امام رضا(ع) الگوی زندگی  ( صص 89-86 ) شماره‌ی 3387

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره علمی و فرهنگی امام > ارتباط و اهميت دادن به شاعران (رسانه آن عصر) > آثار هديه امام رضا عليه السالم به دعبل

خلاصه

دینارها را رد کرد دعبل از خادم حضرت خواست تا به حضرت عرض کند به جای دینارها یکی از لباس های حضرت را به عنوان تبرک به وی بدهد. امام پیراهنی را که در آن هزار بار قرآن را ختم کرده بود به همراه کیسه دینار به وی عطا نمود و فرمود دینارها را نیز بگیر که روزی به آنها نیازمند خواهی شد.

متن

پیراهن با برکت

دعبل خزاعی شاعر معروف اهل بیت قصیده معروف مدارس آیات را در محضر امام رضا در مرو خواند. امام رضا طبق نقل ابوالفرج هنگام خواندن قصیده به شدت گریه کرد و سه مرتبه بیهوش شد.(1) الأغاني، ج۲۰، ص ۳۱۳ ) امام رضا بعد از ستایش دعبل که شرح آن خواهد آمد کیسه ای که در آن صد دینار رضوی روایت دیگر ششصد دینار وجود داشت به دعبل داد هنگامی که دینارها را به دعبل دادند. دعبل از گرفتن آنها امتناع ورزید. وی گفت من به طمع درهم و دینار شعر نگفتم. دینارها را رد کرد دعبل از خادم حضرت خواست تا به حضرت عرض کند به جای دینارها یکی از لباس های حضرت را به عنوان تبرک به وی بدهد. امام پیراهنی را که در آن هزار بار قرآن را ختم کرده بود به همراه کیسه دینار به وی عطا نمود و فرمود دینارها را نیز بگیر که روزی به آنها نیازمند خواهی شد. دعبل هدایای علی بن موسی را گرفت و راهی وطن خویش عراق و کوفه شد. در بین راه در نزدیکی نیشابور راهزنان قافله ای را که دعبل همراه آنان بود مورد غارت قرار دادند کتفهای آنان را بسته و اموال آنان را به سرقت بردند. دزدها که شیعه نیز بودند در هنگام تقسیم اموال شعر دعبل را زمزمه نمودند. دعبل پرسید این قصیده از کیست؛ گفتند از دعبل خزاعی گفت من همان دعبل هستم. دعبل را به نزد رئیس دزدان که بالای تپه ای در حال نماز بود بردند وی از دعبل خواست تمام قصیده را بخواند وقتی دعبل قصیده را خواند وی و همراهانش را آزاد و اموال مسروقه را به آنان بازگرداندند دعبل به همراه قافله راه خویش را ادامه دادند.

دعبل به قم رسید؛ مردم قم که از قصیده وی با خبر شده بودند از وی خواستند تا قصیده خود را بخواند وی در مسجد جامع قم در حضور انبوه جمعیت قصیده مدارس آیات را قرائت نمود. مردم قم با خبر شدند که امام رضا پیراهنی را به عنوان تبرک به دعبل هدیه داده است. از وی خواستند پیراهن را به آنان به ده هزار درهم بفروشد. دعبل به خاطر تبرکی بودن پیراهن راضی به فروش آن نشد. قمی ها راضی شدند بخشی از پیراهن را به آنان بفروشد. لیکن دعبل از هیچ مقدار آن پیراهن صرف نظر نکرد به راه خود به سمت عراق ادامه داد. بعد از خروج از قم در بین راه مورد هجوم جوانان قمی قرار گرفت که پیراهن تبرکی را به زور از دعبل گرفتند!(1) طبق نقل ابو الفرج دعبل به آنها گفت پیراهن غصبی برای شما فایده ای نمیبخشد. آنگاه آنان سی هزار درهم دادند و با رضایت دعبل قسمتی از پیراهن را گرفتند، الآغاني، ج ۲۰، ص ۳۱۴. )

دعبل برای باز پس گیری پیراهن به نزد ریش سفیدان قم بر می گردد. لیکن قمی ها راضی به پس دادن آن نمیشوند در نهایت دعبل به قسمتی از آن پیراهن راضی شد، به سمت کوفه حرکت کرد. هنگامی که به کوفه رسید تمام خانه و زندگی اش به غارت رفته بود و هیچ چیزی در خانه نداشت. در این هنگام به یاد سخن امام رضا افتاد که فرموده بود این کیسه دینارها را بپذیر دعبل با دینارهای هدیه ای امام رضا دوباره زندگی خویش را سامان بخشید.

دعبل کنیزی داشت که چشمان وی آسیب دیده بود به طوری که چشم راست آن اصلاً دید نداشت و از آن نا امید شده بودند. آنان چشم چپ وی را مداوا مینمودند. هنگامی که قسمتی از پیراهن را به چشمان کنیز کشیدند، هر دو چشم وی بهبود یافت به طوری که هیچ گونه آثار بیماری در آنها مشاهده نمی شد(1) كمال الدين و تمام النعمة، ص ۳۴۹، عيون، ج ۲، ص ۲۹۶ دلائل الامامة، ص ۱۸۰، فصول المهمة، ج ۲، ص ۹۹۶ اعلام الوری ص ۳۳۹ ، كشف الغمة، ج ۳، ص ۶۹ القطرة، ج ۱، ص ۳۸۵، رجال کشی، ص ۴۲۶، الأغاني، ج ۳۰ ،ص ۶۹ )

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب داستان كوتاه ، کتاب داستان بلند و رمان ، کتاب معارفی