رو کرد به من برو از خانه آب و تخته بیاور. "
گفتم: " آنجا نه آب است، نه تخته."
- تو فقط عمل کن برو
رفتم، آب و تخته را دیدم آماده آوردم میخواست پدرش را غسل دهد.
گفتم می خواهید کمکتان کنم."
- کسانی هستند که کمکم کنند؛ ملائک
کفن حنوط تابوت همه آماده شده بود از غیب
امام جواد بر پدر نماز خواند نمازی با ملائک مقرب، ارواح انبیاء و اولیاء. نماز تمام نشده تابوت از زمین جدا شد رفت بالا
سقف را شکافت ناپدید شد. نماز تمام شد. بدنم می لرزید. گفتم " یا بن رسول الله! اگر مأمون بیاید و حضرت را از من بخواهد چه کنم؟
امام گفت: " آرام اباصلت به زودی بر می گردم اگر پیامبری در شرق و وصی اش در غرب از دنیا برود خداوند جسم و روحشان را در اعلی
علیین با هم جمع میکند.
سقف شکافت تابوت آمد پایین روی زمین ،حضرت پدرش را دوباره از تابوت گذاشت توی بستر انگار نه انگار که کسی غسلش داده .