آفتاب طوس  ( صص 314-309 ) شماره‌ی 3079

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تلاش مأمون برای ترور شخصيت حضرت > خواندن نماز عيد سعيد فطر به روش امام علی و پيامبر

خلاصه

امام در خانه مشغول انجام مقدمات نماز شد : ابتدا غسل کرد و سپس پیراهنی بلند در بر نمود موها را شانه زد و پارچه سفیدی چون دستار بر سر پیچید بطوریکه یکسر آنرا روی سینه و سردیگرش را پشت سر انداخت . کمی خود را معطر نمود و دامن پیراهن را بکمر زد . عصائی بدست گرفت و با پاهای برهنه آرام و متین نام خدا یاد کرد و از خانه قدم بیرون نهاد

متن

 

عید فطر  (1) 1- عید ، بازگشت روزی است معین و مشخص در هر سال که مردم در آنروز جشن میگیرند و شادی مینمایند و فطر ( بكسر فاء) بمعنی گشودن و باز کردن روزه است . )

 

بطوریکه گذشت ماه رمضان بود که مأمون آن مجلس با شکوه و تاریخی را بمنظور انتخاب و اعلام ولا يتعهدی حضرت رضا بر پا داشت .

ماه رمضان ماه روزه داری و عبادت خاص مسلمانان است . ماهی است که مسلمانان مکلف ، طبق شرائط معین از سپیده دم هر روز تا غروب آفتاب از خوردن و آشامیدن و آنچه را که در دین عنوان مبطل روزه گذارده شده خود داری مینمایند و آنگاه که آخرین روز ماه رمضان سپری گردید و هلال شب اول ماه شوال در کرانه آسمان رؤیت شد فردایش را عید فطر خوانند .

فطر، باز کردن روزه را گویند و فطریه صدقه دادن بمستمندان است . در روز عید فطر اغنیاء بایستی از آنچه را که در سال بیشتر میخورند طبق نصاب و میزانی که در دین معین و مقرر شده بفقراء و مستمندان بدهند تا فقراء همچون اغنیاء در شادمانی عید فطر که عید رسمی اسلام است شرکت کنند و در حقیقت روی این برنامه همه مسلمانان اعم از فقیر یا غنی عید گیرند . چنانکه شرط پذیرفته شدن روزه های ماه رمضان را در پیشگاه

پروردگار رد فطریه دانسته اند .

عید فطر دو رکعت نماز هم دارد که با تشریفات خاص انجام میشود بدین طریق که مسلمانان جمع میشوند و بحال اجتماع در حالیکه شعار الله اكبر» آنان با يك آهنگ بلند میشود ، جانب مصلی میروند و در آنجا دورکعت نماز میخوانند و پس از نماز امام در برابر نمازگزاران خطبه ای

میخواند ، خطبه ایکه غرور دینی را بیدار و بانك هشدار میدهد .

شب اول ماه شوال همان موقع که تاریکی شب بر جهان بال میگشود و هلال باريك و كمرنك ماه در بالای افق دور دست خود را نشان داد و از نظرها پنهان شد. همان شب که خاتمه ماه رمضان و حلول ماه شوال سنه ۲۰۱ هجری اعلام گردید مأمون برای امام پیغام فرستاد : میخواهم فردا برای نماز عید با مردم بمصلی روید . امام پاسخ داد : میان من و تو شرط این شد که از کارها برکنار باشم مأمون پیغام داد : میخواهم مقام تو در میان مسلمانان روشن و پیگیر شود و اینکار حتما بایستی انجام گردد. امام جواب فرستاد : حال که در اینکار مجبورم بشرطی می پذیرم که همانند جدم رسول خدا و پدرم علی مرتضی نماز گذارم . مأمون پذیرفت و گفت : بهر ترتیب که میخواهی نماز بگزار ، آنوقت دستور داد مردم را خبر کنند تا فردا با علی الرضا الا برای اداء نماز بمصلی روند و همه امراء لشگری و کشوری هم با مداد بر در سرای امام حاضر شوند .

سپیده دم روز اول ماه شوال سنه ۲۰۱ هجری از گوشه افق تاريك مرو نمایان شد و رفته رفته هوا روشن گردید . خورشید از پشت کوه های مشرق سر بدر آورد و اندك اندك بالا آمد

مردم مرو ، زن و مرد پیرو جوان خرد و کلان از خانه ها بیرون آمده بسوی مسکن امام یا خط السیریکه برای رفتن بمصلی تعیین شده بود روان گردیدند ، علماء ، قضات . سادات ، وزراء . سران سپاه رجال مأموران عالیرتبه سواره و پیاده جلوی منزل امام صف کشیدند . مردم در مسیر حرکت ، کنار راه یا بالای بلندیها و بامها جا گرفتند . همه وضو گرفته . همه با لباسهای پاکیزه همه آماده رفتن مصلی شدند . يك وجد و نشاط هم در جسم و جانشان موج میزد ، آنچنانکه از فرط شعف در پوست نمی گنجیدند زیرا میدیدند امروز بنعمتی رسیده و افتخاری نصیبشان شده که تاکنون نه خود بلکه گذشتگانشان محروم بوده اند بدین معنی که پس از گذشتن دویست سال و اندی از صدر اسلام امروز با نوه ی علی مرتضی

همانند زمان رسول خدا نماز میگزارند .

امام در خانه مشغول انجام مقدمات نماز شد : ابتدا غسل کرد و سپس پیراهنی بلند در بر نمود موها را شانه زد و پارچه سفیدی چون دستار بر سر پیچید بطوریکه یکسر آنرا روی سینه و سردیگرش را پشت سر انداخت . کمی خود را معطر نمود و دامن پیراهن را بکمر زد . عصائی بدست گرفت و با پاهای برهنه آرام و متین نام خدا یاد کرد و از خانه قدم بیرون نهاد ....

همه آنانکه سواره بودند بمحض دیدن امام ، با پاهای برهنه، خود را از اسبان بزیر انداختند و یا کفشها را از پا بدر آوردند . چه بسیار که چون موزه هایشان بسختی از پا بیرون آمد آنرا پاره کردند و بیکسو انداختند

امام بمحض آنکه از خانه بیرون آمد نگاهی بسوی آسمان صاف و بی ابر نمود . نگاهی که گوئی از پشت فضای لایتناهی نادیدنیها را می جوید. آنوقت با صدائی که يک جهان شور و عشق معنوی در آن موج میزد. صدائی که دلها را لرزاند و بعالم حقیقت و صفا رساند، چنین تکبیر گفت :

الله اكبر . الله اكبر . على ما هدانا . الله اكبر . على ما رزقنا . الله اكبر . لا اله الا الله و الله اكبر . الله اكبر ولله الحمد الله اكبر .

آنانکه نزديك بودند بشنیدن تکبیر امام صدا بتکبیر بلند کردند سپس دیگران و دیگران تا آنجا که زن و مرد . پیروجوان . حتی اطفال از دور و نزديك تكبير گفتند و در اندک وقتی شهر شد سر تا پا غوغای تکبیر و یکپارچه تسبیح و تهلیل .

یا سر خادم پیش افتاد تا راه باز کند . امام در جلو و دریای مردم پشت سرش تکبیر گویان حرکت کردند ... امام هر ده قدم که بر میداشت توقف میکرد و تکبیر را از سر میگرفت و سپس مردم شروع میکردند .

حرکت امام با آن ابهت و جلال معنوی . با آنهمه صلابت و شکوه آسمانی ، در جلوی آنمردم بیشمار ، بسوی مصلی آنهم بطرز رسول خدا تماشائی و بی سابقه بود . دلها از خوف خدا میلرزید. چشمها اشك ميريخت گویا همه شهر حتی در و دیوارها با امام همصدا شده اند آرام آرام میرفتند و تکبیر میگفتند ...

آنقدرها راه نرفته ، شاید صد قدم یا اندکی بیشتر ناگهان مردی در حالیکه جمعیت را بعجله میشکافت سراسیمه پیش آمد تا برابر امام رسید آنوقت سلام کرد و گفت :

امير المؤمنين سلام رسانده و گفتند، رفتن بمصلی برای شما اسباب زحمت شده است. ما راضی بنا راحتی شما نیستیم و دستور داده ایم همانکس که سال پیش با مردم بمصلی رفت امسال هم برود.

بمحض آنکه سخن پیغام آورنده تمام شد امام کفشهای خود را خواست و پوشیده از همان راه که آمده بود برگشت .

برای آنکه خوانندگان آگاه شوند مأمون با آنهمه پافشاری و اصراریکه برای اقامه نماز بحضرت رضا نمود چه باعث شد که منصرف گردید، بایستی پیش از حرکت امام بر مأمون وارد شویم .

مأمون با فضل مشغول رسیدگی و حل و فصل امور مملکتی بود که ناگهان بانك تكبير و صدای تسبیح مردم برخاست و از شنیدن آنهمه صدا که چون غریو طوفان بود مأمون تکان خورد. تکانی سخت. او یا فراموش کرده بود که از امام چه خواسته و یا هرگز گمان نمی برد مردم اینگونه هم صدا و يك آهنگ شوند و تا این حد شور و ولوله اندازند حیرت زده و ناراحت از فضل پرسید :

چه خبر است !؟

مگر امير المؤمنین فراموش فرموده اند که ولیعهد را بمصلی برای نماز عید فرستاده اند ؟

اینهمه غوغا از چیست ؟

بانك تكبير مردم است .

- چنان است که همه شهر تکبیر میگویند ! ...

-  بله يا امير المؤمنین ، همۀ شهر تکبیر میگویند . همه شهر برای نماز با علی الرضا همراهند .

- مبادا آشوبگران فرصتی یابند؟

- البته بهترین موقعیت و فرصتی است برای اخلالگران و حادثه جویان.

- فکری باید کرد .

- بهتر آن است که علی الرضا بمصلی نرود و بخانه برگردد .

- میشود ؟ . در حالیکه خودمان اصرار کردیم .

- چرا نمی شود !

- چگونه ؟

- پیغام دهید رفتن به صلی موجب ناراحتی شما شده، آنکس که سال پیش رفته است ، همانرا خواهیم فرستاد .

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب معارفی