حضور امام جواد در کنار بستر بابا
ابو الصلت می گوید(۴):(عیون اخبار الرضا با ترجمه ج ۲، ص ۵۹۵ - ۵۹۶؛ جلاء العیون، ص ۹۴۲)
پس از اینکه امام رضا وارد خانه شده و من در را از پشت بستم در میان خانه محزون و غمگین ایستاده بودم که ناگاه بوی خوشی به مشامم خورد و سرم را بلند کردم دیدم جوانی زیبا روی و مشکین موی که سیمای ولایت و امامت از چهره دل آرایش روشن بود و از نظر چهره شبیه ترین مردم به امام رضا بود . در میان خانه ایستاده اباصلت از شدت نگرانی و ترس از ورود غریبه ها و با توجه به بسته بودن در خیلی تعجب کرد و با سرعت به سوی او دویده و بی اختیار از او سؤال کرد: از کدام راه داخل خانه شدی من که در را از پشت محکم بسته بودم؟
فرمود: آن قادر متعال که مرا هم اکنون از مدینه به طوس آورده از درهای بسته نیز داخل ساخت اباصلت به خود آمده و سلام نمود و با احترام سؤال کرد: آقا جان! شما که هستید؟
فرمود:
من حجت خدا محمد بن علی هستم آمدم تا با پدر غریب و مظلومم وداع نمایم.
ودایع امامت و ارتحال
ابو الصلت می گوید(۱):(عیون اخبار الرضا با ترجمه ج ۲ ص ۵۹۶؛ جلاء العیون ص ۹۴۲)
امام جواد وارد حجره ای شد که امام رضا با بدن مسموم افتاده بود. همین که پدر متوجه حضور فرزند شد با بدن نحیف و مسموم از جای خویش برخاست و فرزند عزیزش را در آغوش کشید و او را به سینه خویش فشرد و پیشانی و صورت او را می بوسید.
منظره وداع پدر و فرزند که همدیگر را در آغوش گرفته بودند برای من منظره ای دلخراش و طاقت فرسا بود وداع جانسوز دو امام را در حالی میدیدم که احساس می کردم و دایع امامت به امام جوان سپرده می شود(2).(سن شريف امام جواد الا هنگام شهادت پدر هفت سال بود. (تقویم شیعه، ص ۶۵)
رازهایی به همدیگر میگفتند که من نمی فهمیدم ولی دیدم که امام جواد از میان سینه پدر چیزی بیرون آورده و فرو برد و نیز بر لبهای مبارک امام رضا کفی دیدم که از برف سفیدتر بود و امام جواد لبهای مبارک خویش را بر آن نهاده و خورد. بعد از لحظاتی دیدم پدر در دامان پسر از حرکت افتاد و روح بلندش به سوی ملکوت اعلا پر کشید.