رابطه مسئله ولایت با توحید
پس از فرو خواندن حدیث توحید ناقه امام به راه افتاد ولی هنوز دیدگان هزاران انسان شیفته به سوی او بود. همچنانکه مردم غرق در افکار خویش بودندویا به حدیث توحید می اندیشیدند ناگهان ناقه ایستاد و امام سراز عماری بیرون آورد و کلمات جاویدان دیگری به زبان آورد و با صدای رسا گفت : کلمه توحید شروطی هم دارد، من از جمله شروط آن هستم .
در اینجا امام يك مسئله بنیادی دیگری را عنوان کرد: مسئله « ولایت» را که چون تنه ای برآمده از ریشه درخت توحید است .
آری، اگر ملت خواهان زندگی با فضیلتی است پیش از آنکه مسئله رهبری حکیمانه و دادگرانه برایش حل شود هرگز امورش به سامان نخواهد رسید. اگر مردم به ولایت نگروند جهان صحنه تاخت و تاز ستمگران و طاغوتهایی خواهد بود که برای خویشتن حق قانونگذاری که مختص خداست قائل شده و با اجرای احکامی غیر از حکم خدا جهان را به وادی بدبختی نکبت شقاوت، سرگردانی و بطالت خواهند کشانید .....
اگر براستی رابطه ولایت با توحید را درک کنیم خواهیم دریافت که گفته امام : و من از جمله شروط آن هستم با يك مسئله شخصی به نفع خود او سر و کار نداشت، بلکه با این بیان میخواست يك موضوع اساسی و کلی را خاطر نشان کند.