مشاور و وزیر اعظم
رئيس حکومت و خلافت هیچ وقت با استبداد رأی خویش نمی تواند بر اریکه قدرت سوار شده و به تنهایی فرمان براند بلکه امر خلافت آنقدر پیچیده و گسترده است که وجوب داشتن وزیر و مشاور عالی در تصمیمات حکومتی و انجام بسیاری از امور زمامداری ولازمه بکارگیری از صاحبنظر و یار و مددکاری امین را ایجاب می نماید چنانچه مأمون نیز از این قاعده متشنی نبود.
شرایط مأمون پس از هلاکت هارون با شرایط معاویه پس از قتل عثمان یکسان بود؛ هر چند در فاصله تاریخی نزدیک به دو قرن اتفاق افتاد معاویه جهت کسب قدرت از وجود سیاستیاز کهنه کار وزیرکی همچون عمر و عاص بهره می برد(1).(ر.ک فروع ولایت، حسن ۲۸۹ تا ۴۹۷)
و مأمون نیز از وجود فردی زیرک و سیاستباز به نام فصل بن سهل بهره مند بود. شباهتهای عمر و عاص در مرکز حکومت معاویه و فضل بن سهل در مرکز حکومت مأمون زیاد است. با مطالعه و مقایسه دو تاریخ بسیاری از این شباهتها آشکار می می شود. جالب آنکه عمرو عاص در قضیه حکمیت نزدیک بود خطبه به نام خود بخواند و معاویه را از امر حکومت خلع کند و فضل نیز پس از اقتدار حکومت قصد داشت مأمون را از قدرت برکنار کند. هر چند پیشگیری های معاویه عمرو عاص را ناکام گذاشت(1)،(ر.ک. فروغ ولایت، ص ۶۷۹ - ۶۸۰) ولی موجب اضمحلال عمر و عاص نگشت بلکه تنها او را از تصمیم خود بازداشت(2).(در طول مدت مذاکرات حكمين مأموران امنیتی معاویه همچنان بر امور عمرو عاص نظارت کامل داشتند، این امر عمرو عاص را از هر نوع تک روی باز می داشت.) ولی فضل بن سهل در این قضیه شکست خورده و مورد غضب مأمون قرار گرفت.
توطئه فضل و طرح کودتا(3)(تحلیلی از زندگانی امام رضا الله ، ص ۱۲۹ ۱۳۰ ، عيون اخبار الرضا، (با ترجمه ) ج ۲، ص ۳۸۲)
فضل بن سهل که حقیقتا با روحیات و اهداف و افکار امام فاصله زیادی داشت احساس می کرد می تواند امام را در بازی سیاسی که خود آن را طراحی کرده بود. وارد کند او به امام پیشنهاد کرد با کودتایی خلافت را از دست مأمون خارج کند و خود نیز سوگند یاد کرد که از تمام اقتدار و نفوذش تا رسیدن به نتیجه مطلوب بهره برده و در خدمت امام باشد.
امام نه تنها پیشنهاد فضل را نپذیرفت بلکه او را سرزنش کرده و توبیخ کرد.
فضل که با پاسخ غیر منتظره ای مواجه شد برای پیشگیری از با خبر شدن مأمون از این ماجرا، به دروغ متوسل شده و اظهار نمود که مقصود آزمایش امام را داشت؛ لیکن امام فرمود: تو دروغ میگویی بلکه این مسئله را با قصد و عزم و تصمیم مطرح نمودی، اما مرا غیر از آنچه اندیشه کرده بودی، یافتی
فضل از برخورد امام متنبه نشده و احساس کرد این مسئله از طریق امام به مأمون گزارش می شود. در صورتی که امام چنین قصدی نداشت. به همین دلیل به زعم خویش پیش دستی کرده و قضیه را وارونه به مأمون گزارش داد و مأمون نیز پذیرفت و برای او آرزوی توفیق نمود(4)(همان) امام از این قضیه با خبر شده و با مأمون مذاکره نمود.
دفع افسد به فاسد
امام در مقایسه بین فاسد و افسد، یعنی مأمون و فضل و آنچه را که بر امور مسلمین بار می شد. صلاح را در آن دید که فضل را از رسیدن به اهداف پلیدش ناکام نماید. از این رو طرح و توطئه فضل را به آگاهی مأمون رساند و به او متذکر شد که تحت نفوذ فضل قرار نگرفته، امور حکومت را خود اداره نماید نیز امام از بروز فتنه ها در ولایات حکومت مأمون به ویژه بغداد به وی خبر داد خبرهایی که از طرف فضل پنهان شده و به مأمون نمی رسید، مأمون که در صداقت امام شک نداشت فهمید آنچه را که آن حضرت می فرماید عین حقیقت است(1).(عيون اخبار الرضا، ج ۲، (با ترجمه)، ص ۳۸۳)
خطر براندازی حکومت در خراسان از طریق فضل با روشنگری امام به مأمون تقریباً از بین رفت ولی خطر مهمتر شورش بنی عباس در بغداد و بیعت آنان با ابراهیم بن مهدی - از نوازندگان معروف بود که امام مصالح مسلمین را در سرکوبی چنین شورشهایی می دانست تا به اصل حفظ وحدت مسلمانان و قدرت و انسجام آنها در برابر دشمنان داخلی و خارجی خدشه وارد نشود. از این رو امام به مأمون توصیه کرد از سرزمین خراسان خارج شده و به بغداد بازگردد(۲).(همان ص ۲۶۵)
اینکه امام صلاح مسلمین را در چه دیده که به مأمون چنین پیشنهادی می نماید بحثی است که باید در آن دقت شود و نیاز به تحلیل واقعی دارد.
شاید بتوان اینگونه تحلیل نمود که سرزمین خراسان و سرزمین ایرانی که تحت پوشش خراسان بزرگ شهرت یافته باید از لوت وجود حکومت عباسی خارج شده تا آنها را از ماندگاری همیشگی در این منطقه باز دارد.
و نیز این سرزمین باید برای قرنهای آینده زمینه ساز حکومتی شود که آرزوی تمام اهل بیت ایل بوده و بر اساس روایات بسیار حکومت آخر الزمان در ایران، حکومت اسلامی است که متصل به حکومت جهانی حضرت مهدی عجل الله تعالی - می شود.
آنجا که امام هفتم امام موسی بن جعفر پدر بزرگوار امام هشتم می فرماید:
مردی از قم قیام کرده و مردم را به سوی خدا دعوت میکند یاران او گردش جمع می شوند که قلبهایشان همچون باره های آهن ستبر است و بادهای تند حوادث آنان را نمی لغزاند، از جنگ خسته نشده و نمی ترسند اعتماد آنان به خداست و سرانجام کار از آن پرهیزگاران است(1).(سفينة البحار، ج ۲، ص ۴۴۲ به نقل از انقلاب اسلامی ایران در آیات و روایات ص ۸۶ عن أبي الحسن الأول: قال: رجل من أهل قم يدعوا الناس إلى الحق يجتمع معه قوم كزير الحديد لا نزلهم الرياح العواصف و لا يملون من الحرب ولا يجينون و على الله يتوكلون والعاقبة للمتقين ]بحار الانوار، ج ۵۷ باب ۳۶ روایت ۳۷ ص ۲۱۶ چاپ بیروت : حضرت معصومه، فاطمه دوم، ص ۲۴۱)
و نیز روایت دیگری از رسول الله له وارد شده که فرمودند: مردمی از مشرق زمین زمینه ساز حکومت مهدی هستند(2).(منتخب الأثر، ص ۱۳۰۴ انقلاب اسلامی ایران در آیات و روايات، ص ٩٠ ( يخرج ناس من المشرق فيوطنون للمهدي یعنی سلطانه))
و نیز روایت دیگری از آن حضرت که فرمود:
.... قومی از طرف مشرق میآیند دارای پرچمهای شرف و عزت این قوم حق خود را از حکومت می خواهند.... تا اینکه با حکومت به مبارزه برخاسته وارد جنگ می شوند و به آنها کمک می گردد..... تا اینکه حکومت را به مردی از اهل بیت من حضرت مهدی ) خواهند داد که او زمین را بر از عدل و داد میکند همانطور که پر از ظلم و ستم نموده اند.....(3).(الملاحم والفتن ص ۵۲، به نقل از انقلاب اسلامی ایران در آیات و روایات ص ۹۱ منتخب الانوار، ص ۱۴۳... يأتي قوم من هاهنا نحو المشرق اصحاب رايات سود سألون الحق فلا يعطونه مرتين أو ثلاثاً فيقاتلون فينصرون فيعطون ما سألوا فلا يقبلونها حتى يدفعرها إلى رجل من أهل بيتي فيملأ الأرض عدلا كما ملئوها ظلماً فمن أدرك ذلكم منكم فليأتهم ولو حبوا على التلج فانه المهدى) : دلائل الامامه، ص ۲۳۳ با کمی تغییر در روایت کشف الغمه، ج ۲، ص ۲۷۲)
روایات دیگری در این باره و حضور ایرانیان در آخر الزمان و در عرصه های عصر ظهور وجود دارد که در کتب مختلف به آن اشاره شده به ویژه مخاطبان عزیز را به مطالعه کتاب «آینده و آینده سازان» تألیف مرحوم حجة الاسلام استاد محمد دشتی - رحمة الله عليه .. ارجاع می دهیم(4).(آینده و آینده سازن، محمد دشتی)