انتقال امامت
هشام بن حکم و علی بن یقطین دو تن از بهترین یاران امام کاظم بودند یاران دیگر امام نیز آن دو را همواره به عنوان دانشمندان بسیار مؤمن میشناختند روزی آن دو در زمان حیات امام کاظم له در میان جمع شیعیان در بغداد نشسته بودند که علی بن يقطین لب گشود و گفت من نزد عبد صالح امام هفتم نشسته بودم که پسرش رضا وارد شد. امام به من فرمود ای علی بن یقطین این علی سید اولاد من است. من کنیه خود ابوالحسن) را به او بخشیدم گویا ،اصحاب مقصود امام را متوجه نشده بودند هشام بن حکم تا این سخن را شنید کف دست خود را به پیشانی اش کوبید و گفت وای بر تو ای علی بن یقطین این چه سخنی بود که گفتی؟
علی بن یقطین گفت به خدا سوگند آنچه را که گفتم از او شنیدم. هشام بن حکم گفت میدانی معنای این سخن چیست؟ یعنی اینکه امر امامت بعد از آن حضرت با علی بن موسی است.
حسن کاشی یکی از شعرای قرن هشتم در شعری به این جریان اشاره کرده است
کنیت پدرش ابوالحسن داد هر چند بدید کو حسن زاد
کنیت همه داشتند از ایام از کنیتشان فزوده شد نام
داود رقی نیز گوید به امام کاظم با گفتم: قربانت! من پیر شدم مرا از دوزخ نجات بده امام پس از شما کیست؟ آن حضرت به پسرش ابوالحسن اشاره کرد و فرمود بعد از من وی صاحب الامر شماست.
امام از درون زندان بصره نیز در نامه ای به مدینه نوشت که فرزندم علی بن موسی وصی من است.
داود بن زربی نیز میگوید خُمس اموالم را نزد امام کاظم الله بردم مقداری از آن را برگرفت و مقداری را وانهاد. گفتم چرا این مقدار را برگرداندید؟ فرمود این مقدار باشد تا صاحب امر امامت آن را از تو بخواهد. چندی بعد خبر وفات امام به ما رسید چیزی نگذشت که علی بن موسی الرضا فردی را فرستاد و آن مال را از من خواست و من دانستم که امام بعدی ایشان است.(الکافی ج ۱ ص ۳۱۱ - ۳۱۴ ح ۹، ۳، ۱ و ۱۳ ، تاریخ محمدی ص ۱۴۰.)