اگر شخصی را که بدزدی پرداخته است در اول دفعه سرقت بگیرند و عقوبت نمایند دیگر به سرقت عودت نمیگیرد و عقوبت و عذابش آسان تر می شود لكن چون بمهلت وعافيت و عفو و اغماض مرزوق شود جري و جسور گردد و پی در پی به سرقت رود چنانکه او را به بزرگترین دزدیها و سرقتها گرفتار نمایند و به بریدن دست و پا مبتلا شود و عقوبت و نکال عظیم بیند و به آن عذابها و رنج و شکنجها که به واسطه طمع بروی وارد شده نایل شود و امورات تماماً به دست قدرت سید ما و مولای ما خداوند جل و علا اندر است و مرجع و مصیر و گردشگاه ما به حضرت کبریای او است و او ما را کافی است و بهترین و کلاه است ولاحول ولاقوة الا بالله العلى العظيم .
مجلسی می فرماید ابو عید حسن قمی گوید چون این رساله از جانب حضرت امام رضا علی بن موسی الرضا صلوات الله وسلامه عليهما به مأمون رسید قرائت کرد و از مطوباتش بسی شادمان شد و بفرمود تا با زر سرخ و آب طلا بر نگاشتند و به رساله مذهبیه نامدار شد. و در بعضی نسخ نوشته اند موسوم به رساله ذهبية في العلوم الطبيه ناميدند
مجلسي رحمة الله علیه میفرماید شاید مشبه به یعنی شخص سارقی را که امام ابد و تشبیه کرده است دزدی باشد که پادشاهان و حکام عرف او را بگیرند و در بدایت سرقت به میل خودشان رها کنند چنانکه در السنه عمال عرفیه نیز هست که دفعه اول و دوم را عفو مینمایند و اگر متنبه نشد و به دفعه سوم نیز مرتکب شد چنین و چنان خواهد شد و شاید در هیچ موقعی هم بر طبق اجرای حدود شرعیه هم رفتار نشود والاحاکم شرع دست دزد را در اول دفعه سرقتش قطع می نماید يا مراد این است که هر کسی مأخوذ به سرقتی که از نصاب و حد آن کمتر باشد ما خون شود او را تعزیر نمایند خواه ثابت شده باشد یا نشده باشد و اجترار تعدی تا بحدی است که به نصاب برسد این وقت دستش را می برند.
و مقصود از این تشبیه و تمثیل این است که اگر کسی بر حسب عدم ادراك ياقوت مزاج و بنیه چیزهایی بخورد و مرتکب اعمالی که مضر طبیعت است گردید وفي الساعة زياني نديد نشاید مغرور گردد و احکام و دستور اطباء وعلماء را محل اعتناء نخواند چه این افعال و اعمال یکدفعه طغیان کند و بدن و روح حیوانی را که مدتی از ارتکاب آن اندك اندك ضعيف ساخته يكدفعه دچار امراض سخت و عجیب گرداند که طبیعت از ترتیب آن بیچاره ماند و موجب هلاکت شود
چنانکه می بینیم پاره ای اشخاص قوی البنیه در آغاز جوانی و نیروی روح حیوانی و مشتهيات نفسانی به پاره ای ماکولات و مشروبات و منکوحات بیرون از تدبیر میپردازند و گوش به پند ناصحان و اندرز سالخوردگان و آزمودگان نمیدهند تا گاهی که خود سالخورده شدند و قوای ایشان روی به انحطاط و سستی نهاده و نشاط جوانی برفت و بساط کامرانی پستی گرفت و سماط نومیدی پیری گسترده گردید و آن امراض کامنه مخفیه که از صولت جوانی و اغشیه از منه کامیابی در پرده نهفته بود از ضعف قوا و حوادث هوا و رفت پرده ها آشکار و حالت سستی طبیعت با بروز و ظهور آنها موافقت و معاضدت نمود و پيك اجل و سایس مرگ مرکب رحلت را در زین کشید بناگاه حالت رنجوری مختصری پیش آید و طبیب دست نبض رساند و در کمال اطمینان و سهولت نسخه ای در قلم آورد ووعده صحت عاجل دهد و آن شب را بیمار و طبیب به صحت با مداد و صحبت بر وفق مراد امیدوار شوند و چون صبح بردمد رنج افزون گشت و حاجت نارو امریض را مرض پهن و عریض چیره و روزگار بر پرستاران خیره گردد شتابان شوند و پزشک را بر بالین وی حاضر سازند در رنگ و روی و نبض و موی و قاروره و بر از چون بنگرد با امراض عدیده انباز بیند از نهایت استعجاب از بیمار و پرستار از ترتیب مأكول و مشروب و تیمار او بپرسد و گمان برد از مأکول و مشروب پرهیز نکرده یا به دستور نرفته اند همه گویند از هنگام مفارقت شما بدون علت وجهت بمحض اینکه دوای مجاز را بخورد حالات انقلاب و اضطرابی سخت پدید شد و تب و تعب شدت یافت و هیچ نخورد و نیاشامید و نگفت و نشنید و نخفت و نیارمید تا کنون که نبخش به دست طبیبی حاذق مانند شما اندر و اشتهایش کمتر وضعف مزاجش بیشتر است .
طبیب گوید مگر جز دو مثقال خاکشی و دو در هم گل بنفشه و از چند دانه عناب که نوشته ام چیزی دیگر داده اید بیمار و پرستار قسمها یاد کنند که از ترتیب دستور مهجور نبوده اند و بدون هیچ جهت این حالت روی داده است .
طبیب گوید در ادویه که از د که عطار و دوا فروش آورده اید آیا چیزی از سموم غیر معلوم از روی سهو و خطا داخل نشده باشد بقیه دوای روز پیش را که بیمار تاب خوردن نداشت بیاورند و رسیدگی نمایند و سلامت و پاکی و بی عیبی را ثابت یابند و جمله در آن حالی که به يك ناگاه برای مریض روی داده است در عجب شوند و به دوای دیگر و دستور دیگر پردازند و آن امراض کامنه کهنه لحاف که در حاشیه و سجاف و متون و اطراف اعضای اندرون خوابگاه داشته و مجال خود نمائی و خود شناسی نیافته است و اينك نوبت نمایش و خدمت حاصل کرده است جانب ظهور و بروز گیرند و بدانگونه خود نمائیها و تن فرسائیها پیش آورند که عقل هزار ارسطو و سقراط و بقراط را میزان فیراطی نیاورند .
آیا کدام طبیبی هوشمند و متطیبی مجرب و ارجمند باشد که علت این علل پر دغل را بشناسد و اگر قابل علاج داند و دوایش را بشناسد به معالجه پردازد والامریض را به طبیب طبیبان گذارد و به ادویه و معالجه نیازارد و به طمع اخذ حق القدم آن بیچاره را دچار هزار گونه رنج و الم تا نفس آخر نسازد .
علی الجمله این رساله شریفه که منسوب به آنحضرت ولایت رتبت داشته اند خواه بالتمام خواه پاره ای فقرانش از قلم معجز رقم مبارکش ظاهر شده باشد برای حفظ صحت و اطلاع بر اغلب تكاليف معاشيه خصوصاً در اوقات مسافرت و دوری از طبیب بسیار سودمند و حافظ الصحه وجليل و کافی است والله تعالى هو الشافي
ص49