حکایت آفتاب (نگاهی کوتاه به زندگی امام رضا)  ( صص 78-79 ) شماره‌ی 3211

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو > هنگامه خروج از مدينه

خلاصه

امام علیه السلام هنگام بیرون رفتن از مدینه تمام خویشان خود را فرا خواند و فرمود بر من گریه کنید زیرا دیگر به مدینه باز نخواهم گشت و حضرت جواد را که کودکی بود به مسجدالنبی برد و در حالی که حضرت جواد قبر پیامبر را در آغوش گرفته بود حضرت رضا سلام گفت: ای رسول خدا، او را به شما سپردم سپس به همه وکلا و اصحاب خود فرمود: سخن او را گوش کنید و با وی مخالفت ننمایید و نزد ثقات اصحاب خویش بر امامت و جانشینی وی تأکید کرد.

متن

هجرت تاریخی حضرت رضا هم از مدینه به مرو و حوادث میان راه

حضرت رضا به دلیل زیادی نامه ها و مراجعات مكرر مأموران مأمون به ایشان در حالی که از این سفر کراهت داشت و می دانست که در این سفر بدرود حیات خواهد گفت برای آن آماده گشت.

وداع از مدینه

حضرت چند بار برای وداع کنار قبر جدش رسول الله ﷺ آمد و به گونه ای عمل مینمود که کراهت و ناراحتی حضرت کاملا آشکار بود. به هنگام وداع با صدای بلند گریه میکرد و چون مردی به نام محول سیستانی به حضرت به جهت سفری که در پیش داشت تهنیت گفت حضرت فرمود: مرا به حال خود واگذار من از جوار جدم خارج می شود و در غربت از دنیا خواهم رفت.

و امام هنگام بیرون رفتن از مدینه تمام خویشان خود را فرا خواند و فرمود بر من گریه کنید زیرا دیگر به مدینه باز نخواهم گشت و حضرت جواد را که کودکی بود به مسجدالنبی برد و در حالی که حضرت جواد قبر پیامبر را در آغوش گرفته بود حضرت رضا سلام گفت: ای رسول خدا، او را به شما سپردم سپس به همه وکلا و اصحاب خود فرمود: سخن او را گوش کنید و با وی مخالفت ننمایید و نزد ثقات اصحاب خویش بر امامت و جانشینی وی تأکید کرد.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی