روزگار چنین مجلسی ندیده بود.
بزرگان یهود نصاری صابئین ،متکلمین ،آتش پرستان زرتشتیان اطبا و...... نوفلی گفت آقا اینها اهل مغالطه اند بدعت میگذارند. برای انکار
آمده اند نه حقیقت وارد مجلس شان نشوید.
امام خندید می ترسی شکستم دهند؟"
- به خدا نمی ترسم اما .....
امام بلند شد. هنوز میخندید میدانی مأمون کی پشیمان میشود؟ وقتی دلیل هایم را بر اهل تورات با تورات بر اهل انجیل با انجیل بر اهل زبور با زبور بر صابئین به عبری بر پارسیان هند به فارسی بر اهل روم به رومی و بر اصحاب مقالات به لغاتشان بشنود. آن وقت مکرش را بر خودش برگشته میبیند.
ج اتلیق می گفت: " عیسی خداست. "
امام رضا گفت: ما به عیسی ایمان داریم فقط یک عیب داشت کاهل نماز و کم روزه بود."
جاثلیق برآشفت چه میگویی؟؟ او حتی یک روز افطار نکرد و شبها تا صبح در نماز بود."
امام گفت عیسی برای چه کسی نماز میخواند و روزه می گرفت؟ مگر خدا نبود؟"
سرش را انداخت پایین... گنگ شده بود انگار.