نقش امام رضا(ع) در حدیث شیعه  ( 107-110 ) شماره‌ی 3267

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > تعامل امام رضا (عليه السلام) با مامون > جواب امام رضا (عليه السلام) به درخواست مامون برای قبولی خلافت

خلاصه

مأمون به امام الله پیشنهاد اقامه نماز داد و قصد داشت که ایشان حکومت را به رسمیت بشناسد، اما حضرت علیه السلام خلاف نظر مأمون پای برهنه و تکبیرگویان طوری بیرون آمد که یادآور سیره پیامبر صلوات الله علیه و حضرت امیر الله علیه السلام باشد.

متن

در علت پذیرش ولایت عهدی امام رضا نیز احادیث فراوانی وجود دارد و نشان دهنده آن است که امام از بیم جان ولایت عهدی را گردن نهاد؛ از جمله امام می فرماید بار خدایا، تو مرا از اینکه با دست خویش، خود به هلاکت اندازم نهی فرموده ای او مرا مجبور کرده است که اگر ولایت عهدی را نپذیرم در معرض کشته شدن قرار دارم. (سهراب علوی، امام رضاء ال در رزم گاه ادیان، ص ۸۶)اما نباید اکراه و اجبار را تنها دلیل پذیرش ولایت عهدی امام الا دانست زیرا میتوان گفت حضرت مصلحت دین و مؤمنان را در این کار میدید؛ چنانچه یکی از نویسندگان در نقد روایات فراوانی که پذیرش ولایت عهدی را دلیل هراس از کشته شدن میداند میگوید: این احادیث را امام در پاسخ کسانی فرموده که با اشاره به زهد و انزواطلبی ایشان متعجبانه بر این کار اشکال کرده اند و معلوم است امام به آنها به فراخور حال پاسخ گفته اند.

برای مثال آورده اند که ریان بن صلت در مقام پرسش به امام ها عرض کرد: شما با کمال زهد و پارسایی که اظهار میدارید ولایت عهدی مأمون را پذیرفته اید؟ حضرت در پاسخ فرمود: خدا خود می داند که من تا چه حد این کار را نمی پسندیدم ولی وقتی امر دایر شد، میان قبول این امر و کشته شدن آن را بر قتل نفس برگزیدما. (عيون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۳۱۲)

بنابراین، امام در صورت امتناع از پذیرش ولایت عهدی جان خود و حتی شیعیانش را در معرض خطر قرار میداد؛ اما این تنها دلیل پذیرش ولایت عهدی نبود بلکه امام الله رسالتی والاتر به عهده داشت زیرا امت اسلامی به وجود و آگاهی ایشان نیاز داشت تا مردم را در حل مشکلات و شبهات فراوان راهنما باشد و همان طور که گفته شد، موج فکری و فرهنگی عظیمی در این دوران به وجود آمده بود که پیامدهایی چون کفر و الحاد در قالب بحثهای فلسفی و تردید و شک به اصول خداشناسی را به دنبال داشت. امام بنا به رسالتی که بر عهده داشت با وجود اینکه می دانست در زمان حیات مأمون از دنیا خواهد رفت و مظلوم کشته خواهد شد، این سمت را پذیرفت ؛ به طوری که در حدیثی رسالت خویش را در پذیرش ولایت عهدی احیای سنت نبوی ذکر کرد.

امام در این باره میفرماید خداوندا حکومتی نیست جز حکومت تو و من ولایتی ندارم جز آنچه از تو به من عطا شود. مرا در اقامه دین و احیای سنت پیامبر محمد الله موفق فرما، زیرا تویی مولی و یاور من و چه خوب مولی و یاوری هستی(همان، ج ۲، ص ۳۰۹)

امام رضا در حدیث دیگر هنگامی که اجبار را دلیل پذیرش ولایت عهدی می داند خود را با حضرت یوسف مقایسه می کند که با وجود مشرک بودن پادشاه مصر مسئولیت غله را قبول کرد. (سهراب علوی، همان، ص ۸۸) یکی از نویسندگان رمز مقایسه را در این میداند که حضرت یوسف مردم را از قحطی نجات داد و امام آنان را از تشتت آرا و ناآگاهی در دین نویسنده دیگری دلیل خود را این چنین بیان میکند که مردم اهل بيت الله را در صحنه سیاست حاضر بیابند و آنها را به دست فراموشی نسپارند و نیز گمان نکنند آنان علمایی هستند که در عمل به کار ملت نمی آیند.(رک جعفر مرتضی عاملی زندگی سیاسی هشتمین امام عالی ، ص ۱۴۳.)

بنابراین با تحلیل این احادیث سیاسی میتوان علت پذیرش ولایت عهدی را از جانب امام اله دانست و احادیث امام راهگشای مناسبی در این زمینه هستند. (مهدی پیشوایی سیره پیشوایان، صص ۴۹۳ تا ۴۹۸ و جعفر مرتضی حسینی، همان، صص) برخی دیگر از احادیث سیاسی حکایت از موضع گیری ها و تدابیر امام ا در برابر مأمون دارد؛ از جمله میتوان به روایات ذیل اشاره کرد:

امام در حدیث سلسلة الذهب، شرط توحید را امامت خواند و ولایت را از ناحیه خداوند دانست نه از ناحیه خلفا (علی بن عیسی اربلی، همان، ص ۹۸) امام برای ثابت کردن اینکه ولایت عهدی تشریفاتی است شرایطی از جمله دخالت نکردن در عزل و نصب امرا و فرماندهان، عدم قضاوت نکردن و فتوا ندادن امر و نهی نکردن و تغییر ندادن در آنچه جریان دارد، معین کرد.(کلینی، ج ۱، ص ۴۸۱، فضل بن حسن طبرسی، همان، ص ۷۵؛ علم الهدى، معادن الحكمة، ج) در نماز عید فطر، مأمون به امام الله پیشنهاد اقامه نماز داد و قصد داشت که ایشان حکومت را به رسمیت بشناسد، اما حضرت البر خلاف نظر مأمون پای برهنه و تکبیرگویان طوری بیرون آمد که یادآور سیره پیامبر و حضرت امیر الله باشد. مردم همه به انتظار قدوم مبارک امام نشسته بودند و همه جا مملو از جمعیت بود. با دیدن آن حضرت ا گریه و ناله از شهر مرو برخاست حتی افسران نیز از چهارپایان به زیر آمدند و همگی با ایشان ندای تکبیر سردادند. چون به مأمون خبر رسید که اگر امام ال به مصلا برسد، حکومت از دستش رها می شود، دستور داد امام ها را برگردانند و بازگشت ایشان سبب رسوایی بزرگی برای وی گردید. (کلینی، ج ۱، ص ۴۸۱)

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی