زندگی به سبک خورشید  ( صص 75-73 ) شماره‌ی 3237

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > قبول ولايتعهدی با شروط

خلاصه

اجبار خلیفه در جمع چند نفری ما خیلی دردآور و ترسناک بود اما امام علیه السلام خردمندانه با آرامش کامل و شجاعت تمام، با صدایی رسا فرمود: خداوند مرا از اینکه خود را به هلاکت اندازم نهی فرموده اگر امر بدین گونه است هر کار که به نظرت رسیده انجام ده و من ولایتعهدی را می پذیرم به شرط آنکه در عزل و نصب هیچ کس دخالت نکنم و شیوه های پیشین را تغییر ندهم و از دور مشاور و راهنما باشم.خلیفه به ناچار با پذیرش مشروط ولا يتعهدى موافقت کرد. او حضرت را برگزید و دستور داد جشنی بگیرند.

متن

ولیعهدی

خلیفه از امام می خواست که خلافت را بپذیرد به خوبی روشن بود که او در دادن این پیشنهاد جدی نیست امام نیز نمی پذیرفت. چندین بار پافشاری کرد و امام نپذیرفت. یک روز وقتی از جلسه بیرون آمدیم، فضل بن سهل وزیر ایرانی و سیاست مدار خلیفه که به شدت از اصرار مأمون خشمگین بود، فریاد زد: «تاکنون خلافت را ضایع تر از این ندیده بودم ....» در آخرین جلسه خلیفه خیلی بلند و مقتدرانه گفت: ای ابوالحسن! من خودم را از خلافت عزل میکنم و این ردای خلافت را به شما میبخشم و با شما در مقام

خلیفه بیعت میکنم .....

امام چنان پاسخی داد که دیگر خلیفه پیشنهاد خلافت را بر زبان نیاورد. ایشان وقتی رفتار فریب کارانه مأمون را دید، فرمود: 

اگر این خلافت از آن تو است پس خدا به تو داده و جایز نیست لباسی که خداوند به قامت تو پوشانیده است از تن بیرون کنی و به دیگری بپوشانی و واگذاری و اگر این مقام از آن تو نیست، پس حق واگذاری چیزی را که از آن تو نیست نداری

پس از این جلسه، خلیفه دیگر پیشنهاد خلافت را مطرح نکرد. چند روزی به همین منوال گذاشت تا اینکه مأمون گزینه دومی را پیش روی امام نهاد او اصرار داشت که امام ولایتعهدی را بپذیرد باز هم امام قبول نکرد. حضرت دلایل خود را بیان کرد و در پایان رو به مأمون گفت:

من در حیات تو مسموم از دنیا میروم و مظلومانه به شهادت می رسم؛ در حالی که فرشتگان آسمان و زمین بر من میگریند و در سرزمین غربت، در کنار هارون الرشید دفن می شوم.

سکوتی بر جلسه حاکم شد. خلیفه این سخنان را بهانه دانست. امام گفت: «اگر بخواهم قاتلم را نیز میتوانم معرفی کنم ...... ناگهان لحن خلیفه تغییر کرد و با فریاد و بی احترامی به حضرت گفت: «اگر نپذیری تو را خواهم کشت یا ولایتعهدی یا مرگ!!

اجبار خلیفه در جمع چند نفری ما خیلی دردآور و ترسناک بود؛ اما امام خردمندانه با آرامش کامل و شجاعت تمام، با صدایی رسا فرمود: 

خداوند مرا از اینکه خود را به هلاکت اندازم نهی فرموده اگر امر بدین گونه است هر کار که به نظرت رسیده انجام ده و من ولایتعهدی را می پذیرم به شرط آنکه در عزل و نصب هیچ کس دخالت نکنم و شیوه های پیشین را تغییر ندهم و از دور مشاور و راهنما باشم.(عیون اخبارالرضا، ج2  ص ۱۵۱، ح ۳)

خلیفه به ناچار با پذیرش مشروط ولا يتعهدى موافقت کرد. او حضرت را برگزید و دستور داد جشنی بگیرند.

 

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی