آفتاب هشتمین  ( صص 84 ) شماره‌ی 3117

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > شهادت امام رضا (عليه السلام) > نقشه قتل و سوء قصد > سوء قصد به امام رضا (عليه السلام) توسط مامون و نجات امام

خلاصه

قرار شد برویم حجره ی امام علیه السلام و تکه تکه اش کنیم جایزه ی هر کدام مان ده سرزمین سبز امام علیه السلام به پهلو خوابیده بود که وارد حجره اش شدیم زمزمه ی دعایش را میشنیدیم. امام علیه السلام را که دیدم دستم لرزید. شمشیرم افتاد ولی بیست و نه نفر دیگر حمله کردند. صبح مأمون پابرهنه با لباس خواب از حجره دوید بیرون و گفت: " عزا بگیرید که ابا الحسن را کشتند وارد حجره ی امام علیه السلام که شدیم، صدای زمزمه‌ی امام علیه السلام می آمد هنوز.صبيح.صدای امام علیه السلام بود از خوش حالی افتادم روی زمین بلند شو صبیح میخواستند نور خدا را با دهنهای شان خاموش کنند. اما خدا نورش را روشن تر کرد.مأمون می لرزید رگهای خونی چشمانش بیش تر از همیشه پیدا بود.

متن

مأمون سى شمشیر زهرآگین گذاشته بود روبه روی مان. قول گرفت ازمان که هر چه بگوید انجام دهیم به هیچ کس هم نگوییم. ما هم قسم خوردیم. قرار شد برویم حجره ی امام و تکه تکه اش کنیم جایزه ی هر کدام مان ده سرزمین سبز امام به پهلو خوابیده بود که وارد حجره اش شدیم زمزمه ی دعایش را میشنیدیم. امام را که دیدم دستم لرزید. شمشیرم افتاد ولی بیست و نه نفر دیگر حمله کردند.

صبح مأمون پابرهنه با لباس خواب از حجره دوید بیرون و گفت: " عزا بگیرید که ابا الحسن را کشتند وارد حجره ی امام که شدیم، صدای زمزمه‌ی امام می آمد هنوز.

- صبيح.

صدای امام بود از خوش حالی افتادم روی زمین

- بلند شو صبیح میخواستند نور خدا را با دهنهای شان خاموش کنند. اما خدا نورش را روشن تر کرد.

مأمون می لرزید رگهای خونی چشمانش بیش تر از همیشه پیدا بود.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان بلند و رمان