مادر امام
مادر امام موسی ، حمیده» نام داشت وی کنیزی به نام «تکتم» را برای خدمت خرید این کنیز در سرزمین عرب متولد شده بود و از بزرگان عجم به شمار می رفت «تکتم» از لحاظ خردمندی و دینداری بسیار برتر بود و حمیده را بسیار دوست داشت و بسیار به او احترام میگذارد از این رو هرگز پیش روی او نمی نشست و می ایستاد.
وقتی «حمیده صفات برجسته و ممتاز تکتم را دید روزی به فرزندش امام موسی فرمود: فرزندم تکتم کنیزی است که هرگز برتر و والاتر از او ندیده ام و بدون تردید، سلاله ی او پاکیزه خواهد بود من او را به تو میبخشم و به تو سفارش میکنم به نیکی با او رفتار کنی(3).(إعلام الورى، ج ۲، ص ۴۰ کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۰۵- حياة امام الرضا الله ، للقرشي، ج ۱، ص ۲۰ - الأنوار البهيه، ص ۲۱۰)
در روایت آمده است؛ وقتی حمیده مادر امام موسی ) تکتم (نجمه) را خرید رسول خدا را در خواب دید که به او فرمود: «حمیده نجمه را به فرزندت موسی ببخش پس به زودی فرزندی از او متولد شود که بهترین مردمان روی زمین خواهد بود.
حمیده گفت من نیز نجمه را به فرزندم موسی بخشیدم و نجمه نیز رضا را به دنیا آورد و پس از این نجمه را «طاهره» نامیدیم. (۴)(اعلام الوری، ج ۲، ص ۴۱- بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۷) در روایات رسیده مادر حضرت رضا به نامهای نجمه، طاهره، اروی، سمانه نوبيه، ام البنین نیز یاد کرده اند(1).(سيرة الأئمة الإثنى عشر، ج ۲، ص ۳۴۲ - تاریخ اهل بیت ع ص ۱۲۳ - إعلام الورى، ج ۲، ص ۲۰۔ ارشاد المفيد، ج ۲، ص ۲۴۷)
امام موسی بن جعفر در مورد همسرش (تکنم) فرمود: «پدر و جدم در رویایی بر من وارد شدند و پارچه ای از حریر با آنان بود هنگامی که آن را گشودند، صورت زنی بر آن نقش شده بود فرمودند از این جاریه بهترین اهل زمین بعد از تو به دنیا خواهد آمد و دستور فرمودند که هرگاه آن مولود مسعود به دنیا آمد نامش را «علی» بگذارم و گفتند: به زودی خداوند جهان به وسیله او عدل و رأفت و رحمتش را ظاهر سازد، خوشا به حال آن کس که او را تصدیق کند و وای بر آن کس که با او دشمنی ورزد و انکارش نماید(2).(عيون أخبار الرضا عل ، ج ۱، ص ۱۶)
معروف است در آن زمان زنی داناتر پرهیزگارتر و دیندارتر از «تکتم» نبود. او در خانه موسی بن جعفر طاهره» نامیده می شد.
مادر بزرگوار امام رضا میگوید چون به فرزندم علی باردار شدم، سنگینی حمل را احساس نمیکردم و هنگامی که به خواب می رفتم گویی صدای تسبیح و تهلیل و تمجید خدای متعال را از میان شکم میشنیدم. وقتی نوزاد متولد شد، بر زمین افتاد و دست هایش را روی زمین قرار داد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد و لبانش را حرکت داد، چنان که گویی سخن میگوید در این هنگام پدرش امام موسی به سویم آمد و گفت ای نجمه کرامت پروردگارت بر تو مبارک باد!(3)(بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۹)
من نوزاد را در جامه ای سپید پیچیده و به دست امام دادم و آن جناب در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و آب فرات خواست و از آن به کام کودک مالید و سپس او را به من بازگرداند و گفت او را بگیر که او بقیة الله در زمین است(4).(بحار الأنوار، ج ۴۹، ص ۹ - كشف الغمة، ج ۳، ص ۹۰)