پنجره ای به آسمان تحلیلی از زندگی علی بن موسی الرضا  ( صص 99-88 ) شماره‌ی 3012

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تلاش مأمون برای ترور شخصيت حضرت > برپايی مناظره با هدف شکست امام

خلاصه

ناظر یکی از تدابیر شیطنت آمیز مأمون به چالش انداختن امام رضا در گفتگو و مناظره با دانشمندان ادیان گوناگون دنیا و خبرگان علمی و فکری بود.

متن

گفت و گوهای علمی و مناظره های امام رضا

یکی از تدابیر شیطنت آمیز مأمون به چالش انداختن امام رضا در گفتگو و مناظره با دانشمندان ادیان گوناگون دنیا و خبرگان علمی و فکری بود. زیرا مأمون به خوبی می دانست چنانچه این نقشه را به خوبی اجراء کند و موفق شود، شخصیت علمی آن حضرت را زیر سؤال برده است و از این رو امام رضا نیز مانند یک فرد معمولی خواهد بود و دیگر نیازی به محدود کردن امام و کشتن او نداشت. 

از دیگر سو مأمون میتوانست این ادعا و اعتقاد شیعه را که امام همانند پیامبر از سوی خدا برگزیده میشود و او داناترین و آگاه ترین مردم در تمام دانشها است را مخدوش سازد. از این رو مأمون تلاش زیادی کرد تا با تشکیل جلسات مناظره، امام رضا را شکست دهد او از هر گوشه و کناری که دانشمندی را می یافت برای مجادله و مناظره با آن حضرت دعوت میکرد آنها نیز پرسشهای پیچیده و دشوار علمی را مطرح می کردند تا شاید عظمت علمی امام را بشکنند اما در هر مناظره و گفتگوی علمی، درخشش علمی و معنوی امام فروزانتر و تابناکتر میشد و مأمون ناامیدانه و بهت زده مینگریست و از برازندگی و آگاهی وسیع امام متعجب و شگفت زده می شد و او را تحسین میکرد.

ابوصلت هروی میگوید وقتی امام در میان مردم با فضایلش محبوبیت روز افزون می یافت مأمون بر آن شد تا متکلمان را از هر نقطه کشور فرا خواند تا در مباحثه و مناظره با امام او را عاجز و ناتوان کنند تا منزلت امام از نظر دانشمندان و مردم فرو افتد اما 

88

امام همه را در بحثها منکوب و محکوم میساخت از این رو مردم می گفتند: به خدا سوگند او برای خلافت از مأمون سزاوارتر است(1).(بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۲۹۰) 

امام به خوبی از توطئه مأمون آگاه بود و میفرمود: «وقتی روشن شود که من با اهل تورات به توراتشان و با اهل انجیل به انجیلشان و با اهل زبور با زبورشان با رومیان به سبک خودشان و با اهل بحث و گفتگو به زبانهای خودشان استدلال کرده، همه را به تصدیق خود وادار میکنم مأمون دیگر خواهد فهمید که راه خطا و اشتباهی را انتخاب کرده و به یقین پشیمان خواهد شد(2).»(پیشین، ج ۴۹، ص ۱۷۴)

از منظر شیعه امام شخصیتی است که علوم و دانش او فراگیر، وسیع و نافذ است او داناترین مردم بوده و دانش او از طریق عادی نیست بلکه از الهامات غیبی است و امام به هر موضوعی که بخواهد آگاهی کامل خواهد داشت و از هر موضوعی پرسش شود پاسخ قاطع خواهد داد.

هرگز امام در برابر پرسشها در نمیماند و از بیان پاسخ های درست ناتوان نمی شود و روایات ما در این مسأله بسیار روشن و گویاست که به بیان برخی از آنها می پردازیم

1. قَالَ الْإِمَامُ الرَّضَا :

.... الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلَّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْآيدي وَالأَبْصَارُ، الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنيرُ وَ السَّراجُ الزهرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ وَ النَّجْمُ الهَادِي فِي غِيَاهِبِ الدُّجَى ... الإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَاءِ وَ الدَّالُ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِي مِنَ الرَّدَى ...(3).(الکافی، ج ۱، ص ۲۰۰) 

امام همانند خورشید تابناکی است هستی به نور آن روشن شده، او در افقی بلند قرار دارد که دستها و چشم ها به او نمی رسد امام چو ماه درخشان و پر نور است، او همچو چراغی فروزان و نوری درخشان است ،امام ستاره ای است که در تاریکی های

89

روزگار مردم را به حقیقت راهنمایی میکند. 

الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لا يُعادَلُهُ عَالِمٌ وَلَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَلَا لَهُ مِثْلٌ وَلَا نَظِيرٌ مَخْصُوص بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَلا اكْتِسَابِ بَلْ اخْتِصَاصُ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ ....(1).(پیشین، ج ۱، ص ۲۰۱)

امام شخصیت بی همتای روزگار خویش است و کسی او را وامدار و خوار نسازد و هیچ دانا و دانشمندی او را برابری نکند و همتای او نشود برای امام همانند و نظیری یافت نشود، بدون آنکه در جستجوی فضیلتی باشد و آن را به دست آورد. خداوند بخشنده او را مشمول فضل و عنایت خویش ساخته است اکنون چه کسی می تواند امام را حقیقتاً بشناسد؟!» 

و الْإِمَامُ عَالِمٌ لا يَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا يَنْكُلُ مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُكِ وَ الزَّهَادَةِ وَ العلم ... 

امام دانشمندی است که از مشکلات و گره ها اطلاع دارد، امیری است که از مسئولیت ها شانه خالی نمیکند ،امام سرچشمه پاکی و پاکیزگی نیایش زهد ورزی و دانش است....

سپس آن حضرت در بیان ویژگی امام معصوم می فرماید: 

... إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذُلِكَ وَأَوْدَعَ قَلْبَهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ وَالْهَمَهُ الْعِلْمَ الهاماً فَلَمْ يَعْيَ بَعْدَهُ بِجَوابِ وَ لا يُحَيَّرُ فِيهِ عَنْ الصَّوابِ فَهُوَ مَعْصُومٌ مُؤيَّدٌ مُوَفَّقٌ مُسَدَّدٌ قَدْ أَمِنَ مِنَ الْخَطَايَا وَ الزَّلَلِ وَ الْعِبَارِ يَخُصُّهُ اللَّهُ بِذلكَ لِيَكُونَ حُجَّتَهُ عَلَى عباده...(2).(پیشین، ص ۲۰۲) 

هرگاه خداوند متعال کسی را برای سرپرستی کارهای بندگانش برگزیند دلش را فراخ و گسترده سازد در دلش چشمه های زلال حکمت و دانایی را به ودیعه می گذارد و همواره علم و دانش را به او الهام میکند دیگر در پاسخ پرسشی، بانگ ناتوانی نمی زند

90

و از گفتن پاسخ درست سرگردان نمیماند بلکه او پاسخهای صریح و درست به سؤالات می دهد. 

او از هر اشتباه و خطایی پاک و منزه است و هموراه با امدادهای الهی تأیید شده و در کارها، پیروزمند و استوار است امام از اشتباهات لغزشها و بدی ها ایمن است و خداوند او را این گونه خواسته است تا او را بر بندگانش، حجت و دلیل سازد.... 

امام صادق در خطبه ای فوق العاده شیوا و زیبا، حالات ائمه و صفات ایشان را برشمرده است در قسمتهایی از این خطبه آمده است: 

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ أَوْضَحَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيَّنَا عَنْ دِينِهِ وَ أَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِيلِ مِنْهَا جِهِ وَ فَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ يَنَابِيعِ عِلْمِهِ فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ اللَّهُ وَاجِبَ حَقٌّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِيمَانِهِ... لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَمَا لِخَلْقِهِ وَ جَعَلَهُ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ مَوَادِّهِ وَ عَالَمِهِ ...(1).(پیشین، ج ۱، ص ۲۰۳، ح ۲)

«خداوند متعال، تعالیم دینش را به وسیله ائمه اهل بیت تبیین میکند و با آنها چشمه های دانش خویش را آشکار می سازد پس هر کس حق واجب امام را بشناسد طعم شیرین ایمان را می چشد. زیرا خداوند امام را پرچم هدایت انسانها و حجت اهل زمین قرار داده است. 

قَالَ الْإِمَامُ الصَّادِقُ الله : نَحْنُ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِ وَ بَيْتُ الرَّحْمَةِ وَ مَفَاتِيحُ الْحِكْمَةِ وَ مَعْدِنُ العلم ...(2).(پیشین، ص ۲۲۱، ح ۳)

ما اهل بیت درخت ،نبوت خانه ی رحمت و مهربانی خدا، کلیدهای دانایی و حکمت و سرچشمه ی علم هستیم.»

با این مقدمه دانستیم که امام از منظر علمی شخصیت فوق العاده ای است اکنون به بحث های علمی امام رضا میپردازیم ناگفته نماند که بخش عمده ای از این مباحث و گفتگوها کلامی و فکری است و بیشتر از همه موضوع امامت مطرح شده است و

91

مبانی عقلی و نقلی آن مورد کنکاش قرار گرفته است و البته مباحثی نیز درباره ی توحید به خصوص صفات خداوند از جمله عدالت که با جبر و اختیار ارتباط دارد مطرح شده است.

امام رضا در همه این مناظره ها و گفتگوها دیدگاه های شیعه را به خوبی تشریح کرده اند و ما در زیر به نمونه هایی اکتفاء می‌کنیم:

محمد نوفلی که از اصحاب حضرت رضا است گوید: روزی در خدمت آن جناب مشغول صحبت بودیم که یاسر خادم مخصوص آن حضرت که کارهای وی را انجام میداد آمد و گفت آقای من مأمون به شما سلام رساند و گفت: برادرت به قربانت، دانشمندان ادیان و مکاتب گوناگون و متکلمان از تمام ملل نزد من جمع شده اند اگر صلاح میدانید با آنها گفتگو کنید فردا صبح نزد ما بیایید و اگر مایل نیستید خود را به کرده اند و ما در زیر به نمونه هایی اکتفاء میکنیم زحمت نیندازید و اگر دوست دارید ما نزد شما بیاییم، کار بر ما آسان است. 

آن جناب به یاسر خادم فرمود سلام مرا به مأمون برسان و به او بگو؛ مقصودت را دانستم و به خواست خدای متعال صبح نزدت می آیم.

محمد نوفلی گوید وقتی یا سر رفت حضرت رو به ما کرد و به من فرمود: ای نوفلی آیا می دانی چرا مأمون دانشمندان مشرک و اصحاب مقالات و اندیشمندان را گرد آورده؟

گفتم: فدایتان شوم میخواهد شما را بیازماید و بفهمد شما چه استدلال هایی دارید و البته بر بنیان سستی تکیه کرده و گمان بدی دارد.

حضرت فرمود به نظر تو او به چه چیز تکیه کرده؟

عرض کردم اهل کلام و بدعت بر خلاف دانشمندان هر چه بگویید از شما دلیل خواهند خواست مثلاً اگر بگویید؛ خدا یکی است میگویند: یکی بودن او را اثبات کنید و اگر بگویید محمد رسول خداست گویند رسالت او را اثبات کنید. پس از آنکه دلیل کافی بیاورید آنقدر مغالطه میکنند تا انسان نظر خود ترک کند، شما از آنها حذر کنید.

92

نوفلی گوید آن حضرت تبسم کرد و فرمود ای نوفلی آیا می ترسی من در پاسخ به آنها بمانم؟

نوفلی عرض کرد نه به خدا سوگند نمیترسم و امیدوارم خداوند شما را بر آنها پیروز گرداند.

حضرت به من فرمود: ای نوفلی آیا دوست داری بدانی که چه وقت مأمون از این کار شما پشیمان خواهد شد؟

عرض کردم بله دوست دارم بدانم.

فرمود: آن وقت که احتجاج مرا با اهل تورات بشنود که چگونه با توراتشان با آنها بحث کنم و با اهل انجیل با انجیلشان و با اهل زیور به زبورشان و با صابئین و مجوسیان و اهل روم به زبان خودشان و با پیروان هر مکتب به زبان خودشان بحث کنم، وقتی که مأمون ببیند همه ی آنها از سخن و ادعای خود دست برداشته و نظر مرا بپذیرند، آن وقت خواهد ،فهمید خلافت و رهبری شایسته ی من است نه او از کارش پشیمان خواهد شد. لا حول ولاقوة الا بالله العلي العظيم.

نوفلی گوید صبح شد و طبق قرار فضل بن سهل نزد ما آمد و به آن جناب گفت: فدایتان شوم پسر عمویتان منتظر شماست و همه گرد آمده اند نظر شما چیست که به نزد او برویم؟

حضرت فرمود: شما بروید من به زودی به مجلس شما خواهم آمد. 

سپس حضرت وضوء گرفت و از منزل بیرون رفت ما نیز با ایشان خارج شدیم تا آنکه نزد مأمون رسیدیم. مجلس آکنده از جمعیت بود محمد بن جعفر (عموی حضرت) و گروهی از طالبیین و هاشمیین و سران سپاه حضور داشتند وقتی حضرت رضا وارد مجلس شدند همه ایستادند و مأمون آن جناب را نزد خود نشاند و دستور داد همه نشستند، مأمون مقداری با حضرت سخن گفت. سپس رو به جائلیق بزرگ دانشمندان مسیحی کرد و گفت این پسر عم من على بن موسى بن جعفر است او از فرزندان فاطمه دختر پیامبر ماست و فرزند علی بن ابی طالب است، دوست دارم با

93

او سخن بگویی با او مناظره کرده و منصفانه بحث کنی 

جاثلیق گفت چگونه با کسی بحث کنم که بر اساس کتابی (قرآن) که منکر آن هستم و پیامبری که به او ایمان ندارم با من بحث میکند؟

حضرت فرمود اگر بر اساس انجیل با تو بحث کنم می پذیری؟ 

جاثلیق گفت آیا میتوانم انجیل را نپذیرم به خدا سوگند آن را می پذیرم، گرچه به زیانم باشد.

حضرت فرمود: هر چه میخواهی بپرس و جواب آن را بشنو

جائلیق گفت شما درباره ی نبوت عیسی و کتاب او چه میگویید؟

امام فرمود: من آن عیسایی را به پیامبری قبول دارم که به نبوت محمد ﷺ اعتراف کرده و به ظهور او مژده و بشارت داده است و منکر نبوت آن عیسایی هستم که به نبوت محمد ﷺ اعتراف نکرده و به ظهور او بشارت نداده است.

جائلیق گفت: آیا پذیرفتن احکام بر اساس دو شاهد عادل نیست؟ شما چگونه می گویید عیسی به نبوت محمد اقرار کرده است؟

حضرت فرمود: آری.

جائلیق گفت پس دو شاهد بیاورید که مسلمان نباشند تا ادعای شما را تأیید کنند شما نیز میتوانید همین گونه دو شاهد از ما بخواهید.

حضرت فرمود: منصفانه سخن گفتی آیا اگر شاهد عادلی که پیش عیسی از دیگران مقدم بوده بیاورم می پذیری؟

جائلیق گفت منظورت از آن شخص عادل کیست؟

حضرت فرمود یوحنای دیلمی

جائلیق گفت به به نام کسی را بردی که نزد مسیح از همه محبوب تر بوده.

حضرت فرمود تو را سوگند میدهم آیا در انجیل این هست که یوحنا گفته است: مسیح از آیین محمد عربی مرا خبر داد و به من مژده داد که پس از او، محمد می آید و من نیز این مژده را به حواریون دادم و آنها به محمد ایمان آوردند؟

94

جائلیق گفت آری یوحنا آن را از مسیح گفته است و به نبوت مردی و اهل بیت او و جانشین او بشارت داده اما نگفته چه هنگام ظهور خواهد کرد و نام آنها را نگفته است. حضرت فرمود اگر کسی را بیاوریم که انجیل را برای تو بخواند و نام محمد و اهل بیت و امتش را یاد آورد به او ایمان می آوری؟

جاثلیق گفت: آری، ایمان محکم می آورم.

حضرت به نسطاس رومی فرمود: سفر سوم انجیل را چگونه حفظی؟

نسطاس گفت به طور کامل حفظ هستم.

سپس حضرت به رأس الجالوت (دانشمندان یهودی رو کرد و فرمود: آیا تو نمی توانی انجیل را بخوانی؟!

رأس الجالوت گفت: چرا می توانم.

حضرت فرمود: سفر سوم را بیاور و گوش کن تا بخوانم اگر در آن از محمد و اهل بیت و امت او یاد شده گواهی دهید و چنانچه یادی نشده برایم گواهی ندهید، سپس حضرت سفر سوم را خواند تا آنکه به نام پیامبر له رسید آنگاه مکث کرد و به جاثلیق فرمود: ای نصرانی تو را به حق مسیح و مادرش سوگند میدهم، آیا دانستی که من به انجیل دانا و آگاه هستم؟

جاثلیق گفت آری سپس حضرت نام محمد الله و اهل بیت او و امتش را از انجیل خواند و به جاثلیق فرمود: اکنون چه پاسخی داری؟ این سخن عیسی است یا باید بگویی آنچه از انجیل ،خواندم دروغ است یا بگویی انجیل دروغ است. اما دیدی آنچه خواندم از انجیل است پس باید به نبوت محمد اعتراف کنی و اگر بگویی انجیل دروغ است منکر آن شده ای و قتل تو واجب است زیرا به پروردگارت پیامبرت و کتابت کفر ورزیده ای

جاثلیق گفت آنچه از انجیل برایم روشن شد را انکار نمیکنم و به آن اعتراف دارم.

سپس آن حضرت خطاب به حاضران فرمود بر اعتراف او گواه باشید.

سپس به جاثلیق فرمود هر آنچه میخواهی سؤال کن

95

جائلیق گفت بگویید حواریون عیسی و دانشمندان انجیل چند نفر بوده اند؟ 

حضرت فرمود: حواریون دوازده مرد بودند که بهترین و داناترین آنها، «لوقا» بود. و اما دانشمندان انجیل سه مرد بودند یوحنای اکبر که در «اج»(1)(اج، مکانی در بصره است.) بود، یوحنا در «قرقیسیا»(2)(قرقیسیا، شهری است که برگرانه رود خابور قرار دارد که در فرات می ریزد - معجم البلدان، ج ۴، ص ۳۲۸ فرقیسیا، شهری بر کناره فرات است . بحار الأنوار، ج ۱۰، ص ۳۰۲) و یوحنای دیلمی در «رجاز»(3)(نام مکان هایی است که در آنجا زندگی میکرده اند. بحار الأنوار، ج ۱۰، ص ۳۰۳)  و نزد همین یوحنا از پیامبر اسلام و خاندان و پیروانش یاد شده بود و او همان کسی است که به امت عیسی و بنی اسرائیل مژده ظهور پیامبر اسلام را داده است. 

سپس به او فرمود به خدا سوگند ما به آن عیسی که به محمد ایمان آورده، ایمان داریم و تنها عیبی که عیسای شما داشت این است که او مردی ضعیف و ناتوان بود و روزه کم می گرفت و نماز کم می خواند. 

جاثلیق با ناراحتی گفت علم خود را تباه کردی و ناتوانی خود را از نظر علمی آشکار نمودی، پیش از این سخن من فکر میکردم که شما داناترین مسلمانان هستی؟!

امام: برای چه؟

جائلیق: چون عیسی را مردی ناتوان و کم نماز و روزه معرفی نمودی در صورتی که او هیچ روزی را افطار نکرد و هیچ شبی را نخوابید همه روزها روزه و همه شبها مشغول عبادت بود. 

امام بنابر این که او به عقیده ی شما خداست برای چه کسی آن همه روزه میگرفت و نماز می خواند؟!

جائلیق در پاسخ فرو ماند.

امام اکنون من سؤالی از تو میکنم؟

جائلیق بفرمایید، اگر بتوانم پاسخ می دهم.

امام چرا نمی پذیری که عیسی مرده ها را به فرمان خداوند عزوجل زنده می کرد؟

96

جاثلیق چون کسی که مرده ها را زنده نمود و کور و پیس را شفا داده او (خود) پروردگار است و سزاوار پرستش 

امام پیامبران دیگری هم مانند یسع و حزقیل کارهای عیسی را انجام داده اند پس چرا کسی آنها را به عنوان خدایی نپرستید؟ و همچنین پیامبر ما کارهایی مانند عیسی انجام داده ولی ما قائل به خدایی او نشدیم.... 

اگر بنا باشد که هر کس مرده را زنده کرد و یا کور و پیس را شفا داد خدا باشد پس همه اینها را خدا حساب کن؟!

جائليق سخن شما صحیح است و جز «الله» خدای دیگری وجود ندارد. 

در اینجا امام رو به بزرگترین دانشمندان یهودی کرد و فرمود: توجه کن تو را به آیات ده گانه ای که بر موسی نازل شد سوگند آیا خبر ظهور محمد و امتش را در تورات با این عبارت یافته ای 

هنگامی که آخرین امت پیروان شتر سوار بیایند خدا را با جدیت تسبیح میگویند تسبیحی جدید در کنیسه های نوظهور در آن وقت بنی اسرائیل باید به آنها پناهنده شوند و به حکومت آنها تن در دهند تا آرامش یابند زیرا در دست آنان شمشیرهایی است که در نقاط مختلف زمین از تمام ملتهای کافر انتقام - مظلومین - را می گیرند...

آیا همین طور در تورات نوشته نشده است؟

دانشمند چرا همین طور است.

امام رو به جائلیق کرد و فرمود: علم تو نسبت به کتاب شعیا چگونه است؟

جاثلیق گفت: حرف به حرف آن را می دانم.

امام هر دو دانشمند را مخاطب قرار داده فرمود این مطلب که می خواهم ببینید از کتاب شعیا است یا نه؟

من در خواب دیدم صورت کسی را که سوار بر درازگوش و پوشش هایی از نور او را فرا گرفته بود و دیدم کسی را که سوار بر شتر و همانند ماه می درخشید.

هر دو گفتند شعیا چنین مطلبی را گفته است.

97

امام رو به نصرانی کرد و فرمود آیا این مطلب در انجیل هست که عیسی گفته است؟ 

من به سوی پروردگار شما و خویش میروم و پارقلیطا خواهد آمد و او همان کسی است که حقانیت مرا تصدیق میکند همان طور که من به حقانیت او گواهی دادم و او همان کسی است که از رسوایی های امتهای گذشته پرده بر می دارد و او همان کسی است که ستون کفر را می شکند.

جاثلیق گفت از انجیل چیزی نقل نکردی مگر اینکه ما به آن معترفیم.

امام فرمود: آنچه گفتم در انجیل هست؟

جاثلیق گفت: آری.

امام ببینم انجیل اول را وقتی که از دست دادید نزد که آن را یافتید؟ و انجیل موجود را چه کسی برای شما آورد؟

جاثلیق گفت ما بیش از یک روز انجیل را گم نکردیم تا اینکه به وسیله ی یوحنا و متی تازه و نو به دست ما رسید.

امام چقدر شناختن تو نسبت به.... انجیل و دانشمندان آن ناقص است؟، اگر چنین بود تو میگویی معنا نداشت که شما درباره ی انجیل دچار آن همه اختلاف شوید....

وقتی که انجیل اول مفقود شد نصارا نزد دانشمندان خود جمع شدند و گفتند که عیسی بن مریم کشته شد و انجیل مفقود گردید و شما دانشمند هستید، نزد شما چیست؟

لوقا و مرقابوس به آنها گفتند که انجیل در سینه ما است و ما آن را در روزهای شنبه بخش بخش برای شما بیان میکنیم از این جهت اندوهناک نباشید، و کنیسه ها را خالی نکنید که ما به ترتیبی که گفته شد آن را برای شما میخوانیم تا تمام آن را جمع کنیم.

پس از این مذاکرات لوقا و مرقابوس و يوحنا و متی نشستند و انجیل فعلی را به وجود آوردند و این چهار نفر شاگردهای شاگردان عیسی بودند، فهمیدی؟

جائلیق گفت این مطلب را تاکنون نمیدانستم و اکنون فهمیدم، و پایه شناخت شما نسبت به انجیل برایم معلوم گردید و چیزهایی شنیدم که قلبم به حق بودن آنها گواهی

98

می دهد و بینشم فزونی یافت.

امام گواهی این چهار نفر نزد تو چگونه است؟

جائلیق گفت گواهی آنها نافذ است اینان دانشمندان انجیلند و به هر چه گواهی دهند حق است.

حضرت به اهل مجلس رو کرد و فرمود برای او گواه باشید گفتند: گواهیم، سپس به جاثلیق فرمود سوگند به پسر و مادرش میدانی که

متی گفته مسیح فرزند داود فرزند ابراهیم فرزند اسحاق فرزند یعقوب فرزند یهودا، فرزند حضرون است؟

و مرقابوس درباره ی نسب عیسی گفته او کلمه خدا است که خداوند او را در کالبد آدمی قرار داده و انسان گردیده و لوقا گفته که عیسی بن مریم و مادرش دو نفر انسان بودند از گوشت و خون که روح القدس در آنها داخل شده.

سپس تو میگویی از گواهی عیسی بر خویش این است

به حق به شما میگویم ای گروه حواریین به آسمان بالا نمی رود مگر آنکه از آسمان پایین آمده، مگر سوار شونده بر شتر خاتم پیامبران که به آسمان می رود و پایین می آید.»

چه میگویی درباره ی این سخن؟

جاثلیق گفت: این سخن عیسی است، منکر نیستم.

امام در مورد گواهی لوقا و مرقابوس و متی درباره ی نسب عیسی چه نظر داری؟

جائلیق آنها بر عیسی دروغ بسته اند.

امام ای مردم هم اکنون این دانشمند آنها را ستایش نکرد و گواهی داد که آنها از

دانشمندان انجیل اند و گفته آنها حق است؟!

جائلیق ای دانشمند مسلمان دوست دارم که مرا در مورد اینان عفو فرمایی؟

امام بسیار خوب هرچه میخواهی بپرس

جائلیق دیگری از شما سؤال کند نه سوگند به مسیح که در دانشمندان مسلمان مانند تو نیست

99

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی