندگی امام رضا، موضوع نماز عید فطر است چرا که چگونگی اجرای این نماز، بیانگر جهت گیری اصلی امامت شیعی است و روشنگر خط مشی کلیدی رفتارهای امام رضا است و بازگو کننده این نکته مهم است که مسیر حرکت امامت، همان مسیر حرکت رسالت است و مأمون نیز از گرایش مشتاقانه مردم به این جهت گیری و حرکت علوی به شدت بیمناک شده بود.
به هر حال امام رضا در این حرکت عبادی و سیاسی نشان دادند که در همه عرصه های زندگی جمعی و فردی پیرو سنت رسول خدا ﷺ و امام علی است و این همان مسأله مهمی است که مأمون از آن هراسناک بود زیرا کیان حکومت غاصبانه ی او را به چالش جدی می کشید.
یاسر، خادم آن حضرت ماجرا را این گونه نقل میکند وقتی شب عید فرا رسید مأمون شخصی را نزد آن حضرت فرستاد و از ایشان درخواست تا بر مرکبش سوار شده و به نماز عید حاضر شود خطبه ی نماز را بخواند تا دلهای مردم آرامش یابد و فضل و برتری او را ببینند و دلهای آنها بر این دولت مبارک تثبیت شود. حضرت نیز شخصی را نزد مأمون فرستاد و فرمود: خود میدانی که شرط میان من و تو در پذیرفتن ولیعهدی چه بود.» که در هیچ کاری از کارهای حکومت دخالت نکنم
مأمون پاسخ داد و گفت من میخواهم با نماز عید خواندن شما، دلهای همه مردم و سپاهیان لشکری و کشوری آرامش یابد و از اضطراب و نگرانی بیرون آمده و به فضل الهی که با توست اقرار و اعتراف کنند.
این گفتگوی میان امام و مأمون ادامه داشت تا سرانجام به اصرارها و پافشاریهای زياد مأمون حضرت پذیرفتند و فرمودند: ای امیر چنانچه مرا از این کار معاف کنی بیشتر دوست دارم اما اگر نمیپذیری ناگزیرم همانند رسول خدا ﷺ و امیر مؤمنان علی بن ابی طالب برای نماز عید بیرون روم.»
مأمون گفت آنگونه که دوست داری به نماز بیرون آی سپس به سران سپاه و مردم دستور داد که با مداد در اطراف خانه آن حضرت گرد آیند مردم از زن و مرد کودک و و بزرگ نیز در کوچه ها و راه ها به انتظار آمدن حضرت نشستند و مأموران حکومت نیز گرداگرد منزل امام جمع شدند وقتی آفتاب طلوع کرد امام برخاست و غسل عید کرد و عمامه ای سفید از پنبه بر سر بست یک سوی آن را به روی سینه اش آویخت و سوی دیگر آن را پشت سرش میان کتفش انداخت و ساق پاهایش را برهنه کرد و در صحن خانه به یارانش فرمود: شما نیز همانند من این کار را انجام بدهید.» سپس عصایی به دست گرفت و از خانه بیرون آمد.
یاسر خادم ادامه داد و گفت ما همه در پیرامون حضرت بودیم در حالی که حضرت پابرهنه بود و لباس خود را تا نیمه زانو بالا زده و دامن لباسش را نیز بالا زده بود و وقتی در میان ما ایستاد در برابرش حرکت میکردیم حضرت سر به آسمان بلند کرد و چهار بار تکبیر گفت حضرت چنان پر جذبه تکبیر گفت که پنداشتیم آسمان در و دیوار همه با او هم صدایند.
مردم و مأموران بر درب . خانه، آراسته و مرتب و سلاح به دست به بهترین شکل ممکن ایستاده و به انتظار بودند وقتی ما را با این حالت ،پابرهنه دامن به کمر زده و سفید پوش و عمامه بر سر و تکبیر گو دیدند و حضرت چون ستاره ای درخشید لحظه ای بر درب خانه ایستاد سپس فرمود: «اللهُ أَكْبَرُ اللهُ أَكْبَرُ ، اللهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا هَدَانَا اللَّهُ أَكْبَرُ عَلَى مَا رَزَقْنَا مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعَامِ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى مَا أَبْلَانَا؛
وقتی حضرت این دعا و شعار را میگفتند با صدای بلند و رسا میگفتند و ما نیز به دنبال آن حضرت با صدای بلند آن را میگفتیم یکباره تمام شهر مرو به گریه و ناله درآمد و جملگی تکبیرها را با ناله و فغان سردادند و حضرت سه مرتبه ذکر را تکرار نمود. سواران با دیدن این صحنه اعجاب انگیز از امام رضا از مرکب هایشان پایین آمده و چکمه ها را از پاهایشان در آورده و انداختند.
مرو یکپارچه و یکصدا ناله بود مردم نمیتوانستند از گریه و ضجه خودداری کنند حضرت ده قدم بر می داشت سپس می ایستاد و چهار مرتبه تکبیر می گفت و چنان بود که گویی آسمان و زمین در و دیوار، به او پاسخ می دهند.
این خبر به مأمون رسید فضل بن سهل به مأمون گفت ای امیر، اگر رضا با همین روال به محل نماز عید برسد فتنه و آشوب برپا میشود و مردم از تو بر می گردند، بهتر است از او بخواهی بازگردد مأمون نیز مأموری را فرستاد و از آن حضرت خواست تا بازگردد. حضرت نیز کفشهای خود را خواستند آنها را پوشید و به منزل بازگشتند(1).(عيون اخبار الرضا الله ، ج ۱، ص ۱۶۰ - بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۱۳۴ - همان، ج ۸۷، ص ۳۶۰ - إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ۲، ص ۷۶ - كشف الغمة، ج ۳، ص ۷۲ - مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۲۷۹ - مدينة المعاجز، ج ۷، ص ۱۷۷)
شیخ مفید می گوید: فضل بن سهل به مأمون گفت: اگر رضا با همین شیوه به مصلی برسد، مردم بر ما میشورند و ما بر جانمان بیمناکیم به او دستور بده تا بازگردد.
مأمون نیز به حضرت پیغام فرستاد شما را به زحمت و مشقت انداختیم دوست نداریم به شما بیش از این مشقت برسد شما بازگردید تا به رسم گذشته نماز را کسی که می خواند، بگذارد. (۲)(الإرشاد، ج ۲، ص ۲۶۴ و ۲۶۵)
فضای معنوی که امام توانست با اجرای سبک و سیره ی رسول الله الله و علی الله در آن اجتماع پرشور ایجاد کند غیر قابل توصیف است و این همه مرهون تدبیر الهی امام در دوره ی ولیعهدی است که به خوبی آن حضرت توانست منشأ خیر و برکت باشد و موجبات تحول درونی گروه تأثیرگذار بر جامعه را فراهم سازد، از این رو می بینیم که شیخ مفید الله در پایان تشریح آن حادثه مینویسد: فَدَعَا أَبُو الْحَسَن بِخُفِّهِ فَلَبِسَهُ وَ رَكب و رجع، واختلف أمر الناس في ذلك اليوم، ولم ينتظم في صلاتهم»؛ وقتی پیغام مأمون به آن حضرت رسید حضرت کفش خود را پوشید بر مرکبش سوار شد و بازگشت اما اجتماع آن روز، پریشان و نابسامان شد و نمازشان، نظم و سامان نیافت(3).»(الإرشاد، ج ۲، ص ۲۶۵)
خوب به طور طبیعی مردم از خود می پرسند چگونه مأمون با اصرار اقامه نماز عید را از امام خواست اما در آن لحظات حساس از حضرت درخواست مراجعت کرد؟! مگر او طبق سیره ی رسول الله الله و علی بن ابی طالب رفتار نکرد؟!
و این خود تفاوت فاحش جهت گیریهای امام و مأمون را به تصویر کشید و دوباره مأمون در چالشی قرار گرفت که زدودن تأثیر آن از افکار جامعه بسیار دشوار خواهد بود.
در کنار این مسأله تأثیرات عمیق معنوی و روحی این حرکت بزرگ بر شخصیت جامعه و اشخاص انکار ناپذیر است گرچه گزارشات دقیقی از پیرامون آن بازگو نشده و یا به دست ما نرسیده است اما عظمت و ابهت این حادثه از واژه ها و کلمات برجای مانده از زبان گزارشگران قابل تأمل است و انسان را به فکر وا می دارد و عظمت شخصیت امام رضا را به وضوح بیان میکند.