تدبیر مأمون در ابتدای خلافت
مأمون بعد از پیروزی بر برادرش امین در سال ۱۹۸ هـ. ق) بر مسند حکومت قرار گرفت. عواقب اختلاف با برادرش آنچنان دست و پاگیر او بود که میاندیشید جهت تثبیت حکومتش باید دست به اقدامات مؤثرتری بزند.
از جمله اقدامات او پس از به قدرت رسیدن عبارتنداز:
۱. تغییر پایتخت
بغداد مرکز حکومت هارون عباسی بود و مأمون که علاقه ویژه ای به پدرش داشت، نمی توانست به راحتی از آن بگذرد اما تدبیرش بر آن شد که تا شرایط بهتری ایجاد نشده در مرو بماند. انتخاب مرو هم به عنوان پایتخت گویا به پیشنهاد آن گروه از فرماندهان و برجستگان دولتش بود که در سخت ترین شرایط یعنی هنگامی که امین او را از ولایتعهدی خلع کرد . در رسیدن به مقام خلافت یاری کردند و برایش پیروزی بدست آوردند(۱).(تحلیلی از زندگانی امام رضا الله ، ص ۱۰۵)
سرکوبی شورشهای مذهبی
بعد از پیروزی بر امین بزرگترین خطری که اقتدار حکومت مأمون را تهدید می کرد شورشهای وسیع مذهبی بود. قیامهایی در عراق و حجاز که طلایه دار آنها علویان بودند. آنها از ضعف بنی عباس که اوج آن در جنگ بین امین و مأمون ایجاد شده استفاده کرده بر برخی از شهرها مسلط شدند.
دامنه آشوبها به گونه ای بود که تقریباً از کوفه تا یمن را در بر می گرفت(۲).(پیشوای هشتم، ص ۲۲)
این خطر در اطراف مرو و در محدوده ایران نیز که مردمش به خاندان امیر المؤمنین على بن ابيطالب الله معتقد بودند - وجود داشت که به زودی دست به اقدامات مشابهی همچون شورشیان دیگر بلاد اسلامی بزنند. مأمون که فردی زیرک و مکار بود، احساس کرد تنها حربه کارآمدی که بتواند وی را در آرام کردن آشوبها و حفظ حکومتش یاری رساند چیزی نیست جز نزدیک شدن به امام هشتم و نهادن وی در پیکره حکومت عباسی(3).(همان)
اهداف مأمون
مأمون به هر طریقی که ممکن بود قصد داشت امام را در امر حکومت دخالت دهد او هدفهایی را دنبال میکرد که مهمترین آنها عبارتنداز:
۱ ایجاد مصونیت برای خویش و نظارت بر فعالیت های امام
۲ کنترل و یا قطع رابطه امام با زندگی اجتماعی و پایگاههای مردمی
بهره برداری از موقعیت و نفوذ معنوی امام جهت فرونشاندن شورشهای علویان و خشم و کینه مردم عليه عباسيان.
مشروعیت دادن به حکومت خود با توجه به قتل خلیفه به ظاهر قانونی - یعنی امین - که به همین جهت بسیاری از مردم تن به بیعت وی نداده بودند(1).(ر.ک مسند امام رضا، ج ۱، ص ۱۷۸ مروری به زندگی پیامبر و .... ص ۱۰۷)
5 تنبیه و بیم دادن عباسیان که پیمان ولایتعهدی مأمون را شکسته و امین را در جنگ با او یاری کردند(2).(تحلیلی از زندگانی امام رضا، ص ۱۱۹) مأمون برای کوبیدن و جریحه دار کردن احساساتشان راهی جز این نداشت که با انتخاب امام این ترس را در میان آنها ایجاد کند که اگر با مأمون هماهنگ نشوند، خلافت از اختیار عباسیان خارج شده به علویان خواهد رسید.
اقدامات مأمون در سال سوم حکومت
مأمون برای عملی کردن طرح خویش افرادی را به سرپرستی و مسئولیت رجاء بن ضحاک از مرو به سوی مدینه اعزام کرد(3).(جلاء العيون، ص ۱۹۳۳ جوامع الحكم، ص ۱۰)
این گروه شبه نظامی که مأمور بودند تا فرمان مأمون را به امام برسانند نیز مأموریت داشتند تا امام را تحت الحفظ به مرکز خلافت ( مرو) عزیمت دهند. آنها پس از ورود به مدینه، به محضر امام رسیدند دعوتنامه مأمون را تقدیم نموده نظر مأمون را به امام ابراز داشتند. با حضور آنها در مدینه همه مردم به موضوع هجرت امام پی بردند. امام در مدینه جایگاه ویژه ای در دل مردم داشت مردم عملاً از امام پیروی می کردند و برای حاکم سر سپرده مأمون در مدینه احترامی قائل نبودند؛ از این رو مردم منتظر پاسخ امام بودند. برخورد مردم درباره طرح ولایتعهدی دو گونه بود، بعضی از یاران نزدیک امام که از محتوای نقشه مأمون با خبر شدند نگران بودند ولی بسیاری از مردم که از عواقب امر بی خبر بودند نسبت به اقدام مأمون خوشبین بودند.
مأمون با این طرح چنان و انمود می کرد که دوستدار علویان و امام است(4).(بحار الانوار، ج ۲۹، ص ۱۸۹) او چنان ماهرانه عمل کرد که گاهی برخی از شیعیان ساده لوح نیز فریب می خوردند(5).(همان) ولی امام با این که ناگزیر به هجرت و مسافرت شده کارهایی کرد که بسیاری از مردم را درباره عمق این نقشه به اندیشه و تعمق و ادار کرد.
مقصود شیطانی مأمون
مأمون بر آن بود که از وجود امام بهره ببرد. او به امام و ولایت او هیچ علاقه و اعتقادی نداشت. کسی که به خاطر دسترسی به خلافت برادر خودش را به قتل می رساند، چگونه حاضر می شود خلافت را به دیگری واگذار کند آن هم به کسی که با پدرش دشمن است. برخورد پدرش هارون با پدر بزرگوارش امام رضا علیه امام موسی بن جعفر ) در بین خلفای بنی عباس در نوع خود بدترین برخورد بوده به گونه ای که امام هفتم مدت زیادی از عمر مبارکش را در زندانهای هارون گذرانده، سرانجام در زندان سندی بن شاهک - لعنة الله علیه - به شهادت رسید. مأمون با آگاهی از همه این امور قصد دلداری امام را نیز نداشت؛ زیرا در این صورت حضرت را در پذیرش سفر آزاد میگذاشت. تحمیل خلافت از سوی مأمون و آن هم علیرغم میل باطنی امام به شکل مزورانه به خاطر مصلحت حکومت وی و تدبیر خاص خودش بود که اهداف ویژه ای را در پی داشت.
هجرت امام رضا به ایران و اقدامات او
از جمله اقداماتی که امام ها درباره هجرت خویش(1)(بنا به روایتی ۲۵ ذیقعده سال ۲۰۰ هـ. ق امام از مدینه به سوی مرو حرکت نمودند، مستدرک سفينة البحار، ج ۸، ص ۵۵۶ به نقل از تقویم شیعه، ص ۲۷۶) به ایران نمودند به شرح زیر است:
۱ عدم رضایت خویش را با اکراه و برخوردهای سرد نشان دادند(۲).(جوامع الحكم، ص ۱۰ کلیات تاریخ ایران، ص ۱۵۲ : جلاء العیون، ص ۹۳۳)
۲ وداع جانسوز همراه با گریه با روضه منوره جدش رسول اکرم : که چندین بار صورت پذیرفت(3)(جوامع الحكم، ص ۱۱ : جلاء العيون، ص ۹۳۳ : حديقة الرضوية، ص ۷۳ .... روایت شده چون امام داخل مسجد النبي شد نزد ضریح مقدس پیامبر به رفته و با جد بزرگوار خویش طوری و د وداع می نمود در حالی که اشک از چشمان مبارکش سرازیر بوده و صدای گریه و زاری آن حضرت بلند می شد. پس از فاصله گرفتن از ضریح چندین بار برگشته و باز با گریه وداع می نمودند.) و نیز وداع با روضه جده اش حضرت زهرا(4).(جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ص ۱۶)
همراه نبردن خانواده اش در این سفر؛ چه اینکه اگر سفر تفریحی به حساب می آمد یا نیل مقام و منصب بود میبایست خانواده را نیز به همراه می برد.
۴. در حال مفارقت و وداع از خانواده و نزدیکان خواست تا برای او گریه و زاری کنند(۵).(مسند امام رضا الله ، ج ۱، ص ۵۲؛ جلاء العیون ص ۱۱۹۳۴ و أمرهم أن يبكوا عليه حتى يسمع ... و قال لهم أنى لا ارجع الیکم، امام در آن هنگام که آماده سفر گردید. خانواده خود را گرد آورده و فرمان داد بر او اشک ریزند تا حدی که صدای ناله آنها را بشنود و.... سپس فرمود: من هرگز به سوی شما باز نمی گردم.)
. به خانواده اش فرمود من هرگز به سوی شما باز نمی گردم(6).(مسند امام رضا الله ، ج ۱، ص ۱۵۲ جلاء العيون، ج ۱۹۳۴. أني لا ارجع الیكم)
۶ سپردن و دایع امامت و تصریح به وصایت فرزندش امام جواد . امام تمامی وکلا و اصحاب نزدیک خود را طلبید و فرزندش جواد الائمه الله را به عنوان جانشین و قائم مقام خویش به آنها معرفی نموده و سفارش فرمود: سخنان او را گوش کنید و امر او را اطاعت نمایید و با او مخالفت نکنید(7).(دلائل الامامة، ص ۱۷۶)
امام رضا سپس دست فرزندش را گرفته و به مسجد پیامبر ه برد و در کنار قبر رسول خدا ودایع امامت را به او سپرد و او را از جریانات آینده مطلع کرد(۸).(جغرافیای تاریخی هجرت امام رضا، ص ۱۶)
آنگاه که برخی از یارانش به امام تهنیت میگفتند آنها را از عاقبت امر آگاه می کرد(9).(جلاء العيون، ص ۰۹۳۴... محول سیستانی میگوید بعد از وداع امام به حضورشان رسیده و سلام نموده و برای این سفر تهنیت و مبارکباد گفتم امام فرمود چه تهنیت میگویی مرا که از جوار جد بزرگوار خود دور می شوم و در غربت شهید خواهم شد و در پهلوی بدترین خلق خدا، هارون الرشيد. مدفون خواهم گردید..... )
خبر دادن از شهادتش به دست مأمون(۱۰)(بحار الانوار، ج ۴۹ ص ۱۱۸۹ به نقل از سیره عملی اهل بیت، ص ۲۴ امام به شیعیان فرمود: به حرفهای مأمون، مغرور نشوید و قریب او را نخورید، سوگند به خدا کسی جز مأمون قاتل من نخواهد بود. اما من ناگزیرم شکیبایی ورزم تا وقت موعود فرا رسد.)
۹ خبر دادن از محل قبر شریفش در طوس(۱)(جلاء العیون ص ۱۹۳۱ از جعفر بن محمد نوفلی روایت است که گفت: در راه خراسان به خدمت امام رسید و امام فرمود: من در این راهی که می روم برگشت نخواهم کرد و در شهر طوس .... دفن خواهم شد.)
۱۰. وداع جانسوز با بیت الله الحرام(2)(بحار الانوار، ج ۴۹، ص ۱۲۰ باب ۱۰ حدیث ۶ جلاء العیون، ص ۹۳۵)
امام رضا با اقدامات مزبور به همه و به ویژه به شیعیان فهماند که سفرش به ایران به خاطر سیر و سیاحت و کسب جاه و مقام نیست بلکه هجرتی است ضروری که هر چند به ظاهر ناخواسته و به اجبار حکومت ظالمانه مأمون عباسی - لعنة الله عليه - بود، ولی تقدیر الهی بر آن بود که امام در سایه تدابیر سیاسی فریبکارانه عباسیان و و بر بر . خلاف میل آنان فرصتی را بدست آورد که نهال تشیع را در ایران بارور نماید. در طول حضور کوتاه و محدود امام در این سرزمین که به شهادت ایشان ختم شد با وجود مراقبتهای زیاد عوامل حکومت عباسی امام با مردم آنگونه که خود میخواست ارتباط برقرار می کرد، با آنها سخن می گفت و به تبلیغ دین و ترویج و نشر احکام اسلامی می پرداخت. خاطرات زیاد حضور امام در بین مردم و خانواده ها مباحث و مناظرات علمی با عالمان آن عصر که از کشورهای مختلف می آمدند و آثار مطلوب آن صفحات زیادی از تاریخ زندگی امام را به خود اختصاص داده است.
نکته شایان توجه آن است که هر چند به ظاهر مأمون با نقشه هایش امام را به ایران آورده است ولی این امام است که با قدوم مبارک و میمونش سرزمین ایران را پر از نور و برکت و رحمت کرد. و بالاتر از همه این تقدیر الهی بود که پاره تن رسول خدا نه به سرزمینی پای بگذارد که بعدها مهد تمدن و فرهنگ و ترویج علوم اسلامی شد. به راستی با حضور آن همام ایران دگرگون شده(3)(در روایت آمده امام به جميع لغات و زبانها آگاهی داشته و در روایتی هم آمده که گاهی اوقات امام به زبان فارسی با بعضی ها صحبت می کرد. از یک عیون اخبار الرضا، ج ۲، باب ۵۴، ص ۵۵۲ - ۵۵۴) و زمینه تحولات گسترده ای با حضور امام ایجاد شده است.
علامه آیت الله جوادی آملی در این باره میفرمایند: نزول اجلال امام رضا به ایران برکات زیادی را نصیب این کشور و خصوصاً بلاد خراسان کرد با ورود امام رضا به ایران علوم دینی به این کشور وارد شد. اگر ایران قبل از ورود آن حضرت و بعد از ورود ایشان را بسنجیم می بینیم که چگونه بود با ورود امام به ایران و مرو و اطراف آن، این سرزمین مهد تعلیم اهل بیت قرار گرفت(1).(خطبه دوم نماز جمعه قم، ۱۸۱٫۱۰٫۲۷ روزنامه جمهوری اسلامی شماره ۶۸۳۱، ص ۱۰)
ایشان در ادامه سخنانش با توجه به بیان حدیث سلسلة الذهب امام در نیشابور، می فرماید: وجود امام رضا ء خود سلسلة الذهب دارد تا خدا و بعد از او نیز سلسلة الذهبی دارد تا..... سلسله جنبان این سلسلة الذهب یعنی امام خمینی (ره) که میراث امام رضا را دارد...(2).(همان) امام خمینی سلسله جنبان سلسلة الذهب علمای بزرگواری است که به برکت وجود امام رضا در این سرزمین زندگی کرده اند(۳).(... نباید یادمان برود که وجود مبارک امام رضاعی بیش از هر چیز به بخش فرهنگی حرمت نهاد و مردم را روشن و بیدار کرد و علما و مراجع بعد از آن حضرت نیز همان راه را دنبال کردند.)