بزنطی ، دلباخته امام
بی تردید یکی از بهترین یاران امام هشتم له أبو جعفر أحمد بن محمد أبي نصر، معروف به بزنطی است. او که تا سال ۲۲۱ ق زنده بوده افتخار شاگردی سه امام را داشته است امام کاظم امام رضا و امام جواد . اما شاید همراهی وی با امام هشتم بسیار چشمگیر بوده که در برخی روایات از وی با عنوان صاحب الرضا» یاد شده است.
وی روایات متعددی را از امام هشتم گزارش کرده است. او دانشمندی فقیه و محدث و مؤلف و همواره مورد تأیید اهل بیت بوده است.
بزنطی در نزدیکی کوفه در منطقه ای به نام قادسیه زندگی میکرده است. بیشتر ساکنان کوفه ایرانی بودند و بزنطی نیز اصالتاً ایرانی بوده است. امام [ احتمالاً در جریان سفرش به خراسان مدتی را در قادسیه ساکن میشوند بزنطی در این مدت تهیه مسکن در کاروانسرا و همچنین اقلام مورد نیاز ایشان را عهده دار میشوند. امام نیز علاوه بر پرداخت هزینه های انجام شده هدایایی را برای بزنطی ارسال میکنند که از جمله آنها یک جلد کلام الله مجید بوده است.
از مهمترین کارهای این فقیه و راوی بزرگ شیعه آن است که در مقابل انحرافات منحرفین از خط امامت - یعنی واقفیه - ایستادگی کرد. او اگرچه خودش نیز در ابتدا در امامت امام هشتم به قدری تردید داشت اما وقتی نامه امام را دریافت کرد در کمال ناباوری مشاهده کرد امام سه سؤال تفسیری وی را که تنها در ذهنش بوده پاسخ داده است.
احمد بن محمد بزنطی میگوید یک بار که به مدینه رفته بودم در ابتدای شب خادم امام به اقامتگاه من آمد و گفت: امام این مرکب را فرستاده و میخواهد تو را ببیند.
بزنطی افتخار مییابد تا پاسی از شب میهمان امام باشد. اواخر شب امام میفرماید فکر نمیکنم در این موقع بتوانی به مدینه باز گردی امشب را نزد ما بمان و صبح به یاری خدای - عز و جل - حرکت کن آنگاه امام کنیز خود را صدا میزنند و به او میگویند بستر خواب مرا برای وی بگستران و ملحفه مرا که در زیر آن میخوابم بر آن بستر بیفکن و مخده و بالش مرا زیر سر او بگذار
بزنطی که از این همه موهبت و لطف امام بهت زده می شود اندکی به خود مغرور میشود. او میگوید:
در ذهن خود گفتم کیست که این مقدار مقام و منزلت که اکنون نصیب من گشته او را نصیب شده باشد؟ خداوند در نزدش مقامی به من عطا فرمود که به احدی از اصحاب ما عطا نکرده است امام مرکب خود را فرستاد تا سوار شدم فراش خود را گسترد تا در لحاف و بالش او شب را به روز آوردم و احدی از اصحاب ما را نصیبی این چنین نشده است.
نشسته بودم و این خیالات را در دل میگذراندم و آن بزرگوار در کنار من بود که ناگهان رو به من فرمود:
ای احمد امیر مؤمنان علی بن ابی طالب از صعصعه عیادت کرد و به او گوشزد کرد که این عیادت را سبب فخر و مباهات خود بر خویشانت نگیر و تواضع پیشه کن تا خداوند مقام تو را بلند کند.(عيون اخبار الرضا الله (ترجمه) ج ۲، ص ۵۱۴ ج ۱۹، وسائل الشيعة ج ۲ ص ۱۱۱.)