توطئه فضل
مأمون تاکنون هر ترفندی به کار برد تا موقعیت اجتماعی علی بن موسی را کاهش دهد نتوانست بلکه اقدام های وی باعث شکوفا شدن موقعیت اجتماعی و باعث مطرح شدن بیشتر فضایل حضرت شد. آن خطری که از این موقعیت حکومت مأمون را تهدید می کرد کاسته نشد؛ بلکه خطر فزونی نیز یافت آیا مأمون در اندیشه چاره دیگری نیست؟ چگونه میخواهد با این خطر روز افزون مقابله نماید؟ پیش از پرداختن به پاسخ این سؤالها به خطر دیگر یعنی توطئه فضل بن سهل می پردازیم.
فضل بن سهل فرد سیاس و دورویی است که درصدد است با فرصت سازی خود را جایگزین مأمون کند فضل سیاست های خود را به طور شامل با سالوس و زیرکی بر مأمون تحمیل می کند و اعتماد مأمون را به طور کامل به دست می آورد. وی با از بین بردن حریفها و چالشگران و سران حکومتی چون ،امین هر ثمه، طاهر و علی بن عیسی زمینه را برای هدف خویش هموار نموده و با نصب برادرش حسن به حاکمیت بغداد زمینه را هم در دربار و هم در عراق فراهم آورده است وی منتظر یک فرصت است تا کار مأمون را ساخته و خود به اقتدار کامل سیاسی برسد آیا چنین فرصتی برای فضل پیش خواهد آمد و یا در آخرین فرصت قربانی سیاست های پنهان خویش خواهد شد؟
فضل سالهای متمادی در کنار مأمون آن گونه تصمیمات خود را پنهان ساخته است که مأمون کوچک ترین سوءظنی به وی حاصل نکرده است. لیکن مثل این است که صبر فضل پایان یافته است. میخواهد نقشه های پنهان خود را رو کرده و کار را نهایی نماید.
چون توطئه بسیار مهم است و فضل نیاز به پشتیبانی اجتماعی دارد، برای رسیدن به این هدف هشام بن ابراهیم زندیق و جاسوس را هم رأی خویش ساخته است. فضل از سیاست های پنهان مأمون در رابطه با علی بن موسی به خوبی با خبر است و می داند که مأمون دشمن خونی علی بن موسی میباشد نیز به موقعیت اجتماعی حضرت به خوبی اشراف دارد. وی برای این که از یک حمایت بزرگ اجتماعی در اجرای توطئه خود برخوردار باشد، به همراه هشام بن ابراهیم به حضور علی بن موسی له رسیده و توطئه خود را در مورد مأمون مطرح می سازد فضل میخواهد حمایت علی بن موسی را به دست آورد!
فضل آغاز سخن می کند و به حضرت عرض می کند که پنهانی به خدمت رسیدن ما بدین خاطر است که مطلب مهمی را با شما در میان گذاریم. من میدانم خلافت و حاکمیت حق شماست. آنچه بر زبان جاری میشود همان است که در دل داریم. من متعهد می شوم که با کشتن مأمون خلافت را به شما بازگردانم و تمام همسران من مطلقه و کنیزان من آزاد و سی نوبت حج با پای پیاده بر عهده من اگر این کار را انجام ندهم امام که از توطئه باخبر شده بود، نه تنها با آنها همراهی نکرد بلکه آنان را لعن و نفرین نموده و از نزد خود بیرون کرد. این افراد پست هنگامی که با این برخورد امام مواجه شدند که انتظار آن را نداشتند بعد از بیرون شدن از نزد امام پیش از این که خبر را دیگران به مأمون برسانند خودشان به حضور مأمون رفتند و به وی گفتند ما برای آزمون علی بن موسی الله این اقدام را انجام دادیم تا از باطن و نیت وی نسبت به شما با خبر شویم ایشان نیز این گونه برخورد کردند.
هنگامی که آنان از نزد مأمون رفتند مأمون به حضور امام رسید و با امام گفتگو کرد و باور کرد که امام در گفتارش صادقانه است. اکنون مأمون شصتش خبردار شده و از نزدیکترین فرد خود یعنی فضل احساس خطر میکند به امام هم سفارش می کند که از اینان بر جان خود بر حذر باشد، وأمره أن يحفظ نفسه منهما. (1) ۱ عیون، ج ۲، ص ۱۷۸ ) مثل این که مأمون اکنون از خطری که سالهای متمادی در بیخ گوشش بوده و از آن بی خبر بوده آگاهی می یابد. مأمون مار خوش خط و خالی را در آستین خود پرورش داده است. اکنون شراره آن افعی آشکار شده است. مأمون در صدد چاره اندیشی بر می آید. لیکن فضل فرد با نفوذی در میان لشکریان و کشوریان است برخورد با وی خیلی آسان نیست.
مأمون با زیرکی کامل از این توطئه عبور می کند. در ظاهر سخن فضل را که ما برای امتحان علی بن موسی الله این اقدام را کردیم می پذیرد و آن را نادیده می انگارد؛ شتر دیدی ندیدی! لیکن تصمیم اصلی مأمون حادثه حمام سرخس است که موجب اصلی آن این اقدام خطرناک فضل میتواند باشد.