فرا خوانی به مرو
مأمون از شخصیت علمی و پایگاه اجتماعی امام رضا اطلاع داشت. سیاست وی اقتضا میکرد که نسبت به آل علی اظهار ارادت و دوستی کند؛ زیرا این خاندان پاک نهاد هم مورد اعتماد و احترام مسلمانان بود و هم گردانندگان دستگاه خلافت مأمون غالباً ایرانیانی بودند که نسبت به آل علی السلام و امامان شیعه علاقه ای خاص داشتند از این رو نمی توانست همچون گذشتگان خود - هارون و منصور - خشونت ورزد و به شکنجه و آزار آن حضرت بپردازد. بنابراین، تصمیم گرفت امام را به مقر حکومت خود - مرو - بکشاند تا ضمن بهره برداری سیاسی از موقعیت مذهبی و اجتماعی امام کارهای ایشان را هم تحت نظارت کامل خود داشته باشد.
مأمون برای رسیدن به مقاصد خود، نخست با ارسال نامه ای احترام آمیز از امام درخواست کرد که همراه بزرگان خاندانش به مرو رهسپار گردد آن حضرت از قبول دعوت خودداری کرد اما مأمون با ارسال نامه های پی در پی خواسته خود را پی گرفت. علاوه بر این مأموران خود را به مدینه فرستاد تا امام الله را به مرکز خلافت - مرو - بیاورند.
رجاء بن ابي ضحاک و یاسر خادم پس از ورود به مدینه نیت و مأموریت خود را به عرض امام رساندند. حضرت رضا با سیاست خلفا آشنا بود و دوره طولانی زندانی شدن پدر بزرگوارش را با همه شکنجه هایی که متحمل شد به یاد داشت و میدانست که مأمون از اقامت او در مدینه و ارتباط با مردم نگران است و از تصمیم خود بر نمیگردد.
صص24-25
به سوی مرو
به طور معمول کاروانهایی که از مکه و مدینه به سوی عراق حرکت میکردند در منزلی به نام «معدن نقره» به یکدیگر می رسیدند و از آن جا به بصره یا کوفه روانه میشدند. از منابع تاریخی چنین بر می آید که امام رضا را از مدینه به معدن نقره و از آن جا به بصره برده اند.
بدون تردید سفر امام به دلخواه ایشان و به صورت عادی نبوده است و هر چند به ظاهر موکب حضرت با جلال و شکوه حرکت میکرده است؛ اما در واقع این سفر، حکم جلب داشته و ایشان را تحت الحفظ می برده اند.
رسم چنان بوده که وقتی شخصیتهای مذهبی و سیاسی مغضوب حكومتها میشده اند آنها را مخفیانه و از کوتاه ترین راه به مقصد برسانند و مأموریت را هر چه سریعتر پایان دهند. به همین سبب، مأمون سفارش مؤكّد کرده بود که حضرت را از مدینه به کوفه و قم نبرند زیرا در این خط سیر، علاوه بر دو شهر یاد شده که پایگاه شیعیان به حساب می آمد شهر بغداد نیز قرار گرفته بود که به لحاظ سیاسی اهمیتی خاص داشت.
سفر امام رضا در سال ۲۰۰ هـ. ق آغاز شد که در آن هنگام مکه از نظر سیاسی و اجتماعی، وضعیتی خاص یافته جنگی خونین میان طرفداران و مخالفان مأمون در گرفته بود. بدیهی است خلیفه در چنان شرایطی مصلحت نمی دانست
امام را به مکه ببرند. پس بنا به ملاحظات امنیتی و سیاسی مسیر حضرت را به گونه ای انتخاب کردند که از هرگونه عکس العمل احتمالی شیعیان و علویان به دور باشد. ( ر.ک: عیون اخبار الرضاء ، ج ۲، ص ۳۳۷) رجاء بن ضحاک که به عنوان مأمور ویژه در طول سفر، مراقب و مواظب امام رضا بوده تمام گفتار و رفتار و حتی حالات روحی ایشان را به خلیفه گزارش داده است.
محققان در باره مسیر امام از مدینه تا مرو اتفاق نظر ندارند. بنا به نقل بعضی منابع حضرت رضا با فرزند و خانواده اش از مدینه به مکه رفت و با خانه خدا وداع کرد. برخی مورخان ورود حضرت به مکه و سپس کوفه را بعید و آن را مغایر با سیاست مأمون و دستور او به فرستادگانش می دانند.(ر.ک: جغرافیای تاریخی هجرت امام از مدینه تا مرو، ص ۲۰.)
در آن روزگار مسیر متداول مدینه تا مرو از نقره قادسیه کوفه بغداد کرمانشاه ،همدان ،ری سمنان دامغان شاهرود سبزوار نیشابور توس و سرخس میگذشته است؛ اما بنا به نقل برخی از پژوهندگان کاروان امام به شهر کوفه وارد نمی شود بلکه پس از عبور از کنار این شهر از راه آبی یا خاکی به خوزستان میرود و پس از چند روز اقامت حرکت می کند. (ر.ک: معجم البلدان ذيل الاهواز)
مأموران خلیفه امام رضا را از راه بیابانهای خشک و سوزان بصره به اهواز میبرند و احتمالاً از آن جا ایشان را از مسیر بهبهان، شیراز اصطخر ابرقوه، یزد، پشت بادام، طبس نیشابور توس و سرخس به شهر مرو میرسانند. البته در مورد مسیر کاروان حضرت رضا نظریات دیگری نیز ارائه شده است.( ر.ک: امام على بن موسى الرضا منادی توحید و امامت، ص ۷۹)
گزارش سفر امام از راه بصره به خوزستان و اقامت چند روزه ایشان در اهواز در همه منابع منعکس است. همچنان که بخش پایانی این سفر یعنی از نیشابور تا مرو معلوم و مسطور است؛ اما محققان در مورد حد فاصل اهواز تا نیشابور، اتفاق نظر ندارند و مسیرهای متفاوتی را بر شمرده اند .(ر.ک جغرافیای تاریخی هجرت امام از مدینه تا مرو، صص ۱۲۹-۳۹)
صص28-30