سیره امام رضا الله
درست برعکس برادرش امین که در آغوش زبیده پرورش یافته بود. هر کس زبیده را بشناسد در می یابد که تا چه حد باید زندگی امین غرق در خوشگذرانی و تفریح بوده باشد. مأمون مانند برادرش اصالت چندانی برای خود احساس نمی کرد و نه تنها به آینده خود مطمئن نبود بلکه برعکس این نکته را مسلم می پنداشت که عباسیان به خلافت و حکومت او تن در نخواهند داد ازینرو خود را فاقد هرگونه پایگاهی که بدان تکیه کند میدید و به همین دلیل آستین همت بالا زد و برای آینده به برنامه ریزی پرداخت. مأمون خطوط آینده خود را از لحظه ای تعیین کرد که به موقعیت خود پی برد و دانست که برادرش امین از مزایایی برخوردار است که دست وی از آنها کوتاه است.
او از اشتباههای امین نیز پند آموخت: مثلاً «فضل» با مشاهده امین که خود را به لهو و لعب سر گرم ساخته بود به مأمون میگفت که تو پارسایی و دینداری و رفتار نیکو از خود بروز بده مأمون نیز همین گونه میکرد هربار که امین کاری را با سستی آغاز میکرد مأمون همان را را با جدیت در پیش می گرفت. در هر حال مأمون در علوم و فنون مختلف تبحر یافت و بر امثال خویش و حتى بر تمام عباسیان، برتری یافت .
برخی می گفتند: درمیان عباسیان کسی دانشمندتر از مأمون نبود . ابن ندیم در باره اش چنین گفته است: «آگاهتر از همه خلفا نسبت به فقه و کلام بود. از حضرت علی - علیه السلام نیز نقل شده که روزی در باره بنی عباس سخن می گفت تا بدینجا رسید که فرمود: هفتمین آنها از همه شان دانشمند تر خواهد بود .
سیوطی، ابن تغری بردی و ابن شاکر کتبی نیز مأمون را چنین ستوده اند : به لحاظ دور اندیشی اراده بردباری ،دانش ،زیرکی، هیبت، شجاعت
امین و مأمون ؛ تفاوتها و تضادها
سیادت و فتوت، بهترین مرد بنی عباس بود هر چند همه این صفات را اعتقادش به
مخلوق بودن قرآن لکه دار کرده بود .
پدر مأمون نیز خود به برتری وی بر برادرش امین شهادت داده و گفته بود: ... تصمیم گرفته ام و لایتعهد را تصحیح کنم و به دست کسی بسپارم که رفتارش را بیشتر می پسندم ، خط مشیش را می ستایم به حسن سیاستش اطمینان دارم و از ضعف و سستیش آسوده خاطرم و او کسی جز «عبدالله» نمی باشد. اما بنی عباس به پیروی از هوای نفس خویش محمد را می طلبند، چه او یکپارچه به دنبال خواهشهای نفسانی است دستش به اسراف باز است زنان و کنیزکان در رأی او شريك و مؤثر واقع میشوند، در حالی که عبدالله شیوه ای پسندیده و رأیی اصیل دارد و برای تصدی چنین امری بزرگ شخصی قابل اطمینان است ... .
امام هشتم در عصر مأمون
با استقرار مأمون بر سریر ،خلافت کتاب زندگانی امام علیه السلام - ورق خورد و صفحه تازه ای در آن گشوده شد؛ صفحه ای که در آن امام علی بن موسى الرضا علیه السلام - سالهایی را با اندوه و ناملایمات بسیار به سر برد.
غاصبین خلافت - چه آنها که از بنی امیه بودند و چه بنی عباس - بیشترین وحشت و نگرانی را از جانب خاندان علی - علیه السلام - داشتند؛ کسانی که مردم - و لا اقل توده انبوهی از آنها - خلافت را حق مسلم آنان می دانستند و علاوه بر این هرگونه فضیلتی را نیز در وجود آنان می یافتند. این بود که فرزندان بزرگوار علی - علیه السلام - همواره مورد شکنجه و آزار خلفای وقت بودند و سرانجام هم به دست آنان به شهادت می رسیدند.
(۱) مرتضی الحسینی، همان کتاب، ص ۹۷ - ۱۰۰ .