ماه غریب من  ( صص36-39 ) شماره‌ی 3607

موضوعات

معارف دينی در کلام امام رضا (عليه السلام) > اعتقادات > امامت > امامان معصوم > امام رضا (عليه السلام) > برادران > تعامل برادران با امام رضا (عليه السلام)

خلاصه

تو مادام که از خداوند اطاعت کنی برادر من هستی بدان که حضرت نوح پیامبر درباره پسر ناخلفش گفت پروردگارا! پسرم از خاندان من است پس او را از عذاب نجات بده و وعده تو درباره نجات خاندانم حق است و تو از همه حکم کنندگان برتری خداوند به او فرمود او از اهل تو نیست؛ زیرا او را عملی بسیار ناشایسته است.(سوره هود، آیه ۴۵ و ۴۶) پس خداوند پسر نوح را به خاطر گناهش از فرزند نوح بودن خارج ساخت!»

متن

آتش دوزخ

زید تندخو و نافرمان بود زیر بار حرف درست نمی رفت و پاسخ حرف خوب را با بدخلقی جواب میداد. 

حالا چند دقیقه ای میشد که آمده بود دائم این پاوآن پا میکرد و یک جا آرام نمی ایستاد میخواست برود دوست داشت باز هم پا به مسجد میگذاشت و با یک فریاد مردم را به سوی خود فرا می خواند.

پدر تازه از دنیا رفته بود و زید خیلی زود همه سفارشهای او را از یاد برده بود. چرا من امام نباشم؟ مگر من از رضا چه کم دارم؟ آیا قوی نیستم؟ که هستم. آیا عالم نیستم؟ که علمم خیلی زیاد است. آیا زیبا نیستم؟ که صورتم به قرص آفتاب پهلو می زند. مگر نه مردم؟! 

جمعی پاسخ دادند «آری درست میگویی زید شجاعت تو زبانزد است و عده ای از انتهای مسجد فریاد برآوردند: «شرمنده باش و خجالت بکش زید بیا و استغفار کن ... .» 

او خشمگین شده بود که موفق (یکی از خادمان امام رضا علیه است که نام او در فرازهای مختلفی از تاریخ زندگی حضرت ذکر شده است.)به تندی دستش را گرفت و گفت دست بردار زید دیگر بس است با من بیا که برادرت با تو کار دارد.

برادرم با من چه کار دارد؟

و به هر حیلتی بود او را به خانه کشانده بود ・・・

 امام رضا علیه به او لبخند زد زید رویش را از او گرفت و خیره شد به خرماهای نورس نخل امام الله برای چندمین بار بود که او را به خود فرا میخواند و نصیحتش میکرد اما گوش زید بدهکار نبود. بادی به پره های بینی اش انداخت سینه جلو داد و گفت: «چرا تو؟! پس من چه؟» 

-گفتار جاهلان کوفه تو را نفریبد که گویند آتش دوزخ بر فرزندان فاطمه الله حرام است، زید زید پوزخند زد. امام ادامه داد: بدان که این سخن درباره حسن الله و حسین الله است. اگر تو گمان میکنی که با معصیت خدا وارد بهشت میشوی و موسی بن جعفر الله نیز با اطاعت خدا به بهشت میرود پس تو در پیشگاه خدا گرامی تر از پدر هستی ... ! سوگند به خدا هیچ کس به پاداشی که در پیشگاه خداست، نمی رسد؛ مگر به خاطر اطاعت از خدا تو گمان میکنی که با معصیت خدا به آن پاداش میرسی اما تو گمان بد داری زید!

زید رویش را هنوز برنگردانده بود باز هم قرار ایستادن نداشت و میخواست برود. حس میکرد حجم هوا کم شده و همه سنگینی آسمان بر گردن و شانه هایش افتاده است دائم در فکر مردم اندکی بود که دورتادور او بودند و به عشق مال و منالش دنبالش راه می افتادند. امام برای آخرین بار بر او اتمام حجت کرد: «تو مادام که از خداوند اطاعت کنی برادر من هستی بدان که حضرت نوح پیامبر درباره پسر ناخلفش گفت پروردگارا! پسرم از خاندان من است پس او را از عذاب نجات بده و وعده تو درباره نجات خاندانم حق است و تو از همه حکم کنندگان برتری خداوند به او فرمود او از اهل تو نیست؛ زیرا او را عملی بسیار ناشایسته است.(سوره هود، آیه ۴۵ و ۴۶) پس خداوند پسر نوح را به خاطر گناهش از فرزند نوح بودن خارج ساخت!» 

امام خاموش ماند و نگاهش کرد چشمهای زید برآمده و پرالتهاب بود؛ همچون دو آتشدان با زبانه هایی گریزان و سرکش دیگر نای ایستادن نداشت خواست پرخاش کند که زبانش خشکید فوری پاتند کرد و گریخت.(زید در میان مردم به زیدالنار» معروف شده بود، یعنی زیاد کننده آتش.)

مخاطب

نوجوان

قالب

کارگاه آموزشی ، کتاب داستان بلند و رمان