شکیبایی و بخشندگی امام رضا علیه السلام
امام رضاء علیه السلام اهل حلم و شکیبایی بود در برابر افرادی که با ایشان ستیزه و نزاع داشتند حلم میورزید و در برابر دهن کجی های دیگران سعی داشت سکوت کند بسیار اتفاق می افتاد که فردی با ایشان از در بی حرمتی وارد می شد و زبان درازیهایی میکرد و امام در برابر او خاموشی می گزید و فقط به او نگاه میکرد گاهی هم به نگاه به زمین قناعت می کرد. در زندگی اهل ستم و جفاکاری نبود هرگز نکوشید از راه زبان بازی و سفسطه خصم را مغلوب و یا او را شرمنده سازد.
روش ایشان به مانند جدش امام صادق علام آن بود که دعاوی طرف مقابل را میشنید و حتی در مواردی کمکش میکرد که در جنبه بیان او
حجت خود را با دلائلی تکمیل کند و آنگاه نوبت به خود می رسید یا متانت و وقار و با آرامش و سکون نظرات خود را اعلام و دلائل خود را بازگو می کرد و غرضش در این عرصه معرفی حق بود نه اعلام غلبه.
ایشان جفاکاری و غلبه جویی را بد میدانستند چه در عرصه سخن و چه در جنبه های دیگر برای امام روشن کردن حقایق و فرصت دادن به طرف
مقابل فقط در اندیشیدن بود و آن کس که از در لجبازی میخواست وارد شود.امام حق او را در خاموشی خلاصه می دید. (ر. ک تحلیلی از زندگی امام رضا فضل الله - محمد جواد و دیگران ، ص 144)
امام رضا ع السلام بسیار بردبار و بخشنده بود درباره بردباری آن حضرت نقل کرده اند که یکی از فرماندهان بنی عباس به نام «جلودی» از سوی هارون الرشید مأموریت یافت به مدینه برود و لباسهای زنان خانواده ابوطالب را غارت کند و برای هر یک از آنان جز یک پیراهن باقی نگذارد. جلودی فرمان هارون را اجرا کرد این امر موجبات خشم امام رضا را فراهم آورد، اما بعداً هنگامی که آن حضرت به ولایتعهدی مأمون برگزیده شد، جلودی به
مخالفت برخاست و از بیعت با امام رضا ع السلام ابراز ناخشنودی کرد.
مأمون از عمل او خشمگین شد و بعد از آنکه دو نفر را پیش او کشته بود وی را نیز بیرون برد تا به قتل برساند همین که او را در برابر مأمون حاضر کردند امام رضا در نزد خلیفه به میانجیگری برخاست و فرمود: «ای مأمون این پیرمرد را به من ببخش.
جلودی خیال کرد که امام نیز همدست مأمون است از این رو مأمون را سوگند داد تا سخن امام را نپذیرد مأمون هم گفت: به خدا سخن او را درباره تو نمیپذیرم سپس دستور داد تا گردنش را زدند.
امام رضا سلام گشاده دست و بزرگوار بود یکی از آداب وی در صدقات آن بود که چون برای خوردن مینشست بشقابی می آورد و در کنار سفره می نهاد و از بهترین و گواراترین خوراکها مقداری غذا در آن بشقاب می گذارد و آنگاه دستور میداد تا آن بشقاب را برای نیازمندان ببرند. سپس این آیه را تلاوت می کرد: «فَلَا افْتَحُمُ العُقبه (قرآن کریم سوره بلد آیه ۱۱) سپس گردنه را نپیمود آنگاه می گفت:
خداوند عزوجل میدانست که هر انسانی قادر به آزاد کردن بنده نیست بنابراین راه بهشت را برای آنان از طریق اطعام قرار داد.(ر. ک بحار الانوار، ج ۴۹ ، ص ۹۷)
در روز عرفه تمام دارایی خویش را در خراسان بخشید. فضل بن سهل به او گفت براستی این زبان است امام فرمود بلکه این استفاده است. کاری
را که پاداش و کرم در پی دارد زبان مدار. (رک هدایتگر راه نور زندگینامه چهارده معصوم آیت الله سید محمد تقی مدرسی انتشارات محبان
الحسين، ص ۷۳۲-۷۳۱)
هرگاه چیزی میبخشید تلاش میکرد آبرو و شخصیت فرد را لکه دار نکند بسیار صدقه میداد و بیشتر در شبهای تاریک و به صورت پنهان به این کار مبادرت می ورزید. (رک بحار الانوار ، ج ۴۹ ، ص ۹۷)
آن حضرت السلام قوی هیکل و پرهیبت بود هر نیازمندی که نزد وی می آمد مبهوت شکوه و هیبت آن حضرت میشد اما ایشان خود در رفع نیازآنان پیشقدم می شد.
چهارتن از امامان شیعه فرصت نشر اسلام را پیدا کردند. این چهارتن عبارت بودند از امام علی امام باقر امام جعفر صادق و امام رضا لها. اگرچه تمام ائمه در این امر مهم کوششهایی بخرج داده اند، اما شرایط برای این چهارتن بیش از دیگران آماده بود یکی از اصحاب امام روایت کرده است چون مردم در امام رضا اختلاف نظر پیدا کردند. مسائلی را که از آن حضرت پرسیده بودند و پاسخهایی که امام داده بود گرد آوردند که به ۱۵
هزار مسأله رسید. (ر.ک. بحار الانوار ، ج ۴۹ ، ص ۹۷ و ۱۰۰)
امام خود یک بار فرمود در روضه مینشستم در مدینه علمای بسیاری بودند هرگاه یکی از آنان از پاسخ دور میماند به من اشاره می کرد و مسائلی
را پیش من میفرستاد من به آن سؤالها پاسخ می گفتم.»
امام در حالی که تنها بیست و چند سال از عمر شریفش می گذشت، در مسجد رسول خدا مینشست و فتوا می داد. امام رضا ام در زمان ولایتعهدی خود با ارباب ملل و مذاهب گوناگون مناظره های بسیاری ترتیب داد این مناظره ها توسط علمای بزرگوار ما همچون شیخ صدوق در کتابهای مستقلی مثل عیون اخبار الرضا به رشته تحریر در آورده شده است. (ر. ک زندگانی چهارده معصوم سید محمد تقی مدرسی، ص ۷۳۶-۷۳۵ ۲ ر. ک شیخ صدوق قمي، عيون في الاخبار الرضا، ج ۲، ص ۷۱)