آفتاب هشتمین  ( صص 52 ) شماره‌ی 3129

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > کرامات و معجزات امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

امامت بعد از پدرش را قبول نداشتیم مثل زیدیه بر سر ادعای امامتش بحث میکردیم که از مقابلمان رد شد گفتیم دنبالش کنیم. از شهر رفت بیرون رسیدیم به صحرا و دشت بوته ها سبز بود و بچه آهوها از این سو به آن سو در حال دویدن ابا الحسن اشاره کرد به یکی شان آمد جلویش ایستاد. امام بغلش کرد شروع کرد به نوازش سر و گردنش خواست بدهد دست غلامش که آهو شروع کرد به دست و پا زدن امام توی گوشش چیزی گفت. آرام گرفت رو کرد به ما " ایمان آوردید یا نه؟بله آقاجان شما حجت خداوند روی زمینید.بچه آهو را گذاشت زمین برو.نمی رفت دور و بر امام علیه السلام میگشت و خودش را می چسباند به او باورمان نمی شد داریم اشک ریختن آهو را میبینیم.امام علیه السلام فرمودند: می دانید چه میگوید؟يابن رسول الله! شما بهتر می دانید.می گوید فکر کردم میخواهید گوشتم را بخورید، خوشحال شدم، حالا می گویید بروم!؟

متن

امامت بعد از پدرش را قبول نداشتیم مثل زیدیه بر سر ادعای امامتش بحث میکردیم که از مقابلمان رد شد گفتیم دنبالش کنیم. از شهر رفت بیرون رسیدیم به صحرا و دشت بوته ها سبز بود و بچه آهوها از این سو به آن سو در حال دویدن ابا الحسن اشاره کرد به یکی شان آمد جلویش ایستاد. امام بغلش کرد شروع کرد به نوازش سر و گردنش خواست بدهد دست غلامش که آهو شروع کرد به دست و پا زدن امام توی گوشش چیزی گفت. آرام گرفت رو کرد به ما " ایمان آوردید یا نه؟"

- بله آقاجان شما حجت خداوند روی زمینید.

بچه آهو را گذاشت زمین برو."

نمی رفت دور و بر امام میگشت و خودش را می چسباند به او باورمان نمی شد داریم اشک ریختن آهو را میبینیم.

امام فرمود: می دانید چه میگوید؟

- يابن رسول الله! شما بهتر می دانید.

- می گوید فکر کردم میخواهید گوشتم را بخورید، خوشحال شدم، حالا می گویید بروم!؟

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان