وقتی میخوابید از شکمش صدای ذکر میآمد میترسید، بیدار می شد.
صدایی نمی آمد.
فرزندش که به دنیا آمد دستهایش را گذاشت روی زمین سرش را برد بالا و لبهایش تکان خورد همسرش آمد در گوش کودک اذان گفت و اقامه آب فرات خواست چکاند توی دهانش بعد دادش به او بگیر طاهره این بقیة الله است روی زمین بعد از من
نوزاد زیاد شیر میخورد کار طاهره شده بود شیر دادن به او گفت: " کمک بگیرید برایم."
گفتند: " مگر شیرت کم شده."
گفت: نه، از بس شیر میخورد از ذکر و تسبیح و نافله هایم بازمانده ام."