دعای هنگام بیرون رفتن از منزل
شاگردی دو امام افتخار کمی نیست. در این مدت احادیث بسیاری از ایشان شنیدم و چند کتاب هم از سخنان آنان گردآوری کردم. برای این توفیق ها همواره خدا را سپاسگزارم هم امام رضا و هم پدرشان، پیوسته به یاران خود اذکار مختلف می آموختند تا زندگی ایشان معنوی و خدا محور باشد. یک بار که نزد امام نشسته بودم به من فرمود:
هر وقت خواستی از منزلت بیرون روی چه در سفر بودی و چه در شهر خودت - این دعا را بخوان «بسم اللَّهِ آمَنتُ بِاللَّهِ تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ، مَا شَاءَ اللهُ لَا حَولَ وَلا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ.»
در این صورت شیاطین از دستیابی به او در می مانند و فرشتگان به شیاطینی که قصد آزار رساندن و فریفتن او را دارند. میگویند: چه کاری به او دارید در صورتی که او نام خدا را برده و به او ایمان آورده و بر او توکل کرده و گفته است: «ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله.»
امام شیوه دیگری نیز داشت ایشان می فرمود: «وقت بیرون رفتن از خانه ده بار سوره توحید را بخوانید هر کس چنین کند، پیوسته در پناه خداوند و نگهداری اوست تا به خانه اش برگردد.
خاطره ای هم از پدرشان - امام هفتم - نقل می کرد:
هر گاه پدرم از خانه اش بیرون می آمد می گفت:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ خَرَجْتُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ لَا بِحَوْلٍ مِنِّى وَلَا قُوَّتِي بَلْ بِحَوْلِكَ وَ قُوَّتِكَ يَا رَبِّ مُتَعَرِّضاً لِرِزْقِكَ فَأْتِنِي بِهِ فِي عَافِيَةٍ.
به نام خداوند مهرگستر مهربان با توش و توان خدا بیرون می آیم. نه با توش و توانی از خویش که با توش و توان تو ای پروردگار من درجست و جوی روزی تو میروم پس آن را با عافیت به من عطا فرما.( الکافی، ج ۲، ص ۵۴۲، ح ۷ و ۸ و ص ۵۴۳، ح ۱۲ ؛ رجال النجاشی، ص ۵۰، ش ۱۰۹؛ الفهرست ص ۱۲۳، ش ۱۶۳)
دعای فرزنددار شدن
دوستی به نام علی داشتم علی میگفت که مدتی طولانی از ازدواجم می گذشت ولی خدا به من فرزندی نمیداد همسرم از این موضوع به شدت ناراحت بود. من هم همسرم را خیلی دوست داشتم و نمی توانستم ناراحتی اش را ببینم نزد امام رضا رفتم و داستان را برای ایشان نقل کردم امام تبسمی کرد و فرمود: «انگشتری فراهم کن که نگینش فیروزه باشد. سپس روی نگین آن بنویس: «رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْداً وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ »( سوره انبیاء، آیه ۸۹ ای پروردگار من مرا تنها - بی فرزند - مگذار و تو بهترین وارثانی این دعای
حضرت زکریاست که خدا اجابت فرمود.)و این انگشتر را همواره در دست داشته باش من هم همین کار را کردم یک سال از این ماجرا گذشت که خداوند
پسری به من داد.(امالی، طوسی، ج ۴۹، ص ۶۲)
هر چه خدا خواست همان میشود
هر دو همسر من باردار بودند. خیلی دوست داشتم که هر دو فرزندم پسر»
باشند. تردید نداشتم که اگر امام دعا کنند اجابت میشود؛ مگر آنکه خواست الهی چیز دیگری باشد مسافت کوفه تا مدینه بسیار بود و من نمی توانستم راهی مدینه شوم. نامه ای به امام نوشتم و در آن از ایشان درخواست کردم که دعا کند تا خداوند متعال بچه هایی را که در شکم همسرانم هست پسر قرار دهد.
نامه ها را کاروانیان میبردند. چند روز بعد پاسخ نامه آمد. امام، ذیل همان نامه نوشته بود به خواست خدای متعال دعا خواهم کرد. هنوز چند روزی نگذشته بود که نامه رسان نامه دیگری از امام برایم آورد. امام این گونه نوشته بود:
به نام خداوند بخشایشگر مهربان خداوند با رحمت خویش ما و تو را در دنیا و آخرت در نیکوترین عافیت و آسایش حفظ کند کارها همه به دست خداوند عزوجل است و او تقدیرهای خود را آنگونه که میخواهد اجرا میکند. به خواست خداوند متعال یک پسر و یک دختر برایت متولد خواهد شد. نام پسر را محمد و نام دختر را فاطمه بگذار ان شاء الله، مبارک باشد!
همان گونه که امام فرموده بود فرزندانم یک پسر و یک دختر شد. من نیز اطاعت کردم و همان اسامی را بر ایشان نهادم.(عيون أخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۳۶ ، ح ۳۰ رجال النجاشی، ص ۴۰۹، ش ۱۰۸۹)