امامت دغدغه شیعه
با خبر شدم که امام میخواهد از مکه به شهر ما - یعنی قادسیه که نزدیک کوفه بود بیاید روابط همیشگی من با ایشان و پدر بزرگوارشان به سال ها پیش باز میگشت عشق دیدار ایشان همه وجودم را فرا گرفته بود. به پیشواز ایشان رفتم به گرمی از ایشان استقبال کردم امام پس از استقرار در قادسیه به من فرمود: برای من اتاقی اجاره کن که دو در داشته باشد، دری به حیاط کاروانسرا و در دیگر به بیرون باز شود تا مراجعه کنندگان بتوانند با آزادی رفت و آمد کنند ......
سپس امام بسته ای برای من فرستاد که مقداری دینار و یک جلد قرآن در آن بود. مدتی که امام در شهر ما میهمان بود خادم ایشان نزد من می آمد و من مایحتاج زندگی ایشان را فراهم میکردم و میفرستادم. یکی از روزها به حضرت گفتم قربانت شوم میخواهم مسئله ای از شما بپرسم، ولی عظمت و جلال شما مانع از پرسیدن من میشود و این سؤال برای من بسیار اهمیت دارد و میل دارم با طرح این موضوع خود را از آتش جهنم نجات دهم.
امام در حالی که بسیار اندوهگین بودم و اشک از دیدگانم جاری بود، به من نگریست و وقتی حال مرا دید، فرمود: هرچه در ذهنت هست از من بپرس به حضرت گفتم:
قربانت شوم من در همین جا از پدرت پرسیدم که جانشین شما کیست و پدر بزرگوارتان شما را به من معرفی کرد من چند سال بود که از شما همین را میپرسیدم و شما فرزندی نداشتید ولی می فرمودید که یکی از فرزندان من اکنون که خدا به شما فرزندانی عطا کرده است میخواهم بدانم کدام یک از ایشان امام بعد از شماست؟
امام فرمود: هنوز زمان بیان آن نرسیده است.»
گفتم: می ترسم واقعه ناگواری که پس از وفات پدرتان برای شما روی داد، برای امام بعدی نیز رخ دهد.( پس از شهادت امام کاظم به چند نفر از نمایندگان آن حضرت به طمع دستیابی به ثروت ادعا کردند که امام از دنیا نرفته است. گروهی از مردم نیز قریب آنان را خوردند بعدها با روشنگری راویان و دانشمندان شیعه این مشکل حل شد و تمام شیعیان بر امامت امام رضا با هم داستان شدند.)
امام فرمود: «ان شاء الله هرگز دیگر چنین اتفاقی رخ نخواهد داد.»(بصائر الدرجات في فضائل آل محمد ، ج ۱، ص ۲۴۶، ح ۸ قرب الاسناد، ص ۳۷۶، ح ۱۳۳۱. راوی این داستان دانشمند مورد اعتماد شیعه جناب احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی است. او در شمار گروه سوم اصحاب اجماع است. اصحاب اجماع به کسانی گفته میشود که فقیهان و بزرگان شیعه بر وثاقت و دانش ایشان اجماع دارند به نظر می رسد که پوشیده نگه داشتن نام وصی هر امام از مهم ترین اسرار اهل بیت بوده است که حتی دانشمند بزرگی مثل احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی نیز نباید پیش از موعد، از آن آگاه شود.)
صص43-44
گرامی داشتن فقرا
برخی دوستانم که شاگرد امام هم بودند بارها به میهمانی ایشان دعوت شده بودند من هم بسیار دوست داشتم که چنین فرصتی برایم فراهم شود. یک بار که از بغداد به مدینه رفته بودم بخت یارم شد. اتفاقاً نه یک روز بلکه چند روز توفیق میهمانی و هم سفره شدن با امام را یافتم. همه رفتارهای امام الگو بود هیچگاه از خاطرم نمی رود که وقتی سفره غذا را می انداختند بی درنگ خادمان یک کاسه بزرگ می آوردند و نزدیک ایشان میگذاشتند بار اول برایم سؤال شد که این ظرف خالی برای چیست؟ اما چند لحظه نگذشت که پاسخم را دریافت کردم.
دیدم که امام از هر غذا مقداری بر میداشت و در ظرف می ریخت. غذاهای داخل کاسه میتوانست چند نفر را سیر کند. سپس حضرت به غلامان دستور میداد که خوراکیهای کاسه را به فقرا بدهند، و در همان حال این آیه را تلاوت میکرد فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَة ؛ این انسان ناسپاس از آن گردنه بزرگ بالا نرفت». (سوره بلند، آیه ۱۱ «عقبه یعنی گردنه صعب العبور در این سوره به دنبال ذکر نعمت های بزرگی که در آیات قبل آمده بود در اینجا بندگان ناسپاس را مورد ملامت و سرزنش قرار می دهد که چگونه با داشتن آن همه امکانات راه نجات را پیموده اند.)
ص61