کرامت امام در هنگام دفن و وحشت مأمون
روایت شده چون آب و ماهیان در قبر حفر شده پیدا شدند. مأمون گفت:
على بن موسى الرضا در حال حیات پیوسته به ما غرائب و معجزات می نمود، اکنون بعد از وفاتش نیز غرایب و کرامات خود را بر ما ظاهر میکند.
همین که ماهی بزرگ نمایان شد و ماهیان کوچک دیگر را بلعید ابو الصلت، برابر وصیت امام دست بر آب گذاشت و دعایی که امام به او تعلیم داد را خواند و آب فروکش کرد. یکی از وزرای مأمون از این حادثه به مأمون چنین خبر داد که مثل ملک و پادشاهی بنی عباس، مثل این ماهیان کوچک است و به زودی حکومت شما سرآید و خدا شخصی را بر شما مسلط سازد که همچنان که این ماهی بزرگ ماهیان کوچک را بلعید شما را از روی زمین براندازد و انتقام اهل بیت رسالت را از شما بگیرد(2).(عيون اخبار الرضا (با ترجمه) ج ۲، ص ۵۹۸؛ جلاء العیون، ص ۹۴۴)
مأمون از این خبر ناراحت شده و به فکر فرو رفت سپس بعد از برنامه تدفین، ابو الصلت را طلبید و گفت: آن دعایی را که خواندی و آب فرو رفت را به من تعلیم نما.
ابو الصلت گفت: به خدا سوگند که آن را فراموش کردم.
با این که ابو الصلت راست میگفت ولی مأمون باور نکرد و امر کرد که او را به زندان بیاندازند و مدت یکسال او در حبس بود تا اینکه امام جواده او را نجات داد.