امام رضا(ع) الگوی زندگی  ( صص 263-261 ) شماره‌ی 3308

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > ولايتعهدی > پيشنهاد مامون به قبول وزارت توسط امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

مأمون به همراه فضل به حضور امام علیه السلام رسیده موضوع را مطرح میکند.اینک برای این که احسان خویش را تکمیل نموده باشد، خلافت و حکومت داری را که برای هر لحظه آن جگر مأمون لک می زند، پیش کش امام رضا علیه السلام می نماید وی اظهار می دارد یا بن رسول اللهﷺ من فضیلت و دانش و زهد و تقوی و عبودیت تو را شناختم به خاطر این فضایل تو را شایسته تر از خود برای خلافت میدانم امام علیه السلام در پاسخ وی فرمود: من به بندگی خدا افتخار میکنم با زهد از دنیا امید نجات و امید رسیدن به سعادت و مراتب برتر را دارم انگاه مأمون ادامه می دهد به خاطر این فضایل من خود را از خلافت عزل و خلافت را به تو واگذار نموده و با تو بیعت میکنم .وی امیدوار بود که علی بن موسی علیه السلام با این پیشنهاد موافقت کند. آنگاه مأمون اهداف خویش را برای تخریب حضرت علیه السلام پیاده کند.

متن

واگذاری خلافت

با استقرار امام رضا در کنار مأمون اینک فرصت برای اجرای توطئه های بعدی مأمون فراهم شده است. مأمون بعد از گذشت چند روزی از حضور امام و دریافت نمودن گزارش سفر، اقدام لازم را در جهت اجرای بزرگ ترین ترفند آغاز مینماید. مأمون نخست با مشاوران خویش مانند فضل در مورد موضوع مهم یعنی واگذاری خلافت به امام رضا مشورت مینماید. مشاوران با این رأی موافق نیستند، ولی چون میبینند مأمون بر این موضوع مصمم است مخالفت نمی کنند. (1) علل الشرایع، ج ۱، ص ۲۷۷، عیون ج ۲، ص ۱۵۱ امالی صدوق، ص ۶۸ حدیث ، مجلس ۱۶ ، فصول المهمة ج ۲، ص ۱۰۰۵ ) آنگاه مأمون به همراه فضل به حضور امام رسیده موضوع را مطرح میکند. مأمون خود را عموزاده حضرت عنوان نموده و اظهار میدارد که برای احترام به عترت رسول الله ﷺ حضرت را فراخوانده است اینک برای این که احسان خویش را تکمیل نموده باشد، خلافت و حکومت داری را که برای هر لحظه آن جگر مأمون لک می زند، پیش کش امام رضا می نماید وی اظهار می دارد یا بن رسول اللهﷺ قد عرفت فضلك وعلمت زهدك و ورعك وعبادتك وأراك أحق بالخلافة منى من فضیلت و دانش و زهد و تقوی و عبودیت تو را شناختم به خاطر این فضایل تو را شایسته تر از خود برای خلافت میدانم امام در پاسخ وی فرمود: من به بندگی خدا افتخار میکنم با زهد از دنیا امید نجات و امید رسیدن به سعادت و مراتب برتر را دارم بالعبودية لله عز وجل افتخر .(2) همان) آنگاه مأمون ادامه می دهد به خاطر این فضایل من خود را از خلافت عزل و خلافت را به تو واگذار نموده و با تو بیعت میکنم آنی قد رأيت أن أعزل نفسي عن الخلافة وأجعلها لك وأبايعك . . (3) همان )

مأمون با همه ذکاوتی که دارد از پی آمدهای این پیشنهاد بی خبر است. وی نمیداند در مورد این پیشنهاد چه جوابی خواهد شنید. وی امیدوار بود که علی بن موسی با این پیشنهاد موافقت کند. آنگاه مأمون اهداف خویش را برای تخریب حضرت پیاده کند. مأمون در این پیشنهاد صادقانه نیست زیرا وی برای هر لحظه خلافت و حکومت داری خود را به آب و آتش میزند. ده ها جنایت مرتکب میشود و حتی برادر کشی میکند چگونه می تواند در واگذاری خلافت صداقت داشته باشد؟! لیکن انتظار پاسخ این گونه هم ندارد. وی نمیداند که فرزند فاطمه پاسخی خواهد داد که رنگ رخسار مأمون دگرگون خواهد شد

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

سخنرانی ، کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی