53 داستان از کرامات امام رضا علیه‌لسلام  ( صص 7_9 ) شماره‌ی 3534

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > تولد
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام حسين (عليه السلام) > تولد
معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام حسن مجتبی (عليه السلام) > تولد

خلاصه

على بن موسى الرضا در روز جمعه یازدهم ذی قعده سال ۱۴۸ هجری متولد شد و در روز آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هـ ق در سن پنجاه و پنج سالگی در سناباد توس به شهادت رسید.

متن

بخش اول

ولادت و شرح حال مادر امام:

على بن موسى الرضا در روز جمعه یازدهم ذی قعده سال ۱۴۸ هجری متولد شد و در روز آخر ماه صفر سال ۲۰۳ هـ ق در سن پنجاه و پنج سالگی در سناباد توس به شهادت رسید.

جشن میلاد و مراسم سوگواری وی در روز شهادتش هر سال در استان خراسان و دیگر استانها برگزار میشود.

در پنج سالگی جد بزرگوارش امام جعفر صادق ، و در سی و چهار سالگی پدر ارجمندش، موسی بن جعفر الا ، به شهادت رسیدند و مدت امامت آن سرور هم بیست سال به طول انجامید لقبش رضا و کنیه آن حضرت ابوالحسن و نامش علی بود و مادرش هم تکتم. (۱- نام مادر آن جناب به اختلاف نقل شده از قبیل طاهره، سمان، سکن، سکینه در جنات الخلود این نام را هم نوشته است نجمه و آخرین نامش تکتم بوده است.)

علی بن مینم گوید: حمیده ما در موسی بن جعفر که از زنان عجم بود. کنیزی به نام تکتم داشت که از نظر دین و عقل و عظمت مقام کمتر زنی به پایه او می رسید و چنان احترام حمیده را نگه میداشت که از روز خریداری تا وقتی که در خدمت آن بیبی بود به احترام او هرگز در مقابلش نمی نشست.

حضرت رضا چون پسری فربه بود و کمال خلقت را داشت، شیر، زیاد میخورد از این رو مادرش در جستجوی زنی شیرده شد. پرسیدند: «مگر کم شیری؟!»

فرمود کم شیر نیستم ولی دعا و نمازهای مخصوصی در شبانه روز می خوانم که از روز میلاد این فرزند کاملاً نمی توانم انجام دهم(۱- ص ۵ جزء ۴۹ بحار ... .) در عیون اخبار الرضا از هشام بن احمد نقل میکند روزی موسی بن جعفر ال به من فرمود: «خبر داری از اهالی مغرب کسی آمده باشد؟»

گفتم: نیامده است. فرمود: چرا یک نفر آمده است؛ با هم پیش او باید رفت . پیش آن مرد رفتیم دیدیم برده فروشی است که چند کنیز در اختیار اوست. موسی بن جعفر ع فرمود: کنیزان خود را بیاور. او نه کنیز آورد.» فرمود: «هیچ یک از اینها را نمی خواهم اگر کنیزان دیگری داری بیاور.» آن مرد گفت: کنیز دیگری جز یک کنیز مریض ندارم فرمود: چرا او را نمی آوری؟» آن مرد باز از آوردنش امتناع کرد.

موسی بن جعفر عالی بازگشت و روز دیگر مرا نزد او فرستاد و فرمود: «بپرس آن کنیز را به چه مبلغ می خواهد بفروشد؟ هر مبلغی که خواست به او بده.» مراجعه کردم و گفتم آن کنیز را به چه مبلغ می فروشی؟

او در جواب گفت: «از فلان مبلغ کمتر نمیفروشم. من نیز به همان مبلغ خریدم. سپس پرسید شخصی که دیروز همراهش بودی که بود؟ گفتم: مردی از بنی هاشم بود. پرسید: از کدام تیره (۲- دودمان، خاندان، طایفه دسته ای از مردم که از یک نژاد یا قبیله باشند.) بنی هاشم؟

در جواب گفتم بیش از این نمیتوانم توضیح بدهم. گفت: «می خواهم داستانی از این کنیز برایت نقل کنم؛ من او را از دورترین نقطه مغرب خریدم به محض اینکه زنی از اهل کتاب چشمش به این کنیز افتاد پس از دقتی تمام گفت: این کنیز کیست که به دست آورده ای؟ جواب دادم کنیزی است که برای خود خریده ام گفت چنین کنیزی شایسته نیست که نزد تو باشد بلکه باید در اختیار بهترین شخصیت روی زمین قرار گیرد تا پس از مدت کوتاهی از آن شخص فرزندی به وجود آید که شرق و غرب عالم به امامتش ایمان آورند. 

هشام بن احمد گفت: «آن کنیز را به خدمت آن حضرت بردم» پس از مدت کوتاهی علی بن موسی الرضاء از او متولد شد. (۱- ص ۷، جزء ۴۹ بحار ... .)

پدر علی بن میثم گفت مادرم نقل کرده است که از نجمه مادر حضرت رضا شنیدم که گفت: وقتی به فرزندم علی حامله شدم، سنگینی بارداری را احساس نمیکردم و در خواب صدای تسبیح و تهلیل و تمجید میشنیدم و گاهی هم وحشت زده بیدار میشدم و صدایی نمی شنیدم.

وقتی متولد شد. دست بر زمین نهاد و سر به سوی آسمان کرد و لبهای خود را حرکت میداد مثل اینکه سخن میگفت؛ در این حال پدرش موسی بن جعفر الا نزدش آمده گفت؛ ای نجمه این موهبت پروردگار گوارایت باد من او را با پارچه ای سفید پوشانیده و در آغوش پدرش نهادم: بلافاصله آن حضرت در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت؛ سپس آب فرات خواست و کامش را با آب فرات برداشت و به من برگرداند و فرمود: «این فرزند را بگیر که

حجت خدا در روی زمین است.» (۲- ص ۲۰، عيون اخبار الرضا، ج ۱.)

مخاطب

کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب معارفی