دو سفر آسمانی ( از مدینة النبی تا ایران اسلامی و بین الحرمین رضوی و فاطمی )  ( صص 126-129 ) شماره‌ی 3567

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > پيشگويی‌های امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

پیشگویی امام در مسیر عراق - از به مقصد نرسیدن خویش

متن

پیشگویی امام در مسیر عراق - از به مقصد نرسیدن خویش

حسن بن عباد که کاتب امام رضا علیه السلام بود روایت کرده که چون مأمون تصمیم گرفت به سوی بغداد حرکت کند، من به خدمت امام رضا رسیدم آن حضرت به من فرمود:

ای پسر عبادا من داخل عراق نخواهم شد و عراق را نخواهم دید(۶).(جلاء العیون، ص ۹۴۶ جلاء العيون، ص ۱۹۵۳ خرایج و جرائح، ج ۱، ص ۳۶۷؛ بحار الانوار ج ۴۸، ص ۳۳۴؛ و ج ۴۹، باب ۲۱، ص ۳۰۷ ومنها:ماورى الحسن بن عباد، وكان كاتب الرضاء الله قال: دخلت على الرضا الله وقد عزم المأمون بالمسير إلى بغداد، فقال یا ابن عباد ما تدخل العراق ولا نراه، قال فیکیت و قلت آبستنی آن آنی اهلی و ولدى قال لي : اما انت فندخلها، و أنما عنيت نفسي)

وصیت و سفارش امام به هرثمه و گزارش وقوع آن(1)(در اینکه هر ثمه یا کسی که از فرماندهان نظامی مأمون بود در تاریخ مشکوک به نظر می رسد. بعضی گفتند هموست ولی در بعضی از نقلها آمده آنکه از فرماندهان نظامی مأمون بوده پیش از این در توطئه ای که توسط فضل بن سهل ایجاد شده. به قتل رسیده است و این هر نمه شخص دیگری است. رنگ ستارگان در کنار خورشید، ص ۴۹ ( خواجه مراد)

هر ثمة به اعین میگوید(2):(عیون اخبار الرضا (با ترجمه)، ص ۶۰۲-۶۰۳؛ جلاء العیون، می ۹۴۸) پاسی از شب گذشته بود که در منزل خویش بیدار بودم، حدود نیمه شب صدای کوفتن در خانه ام را شنیدم یکی از غلامان . من در جواب گفت: کیستی؟

گفت: به هر ثمه بگو که سید و مولای تو را احضار نمود. 

پس به سرعت برخاستم و جامه های خود را پوشیدم و با عجله به سوی منزل امام روان شدم. همینکه داخل خانه امام شدم دیدم حضرت در میان خانه نشسته است، سلام و عرض ادب کردم امام مرا به حضور پذیرفت و دستور داد بنشینم 

سپس فرمود: ای هر ثمه آنچه میگویم بشنو و به خاطر بسپار بدان که هنگام ارتحال من به سوی خدای تعالی فرا رسیده و به زودی به اجدادم میپیوندم نامه عمر من به آخر رسیده و مأمون قصد کرده که مرا بوسیله انگور و انار زهر آلود مسموم نماید(۳).(امام به هر ثمه توضیح داد که مأمون چگونه زهر را در آثار و انگور تعبیه می نماید. الف) در آثار بوسیله بعضی از غلامان خود از طریق ناخن که به زهر آلوده نموده آثار را دانه دانه نموده و آن را مسموم می کند. ب در انگور زهر را بوسیله سوزن در رشته ها و دانه های انگور وارد می نماید.) 

مأمون فردا مرا می طلبد و آن انگور و انار زهر آلود را به اجبار به من خواهد خورانید و بعد از آن قضای الهی بر من جاری خواهد شد.

مأمون تنها به این بسنده نمیکند بلکه بعد از رحلت من قصد دارد مرا به دست خود غسل بدهد. چون دیدی او چنین میکند پیغام مرا در خلوت به او برسان و بگو علی بن موسی الله گفت: اگر متعرض غسل و کفن و دفن من بشوی حق تعالی تو را مهلت نخواهد داد و عذابی که در آخرت برای تو مهیا کرده به زودی در دنیا بر تو خواهد فرستاد.

چون این خبر را به او بگویی دست از غسل دادن من بر خواهد داشت و به تو واگذار می نماید. ولی از بام خانه خود عمل تو را نظاره میکند در کناره خانه، خیمه سفیدی پیدا می شود. همینکه خیمه را مشاهده کردی پیکر مرا بردار و به اندرون خیمه برو و خود در بیرون خیمه باش و هرگز پرده خیمه را بالا نزن که ببینی درون آن چه خبر است. و اگر چنین کنی هلاک میشوی پیکرم توسط فرزندم جواد غسل داده می شود.

در آن لحظه مأمون که از بالای بام خانه امور را نظارت میکند به تو اعتراض می کند. که ای هر ثمه شما شیعیان میگویید که امام را جز امامی مثل او غسل نمی دهد، پس در این هنگام چه کسی او را غسل می دهد؟ تو در جواب او بگو ما شیعیان میگوییم واجب است امام را حتماً امام غسل دهد مگر آنکه ظالمی مانع شود و اگر امام رضا در مدینه بود، پسرش آشکارا او را غسل می داد و اکنون که این امر از دیگران پنهان است این پسرش امام جواد است که مشغول غسل او است ولی دیگران نمی دانند و نمی بینند. 

بعد از لحظاتی در خیمه باز شده و پیکر مرا غسل داده و کفن کرده بر روی تابوت میبینی.

پس از اینکه مأمون و اطرافیانش مرا به محل دفن کنار قبر هارون - می برند و مأمون در آن هنگام قصد دارد قبر پدرش را قبله من نماید که البته هرگز چنین نخواهد شد، هر چند کلنگ بر زمین بزنند به قدر ریزه ناخنی جدا نتوانند کرد وقتی این حالت را دیدی - به پیش مأمون برو و پیام مرا به او بگو که این اراده تو هرگز صورت نمی یابد. و قبر امام مقدم است. چنانچه پیش روی قبر هارون یک کلنگ بر زمین برنند قبر آماده و ضریح ساخته ظاهر خواهد شد. چون قبر ظاهر شود از زمین چشمه آب سفیدی بیرون خواهد آمد که همه قبر را پر می نماید و ماهی بزرگی به اندازه طول قبر نمایان میشود بعد از لحظاتی ماهی پنهان شده و آب نیز فروکش مینماید. پس در آن هنگام پیکرم را در قبر بگذار و مگذار که خاک در قبر بریزید، زیرا که قبر خود پر خواهد شد.

سپس حضرت فرمود: ای هر ثمه آنچه را گفتم بخاطر بسیار و به آن عمل کن و درباره هیچ یک از اموری که در این باره گفتم نافرمانی نکن

گفتم ای سید و سرورم به خدا پناه می برم از اینکه در هیچ یک از امورم با تو مخالفت نمایم.

هر ثمه می گوید:

از خدمت امام محزون و گریان و نالان مرخص شدم تنها خدا را در نظر داشتم و او بر آنچه در سر داشتم آگاه بود.

وی در ادامه می گوید:

تمام آنچه را که امام رضا الله به من خبر داده بود اعم از احضار امام توسط مأمون، مجلس، تعارف انگور و انار به آن حضرت مکر مأمون در عزاداری آماده شدم برای تجهیز امام، محل دفن و اقدامات مأمون در کنار قبر پدرش و.... همه آنها بی کم و کاست اتفاق افتاد و من نیز همه دستورات امام را به مأمون ابلاغ کردم و مأمون نیز مجبور به اطاعت شد و پذیرفت. 

هر ثمه میگوید پس از فراغت از تدفین امام مأمون در خلوت مرا احضار نموده و مرا به خدا قسم داد که آنچه از امام رضا شنیدم، برای او بیان کنم.

گفتم: آنچه را امام فرمود، به شما عرض کردم. 

گفت: تو را به خدا قسم غیر از اینها آنچه گفته است بگو.

چون خبر انگور و انار را نقل کردم رنگ و چهره او متغیر شد و حالش دگرگون گشت و از شدت ترس و اندوه بر زمین افتاده و بی هوش شد و در همان حالت بی هوشی حسرت می خورد و نام خدا و اهل بیت ایلم را میبرد و پناه می جست و به زبان کاری خویش افسوس می خورد. من از دیدن این منظره بر حال او ترسیدم و در کنجی از خانه نشستم و در حیرت ماندم. مأمون پس از مدتی که به حال خودش بازگشت و به هوش آمد بار دیگر مرا طلبید و مانند کسی که مست و مدهوش است گفت ای هر ثمه به خدا قسم که تو و همه اهل آسمان و زمین نزد من از علی بن موسی بالاتر نیستید وای به حالت اگر بشنوم یک کلمه از آنچه را که در اینجا گفتی در جایی گفته باشی تو را به قتل می رسانم!!

گفتم اگر کلمه ای از این سخنان را در جایی اظهار کنم قتل من بر شما واجب باشد.

سپس از من عهد و پیمان محکمی گرفت و سوگندهای بزرگ داد تا حافظ اسرار او باشم.

يستخفون من الناس ولا يستخفون من الله و هو معهم اذ يبيتون ما لا يرضى من القول وكان الله بما تعلمون محيطا (1) » (سوره نساء (۴)، آیه ۱۰۴ مردم خیانتکار در کار خیانت از خلق شرم میکنند و از خدا شرم نمی کنند، شبانگاه که سخنانی نادرست و ناپسند در دل می اندیشند خدا در آن حال هم با آنهاست و خدا به هر چه کنند آگاه است)

مخاطب

جوان ، میانسال ، کارشناسان و صاحبنظران

قالب

کتاب معارفی