مأمون را بهتر بشناسیم
برخی از نویسندگان با اعتماد به برخی شواهد مأمون را فردی شیعه عنوان مینمایند برخی از این شواهد. این گونه است
1- مأمون علی بن ابی طالب علیه السلام را برتر از دیگران می داند.
۲ - مأمون ولایت عهدی خویش را به علی بن موسی علیه السلام واگذار می نماید.
3- مأمون دختر خود ام حبیب را به عقد امام رضا در می آورد.
4- دختر دیگر خود ام الفضل را به عقد جواد الائمه در می آورد.
5- مأمون ازدواج موقت را صحیح می داند.
٦- نیز معتقد به مخلوق بودن قرآن است که اعتقاد صحیح شیعه می باشد.(1) اعيان الشيعه، ج ۲، ص ۱۵ و ۱۶. ) و ...
آیا این نوع موارد دلیل بر شیعه بودن فردی مانند مأمون میباشد؟ اگر کسی از اهداف پنهان مأمون از این اقدام ها بی خبر باشد، ممکن است باورش آید که این موارد گواه بر شیعه بودن وی میباشد. لیکن هنگامی که اهداف پنهان مأمون از این ترفندها آشکار شود از نیات پلید وی آگاهی فراهم شود آنگاه نه تنها در شیعه نبودن وی تردیدی باقی نمی ماند بلکه اصولاً ایمان وی مورد تردید قرار می گیرد؛ تا چه رسد به شیعه بودنش!
اگر در مورد هشام بن ابراهیم تردید روا باشد که در روایت از ایشان با عنوان زندیق یاد شده است در مؤمن نبودن فردی همانند مأمون نه تنها تردید بلکه باور حاصل میشود که وی مؤمن نبوده است. زیرا این مقدار کینه توزی با اهل بیت چگونه با ایمان فرد سازگار است؟! بغض و کینه عترت در سینه مأمون نسبت به اهل بیت به از بغض و کینه معاویه نسبت به علی و اولاد علی کمتر نیست. گرچه روشها به صورت کاملاً متفاوت چرخش می نماید. اگر سیاستهای معاویه در قبال علی بن ابی طالب زبانزد است و از معاویه فردی جهانی در جهان سیاست ساخته است، روش و سیاستهای مأمون نیز کمتر از آن نیست بلکه برخی روشهای مأمون از معاویه نیز شگفت انگیز تر است. از این رو مأمون یک سیاست مدار بسیار زیرکی است که نظیر و نمونه کمتری میتوان برای وی یافت.
هدف اصلی مأمون در برخورد با شاخص های عترت مانند امام رضا و تشکل اجتماعی همراه وی کنترل این توانمندی است که از سوی ایشان خطر جدی بر تاج و تخت مأمون عباسی متوجه است. بر این اساس مأمون با مشاهده قیامهای مهمی که از سوی تشکل همسوی اهل بیت ساماندهی شده اند در این باره چاره اندیشی می نماید. وی می داند خاستگاه فکری و حمایتی این خطرها علی بن موسی می باشد.
انتخاب گزینه مأمون نه همانند جنگ و ستیزهای معاویه در صفین یا فرزندش یزید در میدان کربلا میباشد و نه مشابه زندان و تبعیدهای رسمی پدرش هارون؛ بلکه یک گزینه جدید و نو است و آن احضار علی بن موسی که در رأس هرم این تشکل قرار دارد به دربار و پیشنهاد خلافت و در صورت رد کردن پیشنهاد نمودن ولایت عهدی به ایشان میباشد گزینه مأمون همان خشونت یزید و هارون است ولی خشونتی پنهان با پوشش خلافت و ولایت عهدی. این گزینه تا آن زمان سابقه نداشت و بعد از زمان مأمون در عهد طولانی عباسیان نیز لاحقه ندارد گزینه مأمون به خیال خامش درباری کردن عترت است وی میخواهد عترت را به دربار فرا خواند و به موقعیت اجتماعی عترت آسیب برساند. بدین خاطر برای اجرای این گزینه مأمون دستور به احضار على بن موسى صادر می کند و علی بن موسی را از مدينة الرسول که وطنش می باشد به سوی مرو پایتخت کنونی خودش فرامی خواند. این اقدام مأمون از برجسته ترین تصمیم های وی به شمار می رود.