روز بعد چون هنگام حرکت فرارسید، مردم نیشابور هودج على الرضا را مانند نگین انگشتری در میان گرفتند و پروانه وار گردش میگشتند گروه بیشماری محدث و عالم و فقیه پا بپای « شهباء » می آمدند و هردم یکی از آنان مهار حیوان را میگرفت و برخود از آنکار میبالید. صدای صلوات بود که هردم بآسمان میرسید و اشک شوق بود که پیاپی برگونه ها می غلطید . در آن میان محمد بن اسلم طوسى بسوى على الرضا ندا داد : ايها السيد السادات ايها الامام ابن الائمه ، أيها السلالة الطاهره . ترا سوگند میدهم بحق پدران پاکت . بحق گذشتگان بزرگوارت ، حدیثی از پدران و اجدادت فرما که ما را یادگار بماند . . . شهباء ایستاد و پرده هودج بیکسو رفت. زن و مرد در حالیکه ذکر صلواتشان قطع نمیشد از هر سو گردن کشیدند. «محمد بن رافع» و «احمد بن حارث بالای بلندی مردم را دعوت بسکوت کردند صداها خاموش شد و آرامش بر قرار گردید . در میان سکوتی پر احترام و بس شکوهمند هزاران قلمدان از پر شالها و کمر ها کشیده شد و در انتظار ماندند تا هر چه از علی الرضا میشنوند بنویسند . . .

رجاء این بگفت و صفحه ای از بغل بیرون آورده دو دستی مقابل مأمون گرفت و اضافه نمود :

این است حدیثی را که علی الرضا میان هزاران مردم ذوق زده نیشابور گفت و منهم چون دیگران نوشتم مأمون آنرا گرفت و چنین خواند :

حدثني ابي موسى الكاظم عن ابيه جعفر الصادق عن ابيه محمد الباقر عن ابيه على بن الحسين زين العابدين عن ابيه ابو عبد الله الحسين عن ابيه علی بن ابی طالب قال حدثني محمد رسول الله صلى اله عليه و آله قال حدثنى جبرئيل قال سمعت عن الله تعالى قال كلمة لا اله الا الله حصنى ومن دخل في حصنی امن من عذابي . صدق الله سبحانه و صدق جبرئیل و صدق رسول الله و الائمة عليهم السلام(1) 1- این حدیث را حدیث الذهبيه يا سلسلة الذهب گویند زیرا صدها قلم از قلمدانهای طلای موضع برای نوشتن آن بیرون آمد و بعدها نیز آنرا با آب طلا نوشتند بعلاوه روات و محدثین آن همه ائمه اطهار علیهم السلام بوده اند خلاصه معنی حدیث آنکه پدران امام از یکدیگر پشت در پشت حدیث کردند تا رسول خدا و جبرئیل هم از پروردگار که کلمه لا اله الا الله قلعه ایست و هرکس داخل آن قلعه شود ایمن است از عذاب خدا . )