خطر غرور
بزنطی احمد بن محمد از یاران خاص امام رضا می باشد. وی فردی است مورد اعتماد و روایات فراوانی از امام رضا از زبان ایشان نقل شده است و مورد پذیرش فقهای شیعه میباشد. یکی از ملاقاتهای وی با امام رضا در مدینه تا دیر وقت به طول می انجامد. ملاقات تا دم غروب طول میکشد. وی از امام اجازه می خواهد به منزل خویش برگردد. امام چون دیر وقت بوده از وی میخواهد در منزل ایشان استراحت کند وی نیز می پذیرد. امام
رضا به یکی از کنیزهای خویش میفرماید بستر استراحت وی را در اتاقی آماده سازد. هنگامی که وی در بستر استراحت در منزل امام رضا قرار میگیرد با خود حدیث نفس می کند که چه مقام و عظمتی دارم که شب در خانه ولی الله استراحت میکنم من کجا و منزل امام كجا... من مثلى في بيت ولى الله و علی مهاده. در همین هنگام امام که از نیات و ما فی الضمیر وی باخبر بود، ندا سر می دهد، احمد بن محمد امير المؤمنین علی هنگامی که صعصعة بن صوحان بيمار شده بود به عیادت وی رفت به وی فرمود صعصه عیادت مرا مورد فخر خویش قرار ندهی به رخ دوستان خویش نکشی که علی به عیادت من آمده است تواضع و فروتنی را هیچگاه فراموش نکنی تواضع الله يرفعك الله (1) رجال کشی، ص ۵۸۸ )؛ برای خدا تواضع کن خدا منزلت تو را بالا میبرد. این آموزه عرشی وابستگی به افراد برجسته جامعه را هماره دام خطر می داند. انسان در اثر وابستگی دچار غرور می شود و خود بزرگ بین می گردد؛ برخود میبالد که وابسته به فلان مقام و فلان دربار و دفتر است این غرور باعث میشود انسان ارزشها و معیارها را فراموش کرده و به وابستگیها افتخار کند که علی بن موسی این خطر را هشدار میدهد.
113
کاروان از مرو حرکت کرده چندین منزل طی می کند. نامه حسن بن سهل در سرخس به فضل میرسد فضل هنگامی که نامه را می خواند موضوع را با مأمون در میان میگذارد. مأمون هم از علی بن موسی ده می خواهد که در روز موعود به همراه مأمون و فضل برای حجامت به حمام بروند. اما امام رضا نمی پذیرد که به حمام برود. دوباره مأمون از وی میخواهد باز امام رضا نمی پذیرد و به مأمون هم هشدار میدهد به حمام داخل نشود به مأمون می فرماید به فضل هم بگوید که به حمام داخل نشود حضرت می فرماید رسول الله در عالم رؤیا به من فرموده داخل حمام نشوم. مأمون که متوجه زیرکی امام رضا میشود میگوید سرور من راست می گوید رسول الله نیز راست میگوید من نیز داخل حمام نخواهم شد. اما فضل خودش میداند
آنگاه در روز موعود در بین راه در شهر سرخس، فضل بی خبر از توطئه مأمون برای رفع نحوست پیشگویی منجمان برادرش وارد حمام سرخس می شود چهار نفر جلادهای مأمون که گویند یکی از آنها پسر خاله فضل هم بوده است به نام های غالب مسعودی، قسطنطین رومی، فرج دیلمی و موفق صقلبنی وارد حمام شده سر فضل را روی سینه اش می نهند. این گونه فضل قربانی سیاست های شیطانی و پنهانی خود میگردد و امت اسلامی از شر سیاست های آن راحت می شود.
304