پنجره ای به آسمان تحلیلی از زندگی علی بن موسی الرضا  ( صص 132-126 ) شماره‌ی 3014

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > شهادت امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

ناظر دلایل ما بر شهادت امام رضا چند نکته ی کلیدی است

متن

شهادت امام رضا

اکثر دانشمندان شیعی معتقدند آن جناب با توطئه ی مأمون به شهادت رسیده است(1)(بنگرید به کتاب زندگی سیاسی هشتمین امام، صص ۳۱۶-۲۰۳- مسند الإمام الرضا ع ، للعطاردي، ج 1، صص ۱۳۹-۱۲۴ - بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۱۶۹ - إعلام الوری، ج ۲، ص ۸۰- عيون أخبار الرضاء ، ج 1، ص ۲۶۳، باب ۵۹ - الإرشاد، ج ۲، ص ۲۶۹) و علاوه بر این از اهل تسنن و گروه بسیاری از دانشمندان و مورخان نیز مرگ طبیعی امام رضا را انکار کرده و یا لا اقل نظریه مسمومیت وی توسط مأمون را ترجیح داده اند، برخی از این شخصیتها عبارتند از ابن حجر در الصواعق المحرقة، ص ۱۲۲ - ابن صباغ مالکی در کتاب فصول المهمة، ص ۲۵۰ - مسعودی در اثبات الوصية، ص ۲۰۸ و مروج الذهب، ج ۳، ص ۴۱۷ - قندوزی حنفی در ینابیع المودة، ص ۲۶۳

دلایل ما بر شهادت امام رضا چند نکته ی کلیدی است: 

۱. امام رضا به خوبی و از همان آغاز توطئه ی زیرکانه مأمون را می دانست از این رو تدابیر سنجیده و الهی آن جناب، تلاشهای شیطنت آمیز مأمون را بی اثر ساخت و بلکه اوضاع را به نفع آن جناب دگرگون کرد و مأمون نیز به خوبی شکست و حقارت خود را فهمید و به روشنی دریافت نقشه های او هیچ سودی برایش نداشت از آنکه متوجه اشتباه بزرگ خود شد و راهی پیش روی خود ندید جز آنکه همچون پدرانش به قتل اقدام کند و مصلح و مبارز سرسخت معصوم را با کشتار از صحنه حذف نماید و سرانجام نیز به پندارش زیرکانه امام رضا را به شهادت رساند، اما به گونه ای رفتار و تظاهر میکرد که گویی از رحلت آن حضرت و فراق او بسیار داغ دیده و سوگوار است. (۲)(نگاه کنید به عیون اخبار الرضا ال، ج ۱، ص ۲۷۳) مأمون یک شبانه روز شهادت آن حضرت را پنهان نگه داشت سپس شخصی را نزد عموی آن حضرت یعنی محمد بن جعفر بن محمد ) و گروهی از آل ابی طالب فرستاد، وقتی آنها حاضر شدند خبر مرگ آن جناب را به آنها داد گریه کرد و اندوه شدید خود را اظهار داشت و بدن مطهر آن حضرت را نشان داد که صحیح و سالم است و به مرگ طبیعی از دنیا رفته سپس به بدن مطهر امام خطاب کرد و گفت: ای برادر بر من بسیار سخت است که تو را به این حال ببینم آرزوی من آن بود که پیش از تو بمیرم اما خدا چنین خواست سپس در تشییع جنازه شرکت کرد آن جناب را در خانه ی حمید بن قحطبه در روستای سناباد که مکان کنونی آرامگاه آن حضرت است به خاک سپردند(1).(الإرشاد، ج ۲، ص ۲۷۱)

شیخ صدوق حادثه را این گونه نقل کرده است: 

وقتی صبح دمید، مردم گرد آمدند و گفتند به یقین این مرد (مأمون) نیرنگ کرده و امام را کشته است او فرزند رسول خدا له را به قتل رسانده و صدای خود را به ناله و فریاد بلند کردند ولوله و شورشی برپا شد محمد بن جعفر عموی امام رضا از مأمون امان نامه گرفته و به خراسان آمده بود مأمون به او گفت: ای ابا جعفر، به میان مردم برو و به آنها بگو ابوالحسن (امام) (رضا) امروز تشییع نمی شود. 

مأمون خوش نداشت همان روز جنازه ی آن حضرت را تشییع کند که مبادا فتنه ای برپا شود. 

از این رو عموی امام در برابر اجتماع مردم ظاهر گشت و گفت: ای مردم از شما می خواهم پراکنده شوید چرا که ابوالحسن امروز تشییع نمی شود و مراسم تدفین حضرت انجام نمی گیرد(2).(الإرشاد، ج ۲، ص ۲۷۱)

مردم با شنیدن این سخنان پراکنده شدند و امام رضا را شبانه غسل داده و شبانه به خاک سپردند(3).(عيون الأخبار الرضا ، ج ۲، ص ۲۷۰)

۲ اباصلت از یاران نزدیک امام رضا گوید آن حضرت به من فرمود: فردا نزد مأمون میروم اگر سرواز بودم و عمامه بر سرم نبود با من سخن بگو، من نیز با تو سخن میگویم اما اگر سرم پوشیده بود با من سخن مگو. 

أبا صلت گوید وقتی صبح شد آن جناب لباسش را پوشید و در محرابش به انتظار نشست تا آنکه مأمور مأمون نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: مأمون مایل است شما را ببیند.

حضرت کفش و ردایش را پوشید و حرکت کرد و من نیز به دنبال ایشان بر مأمون وارد شدیم و پیش روی او دیسهای میوه قرار داشت و در دست او نیز دانه انگور بود که از بعضی از آنها میخورد وقتی چشمش به امام رضا افتاد به سوی او برخاست و روبوسی کرد و بین دیدگان آن حضرت را بوسید و با او نشست سپس به او انگور تعارف کرد و گفت: ای فرزند رسول خدا انگوری بهتر از این ندیده بودم.

حضرت فرمود: انگور بهشت بهتر از این است.

مأمون گفت از این انگور میل کنید.

حضرت فرمود مرا از خوردن معاف کنید.

مأمون گفت هرگز چرا از آن نمیخورید شاید به من بد گمان هستید؟!

سپس از بعضی از دانه های انگور خورد و انگور را به آن حضرت تعارف کرد و حضرت نیز سه دانه از آن انگور میل کردند و باقی انگور را انداختند و رفتند.

مأمون پرسید به کجا می روید؟!

حضرت فرمود به منزلم میروم در حالی که سر مبارکش را پوشانده بود.

اباصلت ادامه داد وقتی این منظره را دیدم با حضرت سخن نگفتم تا آنکه حضرت وارد منزل شده و دستور دادند درب را ببندند آنگاه به بستر رفته و خوابیدند.

من نیز اندوهگین و ناراحت در سرای خانه ایستاده بودم که ناگاه جوانی زیباروی و مشکین موی که شبیه ترین مردم به حضرت امام رضا بود را در میان سرا دیدم به سوی او رفته و گفتم با آنکه درب خانه بسته بود از کجا وارد خانه شدی؟

آن جوان فرمود آن کس که مرا در این وقت از مدینه اینجا آورده، مرا وارد خانه ی در بسته ساخته است.

به او گفتم: تو کیستی؟

گفت: ای اباصلت من حجت خداوند بر تو هستم من محمد بن علی هستم. این را گفت و سپس به سوی پدر بزرگوارش حرکت کرد وقتی به خدمت حضرت رضا رسید او را در بغل گرفت و به سینه چسباند و میان دیدگان او را بوسید و سپس با او رازهایی را گفت تا آنکه روح پاکش به بهشت برین شتافت. 

اباصلت پس از بیان این صحنه های فراق ماجرای غسل دادن و تکفین و نماز بر بدن آن حضرت را بازگو کرد و سرانجام امام جواد ه بر پدر بزرگوارش نماز گذارد. و پیش از آنکه مأمون و همراهانش فرا رسند بدن پاک امام رضا را در بستر قرار دادند به همان گونه که گویی بدن شریف او را غسل و کفن نکرده اند(1).(عيون أخبار الرضا ال ، ج ۱، ص ۲۷۲ و ۲۷۳) 

پیشگویی اجداد طاهرین امام رضا الله و شخص امام رضا گویای این حقیقت است که آن حضرت با زهر به شهادت رسیده اند. اکنون به برخی از این روایات می پردازیم 

۳-۱ امام صادق فرمود: مردی از فرزندان پسرم موسی به دنیا می آید که نامش نام امیرالمؤمنین است و به سرزمین طوس که در خراسان است می رود و در آنجا با زهر کشته می شود و غریبانه در همان جا به خاک سپرده میشود، هر کس او را در حالی که عارف به حق اوست زیارت کند خداوند متعال به او پاداش کسی را که پیش از فتح مکه انفاق کرده و جنگیده است عطا خواهد کرد(2).(من لا يحضره الفقيه، ج ۲، ص ۵۸۵ - بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۲۸۶ - همان، ج ۹۹، ص ۳۳، ح ۹) 

٢-٣. أباصلت هروی گوید از امام رضا الله شنیدم که فرمود: «به خدا سوگند هر یک از ما امامان کشته شده و به شهادت رسیده اند.

اباصلت گوید به امام عرض کردم ای فرزند رسول خدا چه کسی شما را می کشد؟ فرمود: «بدترین مردمان خدا در زمانم مرا با سم به قتل میرساند، سپس مرا در سرزمینی غریب دفن می کند(3).(محجة البيضاء، ج ۲، ص ۴۸ - بنگرید به عيون أخبار الرضا ، ج ۱، ص ۲۴۸، باب في أخبار بانه سيقتل مسموماً) 

عبدالسلام بن صالح الهروی گوید از امام رضا له شنیدم که می فرمود: «به زودی مظلومانه با سم کشته میشوم و در کنار قبر هارون مدفون می شوم و خداوند مزار مرا جایگاه آمد و شد شیعیان و دوستدارانم قرار میدهد پس هر کس مرا در غربتم دیدار کند بر من واجب است او را در روز قیامت دیدار کنم.....(1).(عيون أخبار الرضا ، ج ۱، ص ۲۴۸) 

هنگامی که مأمون امام را از مدینه به خراسان خواند، آن حضرت فضای مدینه را از نارضایتی خود پر کرد به گونه ای که همه افرادی که در پیرامون امام بودند یقین کردند که مأمون با نیت سویی آن حضرت را از وطن خود دور میکند و امام بدبینی خود به مأمون را با هر زبان و شیوه ی ممکن به گوش مردم رساند، در وداع با حرم پیامبر در وداع با خانواده اش در هنگام خروج از مدینه در طواف کعبه که برای وداع انجام داد با زبان دعا و اشک بر همه ثابت کرد که این سفر سفر مرگ است. 

در اولین لحظات این سفر دل مردم از کینه ی مأمون که امام عزیزشان را این طور ظالمانه از آنان جدا میکرد و به قتلگاه می برد، لبریز شد(2).(حساس ترین دوران تاریخ، ص ۱۸)

اباصلت هروی گوید روزی مأمون به امام رضا گفت: ای فرزند رسول خدا، این که از پدران خود داستان مسموم شدن خود را نقل میکنی آیا برای این است که به این بهانه از پذیرفتن ولایت عهدی سر باز بزنی و مردم تو را به زهد ورزیدن در دنیا بشناسند؟ امام رضا الله فرمود: به خدا سوگند از روزی که او مرا آفریده است هرگز دروغ نگفته ام و برای دنیا خواهی زهد نورزیده ام و من خوب منظور تو را می دانم که چه می خواهی بگویی

مأمون گفت: چه می خواهم بگویم؟

امام فرمود: «آیا اگر راست بگویم در امان هستم؟

مأمون گفت: آری در امان هستی.

امام فرمود: «تو میخواهی که مردم بگویند علی بن موسی از دنیا روی گردان نیست و این دنیاست که به او رو نیاورده آیا نمی بینید که چگونه به طمع خلافت ولیعهدی را پذیرفت!»

در اینجا مأمون بر آشفت و گفت تو همیشه با من آن گونه که ناخرسندم رفتار میکنی در حالی که تو را از قدرتم ایمنی بخشیدم به خدا سوگند اگر ولیعهدی را بپذیری که هیچ و گرنه مجبورت خواهم کرد که آن را بپذیری و اگر با اجبار نپذیری، گردنت را می زنم(1).»(عيون أخبار الرضا ، ج ۱، ص ۱۵۲ و ۱۵۱ - امالي الصدوق، ص ۴۳ - مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۳۶۳) 

در گفتگویی امام رضا ه به مأمون فرمود: «و الله لقد حدثني ابي عن آبائه عن امير المؤمنين عن رسول الله : اني اخرج من الدنيا قبلك مسموماً مقتولاً بالسم مظلوماً تبكى على ملائكة السماء و ملائكة الأرض و أدفن في أرض غربة الى جنب هارون الرشيد فبكى المأمون.....(2).(عيون أخبار الرضا الله ، ج ۱، ص ۱۵۱)

به خدا سوگند، پدرم از پدرانش و از امیرالمؤمنان و از رسول خدا ﷺ فرمود که: همانا من پیش از تو ای مأمون از دنیا خارج میشوم در حالی که مظلومانه با سم به قتل رسیده ام و فرشتگان آسمان و زمین بر من میگریند و در سرزمینی غریب در کنار هارون مدفون می شوم.» سپس مأمون گریست.

به این ترتیب مجموعه آنچه بیان شد به خوبی بیانگر به شهادت رسیدن امام به دست مأمون است و انکار این حقیقت روشن بسیار دشوار است. 

و سرانجام در سال ۲۰۳ هجری در آخرین روز ماه صفر حضرت امام رضا به شهادت رسید و در روستای سناباد در خانه حمید بن قحطبه در نزدیکی قبر هارون الرشید به خاک سپرده شد و در وقت شهادت عمر مبارکش پنجاه و پنج سال بود.

آن حضرت در سن سی و پنج سالگی به امامت رسید و به مدت بیست سال مسئولیت امامت و پیشوایی امت بر عهده ی آن جناب بود. هفده سال از دوران امامت آن حضرت در مدینه و سه سال آن نیز در خراسان سپری شد که از حساس ترین دوره ی زندگی سیاسی آن حضرت به شمار می رود. (۳)(تاج المواليد، للطبرسي، ص ۴۹)

حضور پربرکت این امام معصوم مایه مباهات و افتخار ایران اسلامی است و شهر مشهد مرکز توجهات همه ی شیعیان به ویژه شیعیان ایران اسلامی است و همچو ستاره ای درخشان بر تارک این سرزمین علوی میدرخشد و شعاع پر فروغ هدایتگر او، دلهای مشتاق را رهبری میکند.

السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب معارفی