امام را که دید غش کرد در حال بیهوشی می گفت:" وای بر مأمون از خدا وای بر من از رسول خدا وای بر من از علی مرتضی وای بر من از حسن مجتبی وای بر من از شهید کربلا وای بر من از امام زین العابدین وای بر من از امام باقر وای بر من از امام صادق وای بر من از امام کاظم و وای بر من از علی بن موسی الرضا به خدا زیان کار شدم... ."
فریاد می زد نعره میکشید.
به هوش که آمد اطرافیانش را جمع کرد دور خودش: " شما و اهل آسمان و زمین از آن حضرت نزد من عزیزتر نیستید. پس یک کلمه از این حرف ها را به گوش کسی برسانید درجا میکشمتان
همه قول دادند.
مأمون گفته بود امام را پشت سر هارون خاک کنند.
کلنگ زمین را نشکافت اباصلت میگفت امام روزی خاک چهار گوشه را بویید گفت این گوشه مدفن من است اگر همه ی کلنگهای خراسان را بیاورید سه طرف دیگر شکافته نخواهد شد."
مجبور شدند امام را جلوی هارون دفن کنند.
قبر امام قبله ی هارون شده بود.
قبر را کندند، خاک نم داشت اباصلت کلمه ای زیر لب گفت. امام یادش داده بود آب جوشید توی قبر پر شد. پر از آب و ماهی اباصلت نانی را ریز کرد امام داده بودش ماهیها نان را خوردند تمام که شد، ماهی بزرگی پیدا شد..... تک تک ماهیها را خورد و ناپدید شد. اباصلت دستش را گذاشت توی آب کلمه ای خواند امام آموخته بودش آب فرو رفت. مأمون وحشت کرد " رضا همیشه عجیب بود زندگی اش و مرگش"
- میدانی آقایم چه پیغامی برایت دادند.
- نه
گفتند: " به مأمون بگو شما بنی عباس با تمام زیادی تان مثل این ماهی ها مدتی دارید وقتش که سرآید خدا مردی از ما را بر شما مسلط میکند تا همه تان نابود شوید."
مأمون میدانست در حرف های امام شکی نیست.
مأمون بند کرده بود به اباصلت چه کلمه ای خواندی؟ ابا الحسن چــه آموخته بودت؟"
- به خدا یادم نیست همان لحظه فراموش کردم.
باور نکرد. دستور داد زندانی اش کنند یک سال گذشت. شبی طاقتش تمام شد. شکایت کرد به امام رضا داشت قسم میداد به محمد و آلش که
حضرت جواد داخل شد.
- دلت تنگ شده اباصلت
- به خدا بله.
- هم راهم بیا.
نگهبانان ایستاده بودند. راست راست نگاه میکردند و قدرت حرف زدن نداشتند. بیرون که رسیدند حضرت گفت برو در امان خدا نه تو هرگز مأمون را میبینی نه او تو را." اباصلت تا آخر عمرش مأمون را ندید.
می گفت: روزی قطعه زمینی در خراسان محل رفت و آمد ملائک می شود. "
گفتند: " کجا؟ "
گفت: " در طوس."
به خاک که سپردندش آنجا شده بود قطعه ای از بهشت.
فرشته ها می آمدند می رفتند.