مهر فروزان مروری بر زندگانی امام رضا(ع)  ( صص 27-25 ) شماره‌ی 3566

موضوعات

سيره امام رضا (عليه السلام) > سيره سياسی > سفر امام رضا (عليه السلام) از مدينه تا مرو > هنگامه خروج از مدينه

خلاصه

امام رضا پیش از آن که از مدینه خارج شود می دانست که سفر به مرور بی بازگشت است و مأمون از حضور آزادانه وی در میان مردم میترسد و پیوسته او را تحت نظر دارد. با آن که حضرت راضی نبود به مرو برود، ایشان را وادار کردند تا بار سفر بربندد. بنا به نقل منابع تاریخی، علاوه بر حضرت، گروهی از علویان نیز به خراسان احضار شده بودند

متن

وداع با پیامبر

امام رضا پیش از آن که از مدینه خارج شود می دانست که سفر به مرور بی بازگشت است و مأمون از حضور آزادانه وی در میان مردم میترسد و پیوسته او را تحت نظر دارد. با آن که حضرت راضی نبود به مرو برود، ایشان را وادار کردند تا بار سفر بربندد. بنا به نقل منابع تاریخی، علاوه بر حضرت، گروهی از علویان نیز به خراسان احضار شده بودند. (الارشاد، ج ۲، ص ۲۶۳ )

امام پیش از سفر در چند نوبت برای وداع به جوار مرقد پاک حضرت رسول الله رفت و ناخرسندی خود را از دعوت مأمون ابراز کرد مخوّل سیستانی مینویسد: «هنگامی که فرستاده مأمون وارد مدینه شد من نیز در مدینه بودم. امام برای وداع با پیامبر ، وارد حرم شریف نبوی گردید. در حالی که با صدای بلند گریه میکرد در چند نوبت با پیامبر و مرقد پاک او خداحافظی کرد من پیش رفتم و به امام سلام کردم حضرت پاسخ مرا داد. آن گاه به مناسبت سفری که امام در پیش داشت به ایشان تهنیت گفتم، اما آن حضرت فرمود مرا به حال خود واگذار که من از جوار جد بزرگوارم دور میشوم و در غربت از دنیا می روم. ( ر.ک: عیون اخبار الرضاء ، ج ۲، ص ۵۲۶)

روزی که امام میخواست از مدینه خارج شود خویشاوندانش پروانه وار به گرد شمع وجودش گرد آمدند. حضرت ضمن وداع با آنها فرمود بر من گریه کنید، زیرا دیگر به مدینه باز نخواهم گشت(همان، ۵۲۸) ». بی شک، قصد امام از این درخواست آن بوده که به اهل بیت خود بفهماند سفرش بی بازگشت است (ر.ک: اثبات الوصيه، ص ۳۹۴).

بنا به نقل برخی منابع حضرت از مدینه به مکه رفت. از شیخ صدوق نقل است که حضرت فرزند برومند خود جواد الائمه را که شش سال داشت نیز همراه خود به مکه برد. چون حضرت جواد به حجر اسماعیل رسید اشک از دیدگانش جاری شد و بسیار گریست حضرت رضا ، فرزند را در آغوش گرفت و سر و روی او را بوسید و فرمود: «پسرم چرا گریه میکنی! حضرت جواد گفت: «چگونه خود را تسلی دهم وقتی که میبینم شما آن چنان با خانه خدا وداع می کنید که گویا دیگر مراجعت نخواهید کرد و من یتیم خواهم شد.» حضرت رضا فرمود: ای نور دیده ام به قضای الهی راضی باش و در هر پیشامدی شکیبایی و خرسندی را پیشه خود ساز» آن گاه هر دو یکدیگر را در آغوش گرفته گریستند و با هم وداع کردند. پس حضرت جواد به مدینه بازگشت و حضرت رضا به سوی خراسان حرکت کرد .(ر.ک: حديقة الرضويه، ص ۷۴)

گواه دیگر بر ناخرسندی امام رضا از این سفر، مسیری است که دستگاه خلافت و مأموران خفیه از پیش تعیین کرده بودند؛ به طوری که حضرت را در برخی مناطق از بی راهه و مخفیانه می گذراندند و حتی بنا به برخی روایات از رفتن امام به کوفه و قم جلوگیری کردند.

مخاطب

جوان ، میانسال

قالب

کتاب معارفی