عیون اخبارالرضا (علیه آلاف تحیه و ثنا) ( ج1، ص 124 ) شمارهی 323
موضوعات
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > توحيد > صفات ذاتی
خلاصه
حسين بن خالد میگويد: امام رضا عليه السّلام فرمودند:- خداوند به تو دانايی دهد- بدان که خداوند بلند مرتبه و ازلی، و ازلی بودن صفتی است که به آدم عاقل دلالت میکند که چيزی قبل از او نبوده است و در بقای او چيزی با او نيست. با اقرار عموم و معجزه صفت برای ما روشن میشود که چيزی قبل از خدا نبوده است، و چيزی در بقای خدا با او همراه نيست، و گفتار کسانی که گمان میکنند قبل از او و يا همراه او چيزی بوده است، باطل میگردد. زيرا اگر چيزی به همراه او میبود، نمیبايست خداوند خالق او باشد زيرا آن چيز، هميشه از ازل با خدا بوده است پس خدا چگونه میتواند خالق چيزی باشد که هميشه به همراهش بوده است و اگر آن شیء قبل از خدا بوده باشد، آن شیء اول خواهد بود نه اين (خدا)، و سزاوار است که آن اوّل، خالق اين دوم، باشد. سپس خداوند خود را با نام هايی وصف نموده است و آن زمان که خلق را آفريد از آنها خواست و آنها را بر اين عبادت واداشت که خدا را با اين نامها بخوانند، او خود را با اين نامها ناميده است: شنوا، بينا، قادر، قاهر، زنده، پابرجا، آشکار، پنهان، دقيق، آگاه، قدرتمند، عزيز، حکيم، دانا و امثال اين اسامی، و آن زمان که غلوّ کنندگان و تکذيب کنندگان اين اسامی را ديدند و شنيدند که ما درباره خدا میگوئيم: چيزی مثل خدا نيست و هيچ چيز به حالت خدا وجود ندارد، گفتند: شما که میگوئيد هيچ چيز مثل و شبيه خدا نيست، چطور شما، در اسماء حسنی با خدا شريک هستيد؟ و به تمامی آن نامها ناميده میشويد؟
پس اين خود دليلی است بر اين که شما در تمام حالات خدا يا در بعضی از آنها مثل خدا هستيد، زيرا هم شما و هم او نامهای نيکو داريد. به آنها بايد گفت: خداوند تبارک و تعالی، نام هايی از نامهای خود را بر بندگانش نهاده که در معنی با هم متفاوت دارند، همان طور که يک اسم، دو معنی مختلف دارد، دليل بر اين مدّعی، گفتار شايع مردم است و خداوند با همين گفتار آنها را خطاب کرد، به طوری که بفهمند، تا دليلی باشد بر آنها در تضييع آن چه ضايع کرده اند، و مردم به يک ديگر میگويند: سگ، خر، گاو، شکر، تلخ، شير؛ و همه اين نامها بر خلاف معانی آن هاست که در مقابل آن وضع شده اند، زيرا انسان، شير و يا سگ نيست. پس اين مطلب را بفهم و خداوند تو را رحمت کند.
ما خداوند عزّوجلّ را عالم میناميد اما نه علمی که با آن اشياء را به وجود آورده و به کمک آن علم آن چه را به آن برخورد میکند حفظ نمايد، و در خلقت مخلوقاتش فکر کند. چطور ممکن است در حالی که آن چه را که خود نابود ساخته، همه برای او حاضرند و اگر آن علم نباشد، جاهل و ضعيف بماند. برعکس مردم عالم که به خاطر علومی که نداشته اند و سپس بدست آورده اند از دست بدهند و به سوی جهالت بروند. خداوند، عالم ناميده میشود، زيرا نسبت به هيچ چيز جاهل نيست. خالق و مخلوق هر دو عالم ناميده میشوند ولی معنی آن دو با هم فرق دارد. و نيز پروردگار ما، شنوا است ولی نه با عضوی که با آن بشنود و با آن عضو نمیبيند. همان طور که ما با آن عضوی که میشنويم، نمیبينيم؛ ولی خداوند عزّوجلّ فرموده است که هيچ صدايی بر او پوشيده نيست و شنوايی او( خدا) مثل ما نيست. اسم شنوا بر ما و خدا اطلاق میشود ولی در معنی با هم فرق دارد.
و هم چنين (خدا) بيناست نه اين که با عضوی ببيند، همان طور که ما با چشم میبينيم و سود ديگری برای ما ندارد، ولی خداوند، بينا است و به هيچ چيز ديدنی، جهل ندارد. در اسم مشترک هستيم ولی معنای آن با هم فرق دارد. او قائم است اما نه به معنی ايستادن روی پا با زحمت و سختی و خستگی مثل ايستادن ساير اشياء ولی وقتی میفرمايد خدا قائم است معنايش اين است که حافظ اشياء است مثل اينکه گفته میشود:
«فلانی قائم به امر ما است.» خداوند عزّوجلّ حافظ هر کسی است در کارهايی که میکند و قائم در کلام نيز- مردم باقی هست، و قائم نيز به معنی «کفايت» است، همان طور که گفته میشود: امر فلانی را اجرا کن، و قائم در ميان ما به معنی کسی است که روی پا ايستاده است. در اين مورد نيز دو اسم مشترک است و معنی متفاوت دارد.
و اما لطيف به معنی کمی، کوچکی و نازکی نيست، بلکه به معنی «نفوذ در اشياء» و «درک نشدن» میباشد؛ مثل اين جمله: فلان امر از من پنهان شد و فلانی در روش و گفتارش لطيف و ظريف است، به اين معنی که او روش و گفتاری پيچيده دارد و عقل را متعجّب میسازد و از دسترس به دور است و بسيار عميق و ظريف بوده و فکر و انديشه به او نمیرسد. و همچنين خداوند بلندمرتبه، لطيف تر از آن است که با حدّی وصف شود، ولی «لطافت» ما انسانها کوچکی و کمی است، پس در اسم مشترک هستيم ولی معنی متفاوت است.
و امّا خبير، کسی است که چيزی از نظر او پنهان نيست و هيچ چيز از دسترسش دور نمیماند، ولی نه با تجربه و آزمايش به اين صورت که اين آزمايش به او چيزی بياموزد، آن چنان که اگر اين تجربه و آزمايش نبود، هيچ نمیدانست. چون کسی که چنين باشد جاهل است و خداوند از ازل به آنچه میخواسته خلق کند، آگاه بوده است، و در بين مردم، خبير کسی است که جاهل باشد ولی در صدد يادگيری و آگاهی يافتن برآيد. در اين جا نيز اسم ما و خدا مشترک است ولی معنای متفاوت دارند.
و امّا ظاهر، به اين معنی نيست که با سوارشدن بر اشياء و نشستن بر آن ها، از آنها بالا رفته است بلکه ظاهر در مورد خداوند به اين معنی است که بر همه چيز قاهر است و بر همه چيز قدرت دارد. همان طور که میگوييم: بر دشمنان خود پيروز شدم، و خداوند مرا بر دشمنم پيروز گردانيد. در اينجا منظور از ظهور، فتح وغلبه است و ظهور خدا بر اشياء هم همين طور است.
وجه ديگری نيز برای ظهور خداوند هست: او برای هر کس که او را بخواهد ظاهر و هيچ چيز بر خدا پوشيده نيست و خداوند بر هر چيزی که ديده میشود، تدبير دارد، پس چه ظاهری از خداوند ظاهرتر و چه امری برای خدا آشکارتر است؟ تو، به هر کجا روکنی، مصنوعات و مخلوقات او را میبينی، و در وجود خودت، آثاری از او هست که برای تو کافی است، ولی ظاهر در مورد ما مردمان به کسی گفته میشود که وجودش بارز و آشکار بوده، به وسيله حدّ و وصفش معلوم باشد. پس در اسم مشترک هستيم ولی در معنی متفاوت.
و اما باطن، به معنی «درون اشياء بودن» نيست به اين معنی که درون اشياء نفوذ کند. بلکه به اين معنی است که به درون اشياء اطلاع و آگاهی دارد و تدبير آن به دست اوست، همان طور که گفته میشود: «ابطنته» يعنی از آن آگاه شدم و سرّ پنهان او را دانستم. و «باطن» در مورد ما به کسی اطلاق میشود که درون اشياء پنهان شود، پس در اسم مشترک است و معنی آنها متفاوت است.
و اما قاهر به معنی ممارست کردن و رنج کشيدن و نيرنگ زدن و يک ديگر را کنار زدن نيست و همان طور که بعضی مردم، بر بعضی ديگر چيره میشوند، در بين مردم کسی که مقهور است ممکن است بعد قاهر شود و آن که قاهر است ممکن است مقهور گردد، ولی در مورد خداوند به اين معنی است که همه چيزهايی را که خلق کرده، در مقابل ايجاد کننده خود ذليل هستند و در مقابل خواسته ای او نمیتوانند خودداری نمايند و از حيطه قدرت او يک چشم بر هم زدن هم نمیتوانند خارج شوند. و او فقط يک فرمان «ايجادشو» میدهد و آن مخلوق، ايجاد میشود. ولی قاهر در مورد ما همان طور است که گفتم. پس اين اسم در مورد ما و خدا مشترک ولی معنی مختلف دارد، و همه نام ها، که در اين جا ذکر نکرديم، هم همين طور است، و به همين مقدار اکتفا میکنيم، و خداوند عزّوجلّ، ياور ما و شما در ارشاد و توفيق ما است.
متن فارسی
حسين بن خالد میگويد: امام رضا عليه السّلام فرمودند:- خداوند به تو دانايی دهد- بدان که خداوند بلند مرتبه و ازلی، و ازلی بودن صفتی است که به آدم عاقل دلالت میکند که چيزی قبل از او نبوده است و در بقای او چيزی با او نيست. با اقرار عموم و معجزه صفت برای ما روشن میشود که چيزی قبل از خدا نبوده است، و چيزی در بقای خدا با او همراه نيست، و گفتار کسانی که گمان میکنند قبل از او و يا همراه او چيزی بوده است، باطل میگردد. زيرا اگر چيزی به همراه او میبود، نمیبايست خداوند خالق او باشد زيرا آن چيز، هميشه از ازل با خدا بوده است پس خدا چگونه میتواند خالق چيزی باشد که هميشه به همراهش بوده است و اگر آن شیء قبل از خدا بوده باشد، آن شیء اول خواهد بود نه اين (خدا)، و سزاوار است که آن اوّل، خالق اين دوم، باشد. سپس خداوند خود را با نام هايی وصف نموده است و آن زمان که خلق را آفريد از آنها خواست و آنها را بر اين عبادت واداشت که خدا را با اين نامها بخوانند، او خود را با اين نامها ناميده است: شنوا، بينا، قادر، قاهر، زنده، پابرجا، آشکار، پنهان، دقيق، آگاه، قدرتمند، عزيز، حکيم، دانا و امثال اين اسامی، و آن زمان که غلوّ کنندگان و تکذيب کنندگان اين اسامی را ديدند و شنيدند که ما درباره خدا میگوئيم: چيزی مثل خدا نيست و هيچ چيز به حالت خدا وجود ندارد، گفتند: شما که میگوئيد هيچ چيز مثل و شبيه خدا نيست، چطور شما، در اسماء حسنی با خدا شريک هستيد؟ و به تمامی آن نامها ناميده میشويد؟
پس اين خود دليلی است بر اين که شما در تمام حالات خدا يا در بعضی از آنها مثل خدا هستيد، زيرا هم شما و هم او نامهای نيکو داريد. به آنها بايد گفت: خداوند تبارک و تعالی، نام هايی از نامهای خود را بر بندگانش نهاده که در معنی با هم متفاوت دارند، همان طور که يک اسم، دو معنی مختلف دارد، دليل بر اين مدّعی، گفتار شايع مردم است و خداوند با همين گفتار آنها را خطاب کرد، به طوری که بفهمند، تا دليلی باشد بر آنها در تضييع آن چه ضايع کرده اند، و مردم به يک ديگر میگويند: سگ، خر، گاو، شکر، تلخ، شير؛ و همه اين نامها بر خلاف معانی آن هاست که در مقابل آن وضع شده اند، زيرا انسان، شير و يا سگ نيست. پس اين مطلب را بفهم و خداوند تو را رحمت کند.
ما خداوند عزّوجلّ را عالم میناميد اما نه علمی که با آن اشياء را به وجود آورده و به کمک آن علم آن چه را به آن برخورد میکند حفظ نمايد، و در خلقت مخلوقاتش فکر کند. چطور ممکن است در حالی که آن چه را که خود نابود ساخته، همه برای او حاضرند و اگر آن علم نباشد، جاهل و ضعيف بماند. برعکس مردم عالم که به خاطر علومی که نداشته اند و سپس بدست آورده اند از دست بدهند و به سوی جهالت بروند. خداوند، عالم ناميده میشود، زيرا نسبت به هيچ چيز جاهل نيست. خالق و مخلوق هر دو عالم ناميده میشوند ولی معنی آن دو با هم فرق دارد. و نيز پروردگار ما، شنوا است ولی نه با عضوی که با آن بشنود و با آن عضو نمیبيند. همان طور که ما با آن عضوی که میشنويم، نمیبينيم؛ ولی خداوند عزّوجلّ فرموده است که هيچ صدايی بر او پوشيده نيست و شنوايی او( خدا) مثل ما نيست. اسم شنوا بر ما و خدا اطلاق میشود ولی در معنی با هم فرق دارد.
و هم چنين (خدا) بيناست نه اين که با عضوی ببيند، همان طور که ما با چشم میبينيم و سود ديگری برای ما ندارد، ولی خداوند، بينا است و به هيچ چيز ديدنی، جهل ندارد. در اسم مشترک هستيم ولی معنای آن با هم فرق دارد. او قائم است اما نه به معنی ايستادن روی پا با زحمت و سختی و خستگی مثل ايستادن ساير اشياء ولی وقتی میفرمايد خدا قائم است معنايش اين است که حافظ اشياء است مثل اينکه گفته میشود:
«فلانی قائم به امر ما است.» خداوند عزّوجلّ حافظ هر کسی است در کارهايی که میکند و قائم در کلام نيز- مردم باقی هست، و قائم نيز به معنی «کفايت» است، همان طور که گفته میشود: امر فلانی را اجرا کن، و قائم در ميان ما به معنی کسی است که روی پا ايستاده است. در اين مورد نيز دو اسم مشترک است و معنی متفاوت دارد.
و اما لطيف به معنی کمی، کوچکی و نازکی نيست، بلکه به معنی «نفوذ در اشياء» و «درک نشدن» میباشد؛ مثل اين جمله: فلان امر از من پنهان شد و فلانی در روش و گفتارش لطيف و ظريف است، به اين معنی که او روش و گفتاری پيچيده دارد و عقل را متعجّب میسازد و از دسترس به دور است و بسيار عميق و ظريف بوده و فکر و انديشه به او نمیرسد. و همچنين خداوند بلندمرتبه، لطيف تر از آن است که با حدّی وصف شود، ولی «لطافت» ما انسانها کوچکی و کمی است، پس در اسم مشترک هستيم ولی معنی متفاوت است.
و امّا خبير، کسی است که چيزی از نظر او پنهان نيست و هيچ چيز از دسترسش دور نمیماند، ولی نه با تجربه و آزمايش به اين صورت که اين آزمايش به او چيزی بياموزد، آن چنان که اگر اين تجربه و آزمايش نبود، هيچ نمیدانست. چون کسی که چنين باشد جاهل است و خداوند از ازل به آنچه میخواسته خلق کند، آگاه بوده است، و در بين مردم، خبير کسی است که جاهل باشد ولی در صدد يادگيری و آگاهی يافتن برآيد. در اين جا نيز اسم ما و خدا مشترک است ولی معنای متفاوت دارند.
و امّا ظاهر، به اين معنی نيست که با سوارشدن بر اشياء و نشستن بر آن ها، از آنها بالا رفته است بلکه ظاهر در مورد خداوند به اين معنی است که بر همه چيز قاهر است و بر همه چيز قدرت دارد. همان طور که میگوييم: بر دشمنان خود پيروز شدم، و خداوند مرا بر دشمنم پيروز گردانيد. در اينجا منظور از ظهور، فتح وغلبه است و ظهور خدا بر اشياء هم همين طور است.
وجه ديگری نيز برای ظهور خداوند هست: او برای هر کس که او را بخواهد ظاهر و هيچ چيز بر خدا پوشيده نيست و خداوند بر هر چيزی که ديده میشود، تدبير دارد، پس چه ظاهری از خداوند ظاهرتر و چه امری برای خدا آشکارتر است؟ تو، به هر کجا روکنی، مصنوعات و مخلوقات او را میبينی، و در وجود خودت، آثاری از او هست که برای تو کافی است، ولی ظاهر در مورد ما مردمان به کسی گفته میشود که وجودش بارز و آشکار بوده، به وسيله حدّ و وصفش معلوم باشد. پس در اسم مشترک هستيم ولی در معنی متفاوت.
و اما باطن، به معنی «درون اشياء بودن» نيست به اين معنی که درون اشياء نفوذ کند. بلکه به اين معنی است که به درون اشياء اطلاع و آگاهی دارد و تدبير آن به دست اوست، همان طور که گفته میشود: «ابطنته» يعنی از آن آگاه شدم و سرّ پنهان او را دانستم. و «باطن» در مورد ما به کسی اطلاق میشود که درون اشياء پنهان شود، پس در اسم مشترک است و معنی آنها متفاوت است.
و اما قاهر به معنی ممارست کردن و رنج کشيدن و نيرنگ زدن و يک ديگر را کنار زدن نيست و همان طور که بعضی مردم، بر بعضی ديگر چيره میشوند، در بين مردم کسی که مقهور است ممکن است بعد قاهر شود و آن که قاهر است ممکن است مقهور گردد، ولی در مورد خداوند به اين معنی است که همه چيزهايی را که خلق کرده، در مقابل ايجاد کننده خود ذليل هستند و در مقابل خواسته ای او نمیتوانند خودداری نمايند و از حيطه قدرت او يک چشم بر هم زدن هم نمیتوانند خارج شوند. و او فقط يک فرمان «ايجادشو» میدهد و آن مخلوق، ايجاد میشود. ولی قاهر در مورد ما همان طور است که گفتم. پس اين اسم در مورد ما و خدا مشترک ولی معنی مختلف دارد، و همه نام ها، که در اين جا ذکر نکرديم، هم همين طور است، و به همين مقدار اکتفا میکنيم، و خداوند عزّوجلّ، ياور ما و شما در ارشاد و توفيق ما است.
متن عربی
حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ الدَّقَّاقُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفُ بِعَلَّانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع أَنَّهُ قَالَ اعْلَمْ عَلَّمَکَ اللَّهُ الْخَیْرَ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدِيمٌ وَ الْقِدَمَ صِفَةٌ دَلَّتِ الْعَاقِلَ عَلَی أَنَّهُ لَا شَیْءَ قَبْلَهُ وَ لَا شَیْءَ مَعَهُ فِی دَیْمُومَتِهِ فَقَدْ بَانَ لَنَا بِإِقْرَارِ الْعَامَّةِ مُعْجِزَةُ الصِّفَةِ أَنَّهُ لَا شَیْءَ قَبْلَ اللَّهِ وَ لَا شَیْءَ مَعَ اللَّهِ فِی بَقَائِهِ وَ بَطَلَ قَوْلُ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ کَانَ قَبْلَهُ أَوْ کَانَ مَعَهُ شَیْءٌ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ لَوْ کَانَ مَعَهُ شَیْءٌ فِی بَقَائِهِ لَمْ یَجُزْ أَنْ یَکُونَ خَالِقاً لَهُ لِأَنَّهُ لَمْ یَزَلْ مَعَهُ فَکَیْفَ یَکُونُ خَالِقاً لِمَنْ لَمْ یَزَلْ مَعَهُ وَ لَوْ کَانَ قَبْلَهُ شَیْءٌ کَانَ الْأَوَّلَ ذَلِکَ الشَّیْءُ لَا هَذَا وَ کَانَ الْأَوَّلُ أَوْلَی بِأَنْ یَکُونَ خَالِقاً لِلْأَوَّلِ ثُمَّ وَصَفَ نَفْسَهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِأَسْمَاءٍ دَعَا الْخَلْقَ إِذْ خَلَقَهُمْ وَ تَعَبَّدَهُمْ وَ ابْتَلَاهُمْ إِلَی أَنْ یَدْعُوهُ بِهَا فَسَمَّی نَفْسَهُ سَمِيعاً بَصِيراً قَادِراً قَاهِراً حَیّاً قَیُّوماً ظَاهِراً بَاطِناً لَطِيفاً خَبِيراً قَوِیّاً عَزِيزاً حَکِيماً عَلِيماً وَ مَا أَشْبَهَ هَذِهِ الْأَسْمَاءَ فَلَمَّا رَأَی ذَلِکَ مِنْ أَسْمَائِهِ الْغَالُونَ الْمُکَذِّبُونَ وَ قَدْ سَمِعُونَا نُحَدِّثُ عَنِ اللَّهِ أَنَّهُ لَا شَیْءَ مِثْلُهُ وَ لَا شَیْءَ مِنَ الْخَلْقِ فِی حَالِهِ قَالُوا أَخْبِرُونَا إِذْ زَعَمْتُمْ أَنَّهُ لَا مِثْلَ لِلَّهِ وَ لَا شِبْهَ لَهُ کَیْفَ شَارَکْتُمُوهُ فِی أَسْمَاءِ الْحُسْنَی فَتَسَمَّیْتُمْ بِجَمِيعِهَا أَ فَإِنَّ فِی ذَلِکَ دَلِيلًا عَلَی أَنَّکُمْ مِثْلُهُ فِی حَالاتِهِ کُلِّهَا أَوْ فِی بَعْضِهَا دُونَ بَعْضٍ إِذْ قَدْ جَمَعَتْکُمُ الْأَسْمَاءُ الطَّیِّبَةُ قِيلَ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَلْزَمَ الْعِبَادَ أَسْمَاءً مِنْ أَسْمَائِهِ عَلَی اخْتِلَافِ الْمَعَانِی وَ ذَلِکَ کَمَا یَجْمَعُ الِاسْمُ الْوَاحِدُ مَعْنَیَیْنِ مُخْتَلِفَیْنِ وَ الدَّلِيلُ عَلَی ذَلِکَ قَوْلُ النَّاسِ الْجَائِزُ عِنْدَهُمُ السَّائِغُ وَ هُوَ الَّذِی خَاطَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْخَلْقَ فَکَلَّمَهُمْ بِمَا یَعْقِلُونَ لِیَکُونَ عَلَیْهِمْ حُجَّةً فِی تَضْیِيعِ مَا ضَیَّعُوا وَ قَدْ یُقَالُ لِلرَّجُلِ کَلْبٌ وَ حِمَارٌ وَ ثَوْرٌ وَ سُکَّرَةٌ وَ عَلْقَمَةٌ وَ أَسَدٌ وَ کُلُّ ذَلِکَ عَلَی خِلَافِهِ لِأَنَّهُ لَمْ تَقَعِ الْأَسْمَاءُ عَلَی مَعَانِيهَا الَّتِی کَانَتْ بُنِیَتْ عَلَیْهَا لِأَنَّ الْإِنْسَانَ لَیْسَ بِأَسَدٍ وَ لَا کَلْبٍ فَافْهَمْ ذَلِکَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ وَ إِنَّمَا یُسَمَّی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْعَالِمِ لِغَیْرِ عِلْمٍ حَادِثٍ عَلِمَ بِهِ الْأَشْیَاءَ وَ اسْتَعَانَ بِهِ عَلَی حِفْظِ مَا یُسْتَقْبَلُ مِنْ أَمْرِهِ وَ الرَّوِیَّةِ فِيمَا یَخْلُقُ مِنْ خَلْقِهِ وَ تَفْنِیَةِ مَا مَضَی مِمَّا أَفْنَی مِنْ خَلْقِهِ مِمَّا لَوْ لَمْ یَحْضُرْهُ ذَلِکَ الْعِلْمُ وَ یَغِيبُهُ کَانَ جَاهِلًا ضَعِيفاً کَمَا أَنَّا رَأَیْنَا عُلَمَاءَ الْخَلْقِ إِنَّمَا سُمُّوا بِالْعِلْمِ لِعِلْمٍ حَادِثٍ إِذْ کَانُوا قَبْلَهُ جَهَلَةً وَ رُبَّمَا فَارَقَهُمُ الْعِلْمُ بِالْأَشْیَاءِ فَصَارُوا إِلَی الْجَهْلِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ اللَّهُ عَالِماً لِأَنَّهُ لَا یَجْهَلُ شَیْئاً فَقَدْ جَمَعَ الْخَالِقَ وَ الْمَخْلُوقَ اسْمُ الْعِلْمِ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی عَلَی مَا رَأَیْتَ وَ سُمِّیَ رَبُّنَا سَمِيعاً لَا جُزْءَ فِيهِ یَسْمَعُ بِهِ الصَّوْتَ وَ لَا یُبْصِرُ بِهِ کَمَا أَنَّ جُزْأَنَا الَّذِی نَسْمَعُ بِهِ لَا نَقْوَی عَلَی النَّظَرِ بِهِ وَ لَکِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَخْبَرَ أَنَّهُ لَا تَخْفَی عَلَیْهِ الْأَصْوَاتُ لَیْسَ عَلَی حَدِّ مَا سُمِّينَا نَحْنُ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ بِالسَّمِيعِ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ هَکَذَا الْبَصِيرُ لَا لِجُزْءٍ بِهِ أَبْصَرَ کَمَا أَنَّا نُبْصِرُ بِجُزْءٍ مِنَّا لَا یُنْتَفَعُ بِهِ فِی غَیْرِهِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ لَا یَجْهَلُ شَخْصاً مَنْظُوراً إِلَیْهِ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ هُوَ قَائِمٌ لَیْسَ عَلَی مَعْنَی انْتِصَابٍ وَ قِیَامٍ عَلَی سَاقٍ فِی کَبَدٍ کَمَا قَامَتِ الْأَشْیَاءُ وَ لَکِنْ أَخْبَرَ أَنَّهُ قَائِمٌ یُخْبِرُ أَنَّهُ حَافِظٌ کَقَوْلِ الرَّجُلِ الْقَائِمِ بِأَمْرِنَا فُلَانٌ وَ هُوَ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَائِمُ عَلی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ وَ الْقَائِمُ أَیْضاً فِی کَلَامِ النَّاسِ الْبَاقِی وَ الْقَائِمُ أَیْضاً یُخْبِرُ عَنِ الْکِفَایَةِ کَقَوْلِکَ لِلرَّجُلِ قُمْ بِأَمْرِ فُلَانٍ أَیْ اکْفِهِ وَ الْقَائِمُ مِنَّا قَائِمٌ عَلَی سَاقٍ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ لَمْ یَجْمَعْنَا الْمَعْنَی وَ أَمَّا اللَّطِيفُ فَلَیْسَ عَلَی قِلَّةٍ وَ قَضَافَةٍ وَ صِغَرٍ وَ لَکِنْ ذَلِکَ عَلَی النَّفَاذِ فِی الْأَشْیَاءِ وَ الِامْتِنَاعِ مِنْ أَنْ یُدْرَکَ کَقَوْلِکَ لَطُفَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ وَ لَطُفَ فُلَانٌ فِی مَذْهَبِهِ وَ قَوْلِهِ یُخْبِرُکَ أَنَّهُ غَمَضَ فَبَهَرَ الْعَقْلَ وَ فَاتَ الطَّلَبُ وَ عَادَ مُتَعَمِّقاً متطلفا [مُتَلَطِّفاً] لَا یُدْرِکُهُ الْوَهْمُ فَهَکَذَا لَطُفَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَنْ أَنْ یُدْرَکَ بِحَدٍّ أَوْ یُحَدَّ بِوَصْفٍ وَ اللَّطَافَةُ مِنَّا الصِّغَرُ وَ الْقِلَّةُ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ أَمَّا الْخَبِيرُ فَالَّذِی لَا یَعْزُبُ عَنْهُ شَیْءٌ وَ لَا یَفُوتُهُ لَیْسَ لِلتَّجْرِبَةِ وَ الِاعْتِبَارِ بِالْأَشْیَاءِ فَتُفِيدَهُ التَّجْرِبَةُ وَ الِاعْتِبَارُ عِلْماً لَوْلَاهُمَا مَا عَلِمَ لِأَنَّ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ کَانَ جَاهِلًا وَ اللَّهُ تَعَالَی لَمْ یَزَلْ خَبِيراً بِمَا یَخْلُقُ وَ الْخَبِيرُ مِنَ النَّاسِ الْمُسْتَخْبِرُ عَنْ جَهْلٍ الْمُتَعَلِّمُ وَ قَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ أَمَّا الظَّاهِرُ فَلَیْسَ مِنْ أَجْلِ أَنَّهُ عَلَا لِلْأَشْیَاءِ بِرُکُوبٍ فَوْقَهَا وَ قُعُودٍ عَلَیْهَا وَ تَسَنُّمٍ لِذُرَاهَا وَ لَکِنْ ذَلِکَ لِقَهْرِهِ وَ لِغَلَبَةِ الْأَشْیَاءِ وَ قُدْرَتِهِ عَلَیْهَا کَقَوْلِ الرَّجُلِ ظَهَرْتُ عَلَی أَعْدَائِی وَ أَظْهَرَنِیَ اللَّهُ عَلَی خَصْمِی یُخْبِرُ عَلَی الْفَلْجِ وَ الْغَلَبَةِ فَکَهَذَا ظُهُورُ اللَّهِ عَلَی الْأَشْیَاءِ وَ وَجْهٌ آخَرُ وَ هُوَ أَنَّهُ وَ هُوَ الظَّاهِرُ لِمَنْ أَرَادَهُ لَا یَخْفَی عَلَیْهِ شَیْءٌ وَ أَنَّهُ مُدَبِّرٌ لِکُلِّ مَا یَرَی فَأَیُّ ظَاهِرٍ أَظْهَرُ وَ أَوْضَحُ أَمْراً مِنَ اللَّهِ تَعَالَی فَإِنَّکَ لَا تَعْدَمُ صَنْعَتَهُ حَیْثُمَا تَوَجَّهْتَ وَ فِيکَ مِنْ آثَارِهِ مَا یُغْنِيکَ وَ الظَّاهِرُ مِنَّا الْبَارِزُ بِنَفْسِهِ وَ الْمَعْلُومُ بِحَدِّهِ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ لَمْ یَجْمَعْنَا الْمَعْنَی وَ أَمَّا الْبَاطِنُ فَلَیْسَ عَلَی مَعْنَی الِاسْتِبْطَانِ لِلْأَشْیَاءِ بِأَنْ یَغُورَ فِيهَا وَ لَکِنْ ذَلِکَ مِنْهُ عَلَی اسْتِبْطَانِهِ لِلْأَشْیَاءِ عِلْماً وَ حِفْظاً وَ تَدْبِيراً کَقَوْلِ الْقَائِلِ أَبْطَنْتُهُ یَعْنِی خَبَّرْتُهُ وَ عَلِمْتُ مَکْتُومَ سِرِّهِ وَ الْبَاطِنُ مِنَّا بِمَعْنَی الْغَائِرِ فِی الشَّیْءِ الْمُسْتَتِرِ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ أَمَّا الْقَاهِرُ فَإِنَّهُ لَیْسَ عَلَی مَعْنَی عِلَاجٍ وَ نَصْبٍ وَ احْتِیَالٍ وَ مُدَارَاةٍ وَ مَکْرٍ کَمَا یَقْهَرُ الْعِبَادُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً فَالْمَقْهُورُ مِنْهُمْ یَعُودُ قَاهِراً وَ الْقَاهِرُ یَعُودُ مَقْهُوراً وَ لَکِنْ ذَلِکَ مِنَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی أَنَّ جَمِيعَ مَا یَخْلُقُ مُلْتَبِسٌ بِهِ الذُّلُّ لِفَاعِلِهِ وَ قِلَّةُ الِامْتِنَاعِ لِمَا أَرَادَ بِهِ لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ طَرْفَةَ عَیْنٍ غَیْرَ أَنَّهُ یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* وَ الْقَاهِرُ مِنَّا عَلَی مَا ذَکَرْتُ وَ وَصَفْتُ فَقَدْ جَمَعَنَا الِاسْمُ وَ اخْتَلَفَ الْمَعْنَی وَ هَکَذَا جَمِيعُ الْأَسْمَاءِ وَ إِنْ کُنَّا لَمْ نُسَمِّهَا کُلَّهَا فَقَدْ یُکْتَفَی الِاعْتِبَارُ بِمَا أَلْقَیْنَا إِلَیْکَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَوْنُنَا وَ عَوْنُکَ فِی إِرْشَادِنَا وَ تَوْفِيقِنَا
مخاطب
جوان ، کارشناسان و صاحبنظران
قالب
کارگاه آموزشی ، کتاب معارفی