رابطه ی محبت با معرفت
هدف ما در این نشست ها شناخت بیشتر امام رضا (ع) است. شاید کسی بپرسد که هدف از این شناخت چیست؟ ما معتقدیم که امام الگو، اسوه و مدل ما میباشد ما میخواهیم معرفت و شناخت خود را نسبت به امام رضا بیشتر کنیم تا در مسیر ایشان زندگی نماییم و این شناخت را تبدیل به عمل کنیم تا در قرن حاضر بتوانیم با پیام های امام رضا (ع) زندگی کنیم هدف ما از برگزاری این جلسات این است که امامان خود را بهتر بشناسیم و در مورد زندگی آنان مطالعه و تحقیق نماییم و از آن پند و درس بگیریم و آن را سرلوحه ی زندگی خود قرار دهیم.
سؤالی که در این جا مطرح است این که آیا معرفتی که می خواهد راهنمای عمل درآید به محبت گره بخورد بهتر است یا خیر؟ بسیار واضح است که اگر انسان به فردی که میشناسد علاقه مند . هم بشود بهتر از او الگو می گیرد یعنی اگر آن معرفت شناخت و بصیرتی که ما به امام رضا پیدا می نماییم همراه با عشق به ایشان باشد، بهتر از ایشان الگو خواهیم گرفت.
رابطه ی بین معرفت و محبت از نظر مورد و مصداق از نظر منطقی چهار حالت دارد. اگر ما دو دایره را فرض نماییم که یک دایره محبت و دایره ی دیگر معرفت باشد این دو دایره می توانند چهار حالت نسبت به هم داشته باشند:
(۱) اگر این دو دایره بر روی هم قرار بگیرند، به آن حالت «تساوی» یا «تطابق» گفته می شود.
(۲) اگر این دو دایره هیچ ربطی به هم نداشته باشند، «تباین» می گویند.
(۳) اگر یک دایره از دیگری بزرگتر باشد و دایره ی کوچک درون آن جای گیرد به آن عام و خاص مطلق» گفته می شود. دایره ی بزرگ تر را عام و دایره ی کوچک تر را خاص می گویند.
(4) اگر دو دایره متقاطع باشند و همدیگر و را قطع نمایند و فقط در قسمتی بر هم تداخل نمایند رابطه ی عام و خاص من وجه دارند.
از نظر ما بهترین رابطه بین معرفت و محبت این است که با هم تطبیق داشته باشند. یعنی همان گونه که فرد را می شناسیم در همان حد نیز به او عشق بورزیم هر چند که این شکل از رابطه در مقام «ثبوت» شدنی میباشد، اما در مقام اثبات کمتر اتفاق می افتد. گرچه در واقع میتوان انسانهایی را یافت که معرفت و محبت آنها با همدیگر تطابق بسیار پیدا نماید اما این را فقط میشود برای انسانهای بسیار خاص، مانند اولیاء الله فرض و تصور نمود. بحث ما برای عموم می باشد و در بین عموم مردم رابطه بدین شکل کم تر پیدا می شود.
آن چه ما به دنبال آن میباشیم و مطلوب هم هست، رابطه ی عام و خاص من وجه است. یعنی ممکن است که در جایی معرفت باشد اما محبت زیاد نباشد و در جایی دیگر محبت بسیار باشد اما معرفت و شناخت کم باشد ولی در جایی میبینیم که محبت و معرفت همدیگر را پوشش میدهند. اگر ما بتوانیم این منطقه که اشتراک ما بین معرفت و محبت است را وسیع تر نماییم بسیار عالی می باشد. یعنی به سمتی که هر چه معرفتمان بیشتر میشود محبتمان نیز بیش تر گردد و برویم هر چه محبتمان بیشتر میشود متکی و معطوف به معرفت باشد.
سؤالی که در این جا مطرح میشود این است که آیا محبت بدون معرفت نیز وجود دارد؟ در جواب باید گفت آری در عشق های زمینی میبینیم که ناگهان دختر و پسری چنان عاشق هم می شوند و می گویند که اگر به هم نرسند دیگر ادامه ی زندگی برایشان معنایی نخواهد داشت. اما گاهی همین دو عاشق و معشوق را پس از ازدواج هنوز به یک سال نرسیده در دادگاه میبینیم و می گویند که دیگر نمی توانند همدیگر را تحمل کنند
از آنان می پرسند آیا شما نبودید که هر چه به شما می گفتند به درد هم نمی خورید، می گفتید نه ما فقط برای هم ساخته شده ایم؟! بله آنان یک مسأله را لحاظ نکرده بودند و آن معرفت بود. آنان نسبت به هم محبت بدون معرفت داشتند و زمانی که معرفت آمد، محبت رخت بربست. این نوع رابطه ی محبت و معرفت از اقسام روابط متباین است و متأسفانه ما این گونه رابطه ها را زیاد میبینیم.
ما باید از این گونه رابطه ها الهام بگیریم که تنها عشق و محبت به ائمه کافی نیست بلکه باید این اشتیاقها معطوف به معرفت باشد. اگر محبت به ائمه متکی به دانش بصیرت درک و تحلیل نباشد کفایت نمی کند ما افرادی را میبینیم که چنان عشق و علاقه به خدا و ائمه دارند نماز جماعتشان ترک نمیشود هر چهارشنبه باید به جمکران بروند و..... اما بعد از مدتی این افراد را میبینیم که ناگهان تغییر موضع می دهند، به گونه یی لباس می پوشند و حرف می زنند و عمل می کنند که همه را به تعجب وامی دارند که آیا اینها همان افرادی هستند که می گفتند: فقط نماز و مسجد و جمکران برای چه این گونه عمل می کنند؟! اینها محبت در حد عشق اما بدون معرفت است که متأسفانه با مسایل ارتباطات اینترنت ماهواره و داده های دیگر به چنین فاجعه یی تبدیل میشود. متأسفانه ما در کشورمان شاهد این هستیم که هر چند اندک جوانانی تغییر دین و مذهب می دهند و مراجع ما باید اعلام خطر کنند. اگر ایمان و علاقه از روی شناخت باشد، این مشکلات به ندرت رخ میدهند ما نیاز به جلساتی داریم که در آن معرفتمان نسبت به ائمه زیاد گردد. این جا است که چنین جلساتی موضوعیت می یابند.
باید به یاد داشته باشیم که هر چه به این معرفت و داده ها افزوده می شود، باید محبتمان نسبت به معصومین بیشتر شود. نباید حاصل این جلسات این باشد که ما فقط امام رضا (ع) را بشناسیم و دیگر نه به زیارت برویم نه در مجلس سوگواری آن حضرت شرکت کنیم و نه به جشن میلاد آن بزرگوار برویم بلکه مواردی که در این جلسات گفته می شود، خوراک عقلمان میباشد پس دلمان را باید چه کنیم؟ ما باید از عقل به دل برسیم معرفت باید مقدمه یی بر محبت باشد. پس ما در این جلسات میخواهیم ابعاد فکری خود را تقویت کنیم تا از ائمه بهتر الگو بگیریم ولی بخش دیگر رعایت آداب، مناسک عزاداریها و دسته روی ها است که باید به آن ضمیمه کنیم. ما در رابطه ی عام و خاص من وجه هر چه بتوانیم نقطه ی اشتراک بین معرفت و محبت را بیش تر نماییم کامل تر پخته تر و به سبک زندگی شیعی نزدیک تر می شویم.
پرسش در فرض رابطه ی عام و خاص مطلق»، معرفت و محبت در کدام یک از دایره ها جای دارند؟
پاسخ به دو شکل میتوان فرض نمود. ابتدا محبت را می شود عام گرفت. یعنی دایره ی بزرگ را محبت در نظر گرفت و معرفت را دایره ی کوچک (خاص) یا بالعکس بعضی از ایمان گرایان مسیحی فید نیست ها گفتند ایمان بیاور تا بفهمی نه این که بفهم تا ایمان بیاوری آنان محبت را بسیار عام گرفته اند و معبر اصلی برای آنها محبت می باشد. از نگاه اینان وقتی داخل گفتمان ایمانی شدی، خود به خود معرفت به وجود می آید ما در کتاب «عقل در سه دین بزرگ آسمانی زرتشت مسیحیت و اسلام در مورد فید نیست ها به طور مفصل سخن گفته ایم. البته راهی که ما در این دو، سه دهه طی کرده ایم برعکس میباشد ولی به نظر من اول معرفت و بعد محبت. یعنی ما راهی متفاوت از فید ئیستها را انتخاب نموده ایم.
پرسش اگر ما بخواهیم در مورد ائمه و اولیاء الله معرفت پیدا نماییم، آیا باید در مورد کل زندگی آنان معرفت کسب کنیم؟
پاسخ کل مسایل مربوط به ائمه و معرفت ما نسبت به آنان به دو دسته تقسیم میشوند: یک دسته جنبه ی خصوصی دارد و شخصی و فردی اند و ویژگی های خاص آنان را نمیتوانیم در خود پیاده نماییم و محقق کنیم. دسته ی دوم جنبه ی فرافردی دارد که می تواند تبدیل به الگو، اسوه و مدل گردد و چون برخی ویژگی ها عام است، می توانیم از آنها الگو بگیریم و آن ویژگیها را در خود درونی نماییم.
اما دسته ی اول (خاص) خود به دو دسته تقسیم می شود. یک دسته به تعبیری، معارف شناسنامه یی است مانند این که بگوییم امام رضا (ع) فرزند امام موسی کاظم (ع) و نام مادرش «نجمه» و یا «خیزران» و..... می باشد و جد بزرگوارش نیز امام جعفر صادق (ع) است. و امام در سال ۱۴۸ یا ۱۵۲ با ۱۵۳ ق. که در آن اختلاف نظر است به دنیا آمدند و شهادت آن حضرت هم بین سال ۲۰۲ یا ۲۰۳ می باشد. امام رضا (ع) در سال ۲۰۰ یا ۲۰۱ به مرو آمدند و کل زمانی که در مرو بودند به سه سال هم نمیرسد. سن مبارکشان نیز بین ۵۰ الی ۵۵ سال بوده است. اینها جزو اطلاعات شخصی و فردی امام می باشد. این یک نوع شناخت نسبت به امام رضا(ع) است.
اما این بزرگواران ویژگیهای فردی دیگری نیز دارند. مثلاً از نظر شیعه امام رضا (ع) معصوم و دارای علم لدنی است. این ویژگی ها با آن اطلاعات اولیه متفاوت است. این نوع ویژگی ها، معنوی و فرهنگی اند. آیا ما نیز مانند امام رضا میتوانیم معصوم باشیم؟ چون ما نمی توانیم در آن جایگاه قرار گیریم اینها از ویژگی های خاص امام رضا (ع) محسوب میشود و ما هیچ گاه نمی توانیم از آن ویژگی های خاص تبعیت کنیم و الگو بگیریم شاید ما با کار کردن بر روی نفس خود و ریاضت کشیدن بتوانیم در ابعاد معنوی دستاورد چندی داشته باشیم، اما داستان ائمه واقعاً با ما فرق می کند.
می گویند عالمی به نزد امام برای مناظره آمد.. امام از او سؤال کرد که با کدام زبان میخواهید با هم حرف بزنیم زبان مادری تان یا زبان عربی و یا به زبان رسمی شما؟! این از ویژگیهای خاص امام رضا (ع) بوده است. علم لدنی حضرت فرق میکند با این که چه وقت و کجا به دنیا آمده اند. این تفاوت کیفیت دو ویژگی خاص می باشد.
از آنجا که ائمه و پیامبران برای ما مسلمانان الگو و اسوه میباشند مطمئن باشید که نه آن بخش از ویژگیهای خانوادگی آنها برای ما
الگو میباشد و نه آن ویژگیهای منحصر به فرد و امتیازات معنوی شان بلکه آنان دارای جنبه های عامی هستند که آنها را باید برای خود الگو قرار دهیم. آیا کسی که در سال ۲۰۱۲ زندگی می کند، می تواند از امام رضا (ع) الگو بگیرد؟ بله اما نه در ابعاد شخصی و خصوصی آن حضرت اگر سال تولد امام را ندانیم از جهت فرهنگی و تربیتی با مشکلی مواجه نمی شویم. اما اگر در مقابل مخالفان ندانیم که چگونه باید موضع فرهنگی بگیریم به ما آسیب خواهد رسید. ما می خواهیم از زندگی امام رضا (ع) الهام بگیریم و بدانیم که جایگاه مخالفان در موضع گیری فرهنگی چیست؟ ما اگر امام را خوب درک کنیم، این معرفت به ما شناخت عمیق میدهد و در زندگی ما اثر مثبت و سازنده می گذارد.