در این بین نقش امام رضا آمیزه ای از سه حالت فوق است. او هفده سال از عمرش را در مدینه می گذراند؛ در حالی که قریب دو قرن از عمر اسلام گذشته است و در این دو سده خلفای اموی و عباسی از تختگاههای مدینه و سپس دمشق و بغداد بر پشت توسن خلافت نبوی هر چه خواسته کرده اند و صرف حضور امام در مدینه بسان شاخص و قطب نمایی فرضاً خاموش جهت صحیح را برای اهل راه نشان میدهد. حضور امام برای کسانی که میخواهند بدانند که به راستی شیوه حکومت رسول اکرم و امير المؤمنین چگونه بوده و چه تفاوتی با حکومت و سلطنت ده ها امیر و حاکم در سرزمین گسترده اسلام داشته است بهترین اثر فرهنگی را داراست همین امر البته برای دستگاه خلافت عباسی سخت و دور از تحمل است گویی دستگاه خلافت و خاندان عباسی بی میل نیستند که او دارای ارتباط مستقیم و آشکار با مردم نباشد؛ یعنی امری که از زمان پدر ایشان امام موسی کاظم السلام با حبس و تعذیب طولانی آغاز شده و پس از ایشان نیز تا خود حضرت حجت ادامه خواهد یافت شامل حال امام رضا السلام هم بشود و ایشان نیز از این برنامه طراحی شده مستثنا نباشد اما به هر حال سه سال پایانی حیات حضرت با دولت و دستگاه حاکم وقت پیوند میخورد و این امر مجالی تازه و گسترده برای ایفای نقش علمی و فرهنگی میگشاید. در تاریخ امامت پدیده نوینی سر بر میکند که میتوان و باید نمودهای آن را در «فقه تمدنی رضوی پی جو شد و برای آن کتابی جداگانه نگاشت و به پژوهشی مستقل و مشترک دست زد. حضرت رضا علام موقع حساس و موضع سرنوشت ساز حبل امامت الهی است. به عبارت دیگر، عقیده به امامت اهل بیت با اتصال به امامت اوست که کامل میشود و انحرافات فکری و عقیدتی گروهی از پیروان ائمه تا ائمه پیش از امام رضاست و کسی که قائل به امام رضا ام باشد، عقیده وی تا حضرت ولی عصر اتصال می یابد. در تاریخ از شیعه زیدیه که تا امامت امام سجاد السلام و فرزند ایشان زیدبن علی را پذیرفته اند و از شیعه شش یا هفت امامی سخن رفته است اما شیعه نه امامی و ده امامی عملاً وجود ندارد و شیعه هشت امامی امروز معادل شیعه دوازده امامی است.
گفتنی است که بعد از درگذشت حضرت رضا سلام اگر چه باز شیعه به فرقه هایی چند تقسیم گردید و به خصوص بعد از رحلت امام حسن عسگری سلام (۲۶۰-۲۳۲) چهارده و با محاسبه ای دیگر بیست فرقه از میان ایشان بیرون آمد اما هیچ یک از این فرقه ها اهمیتی نیافتند و پیروان عمده ای به آنان نگرویدند. از همین رو همگی از میان رفتند و تمام شهرت و اعتبار از آن شیعیانی شد که بعد از امام هشتم فرزندش ابو جعفر محمد بن علی الجواد السلام (۲۲۰-۱۹۵) را امام نهم و بعد از امام نهم فرزندش حضرت امام ابوالحسن علی بن محمد الهادی (۲۵۴-۲۱۴) را امام یازدهم شناختند(1).(اقبال آشتیانی خاندان نوبختی ص ۵۳ برای شمار بیست فرقه مورد اشاره در متن همراه با شرحی درباره هر یک نک به در منبع پیشین، صص ۱۶۵ ۱۶۱، ۲۶۳ و ۲۶۵ بعد از وفات امام حسن عسکری و آغاز غیبت صغری نیز اختلافاتی میان امامیه پدید آمد ان ک به مشکور تاریخ شیعه و فرقه های اسلام تا قرن چهارم، صص ۱۳۱-۱۳۰). این موضوع امری تقریباً طبیعی و از عوارض محرومیت غیبت» بود و گسترشی نیز نیافت.)